به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
Lهفته گذشته در رختخواب همسرم از من پرسید در روز تولدم چند سال دارم. چهل و چهار پاسخ ناامید کننده بود. چهل و چهار احساس می کند کاملاً بزرگ شده است. هیچ راهی برای چرخاندن آن وجود ندارد. شما یک بزرگسال هستید.
بعد از خودم سوال کردم شاید من یک سال کوچکتر هستم. من متولد 1979 هستم. بنابراین اگر در سال 1980 یک ساله شدم، در سال 1990 10 ساله بودم، در سال 2000 20 ساله بودم و غیره. بنابراین من داشتم 43 ساله می شدم!
من خوب می خوابیدم – یک سال از عمرم را به دست آورده بودم. اما یک شک آزاردهنده وجود داشت که چیزی کاملاً درست نیست. دوباره چک کردم اینترنت گفت که من قبلاً 43 سال داشتم. اکنون در یک مقطع ویکیپدیا من را عضو حزب ملی بریتانیا و در رابطه با لوئیس والش اعلام کرد – بنابراین لزوماً نمیتوان به آن اعتماد کرد.
اما من دوباره ریاضیات را انجام دادم (قبل از اینکه ریشی سوناک بپرسد، من ریاضیات سطح A دارم، در واقع ریاضیات بیشتر) و این شکست ابتدایی در درک اینکه یک به علاوه 10 برابر با 10 نیست، باعث شد به جایی که شب قبل بودم برگردم: 43.
شما تا 44 سالگی 43 هستید و من الان 44 هستم.
چهل و چهار و مبتلا به فاشیای کف پا – متخصص پا به من گفته است که تا ژوئن از هر گونه ورزش اجتناب کنم. کفی، شاکویو تراپی، ماساژ، طب سوزنی، توپهای گلف، توپهای تنیس، بطریهای Lucozade یخزده، بلند کردن پاشنه پا، یک چیز ارتعاشی کوچک که بهصورت آنلاین برای Velcro تا پاشنهام خریدم، تعهد مادامالعمر به کشش ساق پا – هیچ چیز کاملاً کارساز نیست. اما جانی ایوانز از پس آن برآمد، پس امیدی وجود دارد.
من برخلاف ایوانز منیسک زانوی چپم ندارم. سپس ناتوانی در تمام نشدن یک قطعه کامل از Tony’s Milk Chocolonely در یک جلسه و خستگی ناشی از پدر و مادر بودن با کودک یک ساله ای است که زمان بیداری پیش فرض او 4.25 صبح است.
و با این حال این یکشنبه – فصل در استرالیا دیر شروع می شود – من سی و پنجمین (فکر می کنم) سال متوالی حرفه ای 11 نفره خود را آغاز می کنم.
از مدارس زیر 10 سال در زمینهای بزرگ در کمبریج که هیچکس، حتی جیمز سالیوان، نمیتوانست از محوطه جریمه یک ضربه گل بزند تا بازیهای فرم ششم در برابر پلیس و ارتش. از فرش های HSBC و بانک انگلستان گرفته تا تندرا پارک گانرزبری و تپه در فینچلی در لیگ آماتور جنوبی.
از ACL گرفته تا رباطهای مچ پا جوش خورده، از چرخاندن انگشت کوچکم در 180 درجه در دانشگاه چلتنهام و نیاز به بیهوشی عمومی برای کاشت روی شنی Astro در Westway در لیگ حقوقی لندن. کشیدن همسترینگ در حال کشش برای توپ از بالا، تقویت آنها و کشیدن چهار پا در بازگشت. گرفتگی. خیلی گرفتگی مایل بند مچ پا. کیسه یخ و نخود. اینهمه نخود و البته آن مرد انگشتانش را در جایی که نباید در کارشالتون وارد می کرد.
و حالا به ملبورن. ساعت 3 بعدازظهر یکشنبه. پارک مرکزی – زمین یک. زمین یک. به نظر می رسد چشمگیر است. لیگ متروپولیتن 8 (هشت) – کمتر چشمگیر است. بوهمینز دانشگاه ملبورن خارج از خانه در پرهان سیتی اف سی آغاز می شود. در آخرین مسابقه پیش فصل ما، من در یک پوما کینگ و یک مربی ارتوپدی بازی کردم. اما گل زدم. گلی که تنها تلاش دیوید نوجنت در انگلیس را دشوار به نظر میرساند – اما این احساس، آن را بنوشید. اما در لحظه چه کسی می داند؟
چرا نمی توانم تسلیم شوم؟ دویدن خوبی بود – زانوهایم استراحت می خواهند، روز بعد به سختی می توانم راه بروم. نیمی از راه برای تبدیل شدن به خبر شاد «و بالاخره» محلی یک پیرمرد 80 ساله است که هنوز چکمه هایش را به پا می کند. “آیا میتوانی دوباره دوبین را روی آن سمت چپ بگذاری، الف – باید از زاویهای دیگر فیلمبرداری کنیم؟”
رها کردن غیرممکن است. ریشهدار است – وقتی از کنار یک توپ در پارک میروم، نمیتوانم با کسی صحبت کنم، از اینکه توپ به من نزدیک شود، نمیتوانم وقتی آن را به عقب میزنم، پای چپ فرهیختهام را به گروهی از غریبهها نشان دهم.
من نمی توانم گروه های WhatsApp تیم های قبلی را ترک کنم. گاهی اوقات نیمههای شب از خواب بیدار میشوم و به بازی تک به تکی فکر میکنم که برای Poly 4s در خانه با Old Actonians در اوایل دهه 2000 از دست داده بودم. من زمان زیادی داشتم – اگر خیلی وقت بود، جف. من می توانم گل های فوتبال توله ها را به یاد بیاورم اما نمی توانم به یاد بیاورم که سال گذشته چه کسی جام حذفی را برد.
این شانس گم شدن است – نگران هیچ چیز دیگری. قراردادهای کاری، نرخ بهره، ردپای کربن من، اینکه آیا پسرم واقعاً از آن رنگی که روز سه شنبه روی خودش ریخته بود یا نه. همه چیز ناپدید می شود – ذهن درگیر یک فکر است. آیا می توانم این توپ را به سمت پرتاب کننده برگردانم و فقط آن را خارج از بازی بندازم؟
شاید میل به ادامه دادن ناامیدی برای چسبیدن به جوانی باشد – حتی زمانی که به مراحل بعدی زندگی یک فوتبالیست آماتور می رسید. زمانی بود که میتوانستم قبل از بازی احساس خماری کنم – و سپس به صحبتهای پیرمردهایی که در بار بودند از هزینههای مراقبت از کودک و خاکستری شدن شکایت میکردند و برای من پنتهایی خریده بودند، گوش میدادم. و ناگهان همه چیز را سازماندهی میکنید، کوزهها را وارد میکنید، و از بچههای تیم یاد میگیرید که Tinder و TikTok چه هستند و بقیه هفته را صرف تلاش برای گرفتن تندر از همه میکنید.
از مهاجم میانی گرفته تا دفاع میانی، به دامپزشکی و پشتیبان جلو. از زمانی که بعدازظهرها دور میمانید و بعد از آن درباره بازی در The Station House بحث میکردید تا فیلمبرداری قبل از پایان بازی برای بازگشت به زمان داستان.
بازیکنان مسنتر ممکن است فقط 35 سال را مسخره کنند – احترام به آنها. “هرگز بازی را متوقف نکنید زیرا وقتی متوقف شوید دیگر شروع نخواهید کرد.” من آن را می شنیدم. حالا من می گویم. احتمالا دارم با خودم حرف میزنم
اما با تأمل در مورد آنهایی که به اندازه کافی خوش شانس نیستند – که بدنشان در 20 سالگی آنها را ناامید می کند، یا کسانی که دیگر با ما نیستند – نمی توانید متوقف شوید. همه هم تیمی ها – دوستان مادام العمر یا رینگرهای یکباره (“امروز استیو، نام تو دن کین است”) – چه بخش بزرگی از زندگی است.
و به همین ترتیب تا یکشنبه. ممکن است زودتر قبول کنیم. فرانک با یک ضربه بالای سر دیگر ارتباط برقرار نمی کند. کوئنتین در بالی است – این یک مسئله است. کامیکازه از پشت پخش خواهد شد. من هنوز کلمات آهنگ پیروزی را نمی دانم (یک آهنگ پیروزی وجود دارد – من شک داشتم اما شما باید آن را بپذیرید) اما امیدواریم ساعت 4:45 بعدازظهر می خوانیم. ما دوباره می رویم.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.