به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
تیاو ناله های آژیرهای حمله هوایی که مردم را به پناه گرفتن در زیر زمین ترغیب می کند. زوزه هواپیماهای جنگی خرده توپخانه. صدای مرگبار تانک ها غیرنظامیانی که هرگز برای دفاع از میهن خود اسلحه ای در دست نداشتند و به تفنگ مسلح می شدند. جنگ به اروپا بازگشته است.
و به شکل و مقیاسی بازگشته است که بسیاری از خود راضی فکر میکردند که دیگر هرگز در قاره ما اتفاق نخواهد افتاد. یک قدرت بزرگ و مستبد قدرت نظامی خود را به سمت همسایه کوچکتر و دموکراتیک پرتاب می کند. حداقل، هدف حمله روسیه به اوکراین حذف حق تعیین سرنوشت یک ملت مستقل و مستقل است. هجوم ولادیمیر پوتین برای جلوگیری از انتخاب سرنوشت دیگری به جز تبعیت از مسکو توسط اوکراینی ها طراحی شده است. در بدترین حالت، او اشتهای خود را برای بلعیدن کشوری که به دروغ استدلال کرده است حق وجود ندارد را ارضا خواهد کرد.
بسیاری از صداها ابراز تاسف می کنند که این یک فصل جدید و تاریک از تاریخ را باز می کند. می ترسم حقیقتی حتی کمتر دلپذیر وجود داشته باشد. جهان برای مدتی در مسیری به سمت رویدادی مانند این قرار گرفته است. حمله روسیه تکان دهنده است، اما برای کسی که در دهه گذشته به آن توجه کرده است، اصلاً نباید تعجب آور باشد. ضرب و شتم وحشیانه اوکراین بیان وحشیانه یک مسابقه جهانی برای روح سیاره ما است. این مبارزه بین دموکراسی ها و محوری از خودکامگی ها به رهبری چین و روسیه است که به دنبال تحمیل نظام های استبدادی خود نه تنها بر جمعیت خود، بلکه بر مردم فراتر از مرزهای خود هستند.
پوتین مکرراً در تهاجمی که وقوع آن را انکار میکرد، دروغ گفت، امانوئل ماکرون، اولاف شولز و دیگر رهبرانی را که در حالی که ژنرالهای روسی آخرین آمادگیهای خود را برای جنگ انجام میدادند به کرملین رفتند. . با این حال میتوان گفت که پوتین در مورد جاهطلبیاش برای ترسیم مجدد مرزهای اروپا از طریق خشونت به طرز وحشیانهای صادق بوده است. او در مورد انزجار خود از غرب و تمایل خود به بازسازی یک امپراتوری روسیه نوشته است. در این باره سخنانی گفته و به آن عمل کرده است. الحاق کریمه در سال 2014، جنگ 2008 که بخشهایی از گرجستان را از بین برد، مداخله وحشیانه در حمایت از دیکتاتوری اسد در سوریه، حملات سایبری و جنگ اطلاعاتی: همه هشدارهایی در مورد توانایی و توانایی او بودند. محکومیت غرب او را آزار می داد. سپس ترورهایی از جمله حمله با عامل اعصاب سالزبری که یک اقدام جنگی در خاک بریتانیا بود، رخ داد.
پاسخ به تجاوزات قبلی، برخی محکومیتهای سنگین و برخی تحریمهای سبک، اقدامات متقابلی بود که برای بازدارندگی رهبر روسیه بسیار ضعیف بود. بزرگترین نقطه قوت پوتین ضعف غرب بوده است. ناتو و اتحادیه اروپا مواضع شدیدی را تصویب کردند. کرملین به سردی جنگ بعدی خود را برنامه ریزی کرد. دموکراسیها مکرراً به او دلیلی دادند که باور کند آنها فقط وانمود میکنند که به نقض آشکار قوانین بینالمللی اهمیت میدهند. روسیه میزبان بازی های المپیک زمستانی در همان سالی بود که کریمه را تصاحب کرد و سپس چهار سال بعد جام جهانی فوتبال را به دست آورد.
تمام خون این درگیری روی دستان اوست، اما بخشی از گناه بر دوش بازیگران مختلفی در غرب است که پوتین را توانا یا جسور کرده اند. چهرههای جناح راست پوپولیست او را بهعنوان یک مرد قدرتمند ملیگرا که شایسته تحسین است، مورد توجه قرار میدادند – و هنوز هم دارند. دونالد ترامپ پوتین «نابغه» را برای انجام این تهاجم تحت پوشش مضحک واهی حضور در یک مأموریت حفظ صلح، «بسیار باهوش» توصیف کرد.
مسکو از چپهای تندرو در غرب نیز کمک گرفته است. حتی در حالی که 190000 سرباز روسی در اطراف اوکراین جمع شده بودند، جرمی کوربین و 11 نماینده حزب کارگر طوماری را امضا کردند که جنگ را متوقف کنید و ناتو و انگلیس را به “خروشگری” متهم کردند. این 11 نفر بعداً تحت فشار سر کیر استارمر، که در نکوهش «چکمه استبداد جک پوتین» صریح بود، امضای خود را حذف کردند. حزب کارگر اکنون رهبری دارد که می توان به او اعتماد کرد تا موضع درستی اتخاذ کند، اما این نمی تواند این واقعیت را که آقای کوربین نامزد آن برای نخست وزیری در دو انتخابات بود، پنهان کند.
این یکی از سیگنالهای بسیاری بود که از سوی این کشور و کشورهای دیگر ارسال شد و کرملین را تشویق کرد که فکر کند هیچ عقبنشینی معنیداری از سوی دموکراسیهای لیبرال وجود نخواهد داشت. در حالی که بسیاری از اعضای بازرگانی و نخبگان سیاسی اروپا مایل بودند خود را در لیست حقوق و دستمزد کرملین قرار دهند، چقدر احتمال داشت پوتین هشدارهای آیینی در مورد وضعیت نابخردانه و تهدیدهای تحریم را بپذیرد؟ گرهارد شرودر، صدراعظم سابق آلمان هنوز در هیئت مدیره شرکت های روسی، از جمله روس نفت، شرکت دولتی نفت، حضور دارد. فرانسوا فیون، نخست وزیر سابق فرانسه، عضو هیئت مدیره یک تجارت پتروشیمی روسیه و یک گروه نفتی دولتی است. رهبران سابق اتریش، فنلاند و ایتالیا تنها پس از ورود تانک ها به اوکراین، از کرسی های خود در هیئت مدیره شرکت های روسی دست کشیدند. لنین عبارتی برای توصیف این افراد داشت. احمق های مفید
به جای مشروعیت بخشیدن به منافع روسیه، سیاستمداران اروپایی باید روی چگونگی مهار تهدیدهای رهبر روسیه تمرکز می کردند. فقدان وحشتناکی از تفکر استراتژیک وجود داشته است. این در هیچ کجا واضح تر از اجازه دادن به بسیاری از اروپا – و به ویژه آلمان – برای وابستگی به هیدروکربن های عرضه شده توسط رژیمی که به شدت با ارزش های دموکراتیک مخالف است، نیست. اکنون صحبت از تحریمهای «فلجکننده» است. سخت ترین اقدام موجود تحریم صادرات نفت و گاز است که ماشین جنگی پوتین را تامین مالی می کند. این اتفاق به دلیل تسلط مسکو بر نای منابع انرژی اروپا رخ نمی دهد.
این انتقادات خود راضی بوریس جانسون را به خود جلب کرده است، اما این دیگ بریتانیایی است که میکوشد حق خود را نسبت به کتری آلمانی ایجاد کند. در حالی که آنها به گاز روسیه گره خوردند، بسیاری از نخبگان بریتانیا به پول نقد روسیه معتاد شده اند. دولتهای متوالی الیگارشهای روسی را به خرید نفوذ در زندگی سیاسی، تجاری و فرهنگی ما تشویق، تسهیل و تشویق کردهاند. پایتخت ما به دلیل شهرت جهانی اش به عنوان یک خشکشویی برای پول های کثیف، لقب لندنگراد را گرفت. ابتدا پول نقد را بردارید – و بعد از آن خیلی سوال نپرسید. این نگرش حزب محافظه کار نسبت به ثروتمندانی است که هدایایی دارند.
آقای جانسون با تشریح واکنش “شدید” بریتانیا به تهاجم، از ایجاد “یک سلول دزدسالاری جدید” در آژانس ملی جنایت صحبت کرده است. چرا او منتظر ماند تا نیروهای روسی در حال حرکت در کیف بودند؟ اکنون هرگونه صادرات بیشتر فناوری به روسیه که می تواند برای مقاصد نظامی مورد استفاده قرار گیرد، ممنوع خواهد بود. چرا دولت ما منتظر ماند تا موشکهای کروز تأسیسات دفاعی حیاتی در اوکراین را از بین ببرند؟ اگر قرار است آخرین بخش از اقدامات تأثیری بیشتر از تلاشهای قبلی برای مجازات تجاوز داشته باشد، تحریمها باید گسترده، بهشدت اعمال و پایدار باشند. پوتین شرط میبندد که نخواهند بود. او محاسبه میکند که روسها میتوانند بیش از آنچه دولتهای نرم غربی درد اقتصادی را تحمل کنند، سختیها را تحمل کنند.
ما در حال حاضر استانداردهای زندگی را تحت فشار قرار داده ایم و با افزایش قیمت نفت و گاز همراه با افزایش هزینه برای غلات و مواد معدنی ضروری برای تولید بسیاری از کالاها، این وضعیت شدیدتر خواهد شد. مقابله با استبداد هزینه ای در بر خواهد داشت و رهبران دموکراسی ها باید رای دهندگان خود را متقاعد کنند که هدف ارزش فداکاری را دارد.
این باید پایان این فرض تنبل باشد که امنیت و آزادی را می توان در غرب بدیهی دانست. دموکراسیها باید هنرهای بازدارندگی را دوباره بیاموزند و در مورد اطمینان از داشتن ابزاری برای محافظت از خود و متحدانشان در برابر مستبدانی که فقط به قدرت سخت احترام میگذارند، جدیتر شوند.
از زمان فروپاشی دیوار برلین و خلع سلاح پس از آن، بریتانیا و همسایگانش عمدتاً «سود سهام صلح» را صرف ارائه مراقبتهای بهداشتی و مستمری بهتر به جمعیت سالخورده کردهاند. با وجود اینکه چین و روسیه به طور فزاینده ای خصمانه شده اند، بی میلی به صرف هزینه بیشتر برای دفاع ادامه یافته است. تنها یک سوم از 30 عضو ناتو در حال حاضر به تعهد خود مبنی بر صرف 2 درصد از تولید ناخالص داخلی برای نیروهای مسلح خود عمل می کنند. آلمان، ایتالیا و اسپانیا خیلی از هدف فاصله دارند.
لیبرال دموکراسی ها نیاز فوری دارند تا عزم خود را برای دفاع از ارزش های خود در برابر استبداد که در طول جنگ سرد نشان دادند، دوباره کشف کنند. خودکامگان در مسکو و پکن معتقدند که غرب تقسیم شده، منحط و در حال زوال است. باید ثابت شود که اشتباه می کنند. در غیر این صورت، تمام لفاظی ها در مورد آزادی صرفاً سروصدای قبل از شکست است.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.