به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
باز زمانی که صنایع اصلی انقلاب صنعتی اول – نساجی و زغال سنگ – در اوایل قرن بیستم شروع به افول کردند، ریتان در تلاش برای یافتن راه حلی برای شکاف شمال-جنوب خود بوده است.
این یک مشکل منحصر به فرد نیست. هر کشور بزرگی دارای مناطق غنی تر و فقیرتر است، و از کمربند زنگی ایالات متحده گرفته تا جایی که زمانی آلمان شرقی بود، نابرابری جغرافیایی به راحتی قابل تشخیص است.
با این وجود، بریتانیا متمایز است. این اقتصاد که با درآمد سرانه ملی، بهرهوری و درآمد قابل تصرف سنجیده میشود، یکی از نابرابرترین اقتصادهای صنعتی جهان است و در 40 سال گذشته، شکاف شمال-جنوب بیش از پیش افزایش یافته است.
داستان ساده است. بخشهایی از کشور که به شدت به تولید و استخراج زغالسنگ متکی بودند، پس از تعطیلی کارخانهها و گودالها متضرر شدند، در حالی که لندن و جنوب شرق از رشد خدمات مالی و موقعیت محوری شهر به عنوان یک مرکز تجاری جهانی سود بردند. شکستهای گذشته در کاهش شکاف به این معناست که بریتانیا اکنون عملاً دو کشور است. لندن با جنوب شرقی و بقیه وجود دارد.
جای تعجب نیست که هر نخست وزیری، از مارگارت تاچر گرفته تا ریشی سوناک، به دنبال یافتن راهی برای پر کردن این شکاف بوده است. ارتقاء سطح صرفاً آخرین تکرار از این تلاش است، و به رسمیت شناختن اینکه تمام تلاش های قبلی شکست خورده است.
این برای دولتهای کارگر و همچنین دولتهای محافظهکار صدق میکند. سیاست منطقه ای تحت رهبری تونی بلر و گوردون براون به کاهش مالیات از بخش های خدمات مالی و مسکن در حال رشد در لندن و جنوب شرق و بازیافت آنها به مخارج عمومی بالاتر در بقیه کشور منجر شد.
بخشی از این پول به خوبی خرج شد. برای مثال، برنامه ساختن مدارس برای آینده، سرمایهگذاری بسیار ضروری در محیطهای یادگیری بهتر برای کودکان در جوامع فقیرتر بود. اما در دوران نیروی کار جدید، از دست دادن مشاغل در مشاغل تولیدی ادامه یافت و رشد اشتغال در بخش خصوصی ضعیف باقی ماند. میزان رفع شکاف شمال و جنوب تنها زمانی آشکار شد که دولت ائتلافی جریان پول بخش عمومی را در سال 2010 بست.
یکی از معماران کار جدید – وزیر سابق کابینه اد بالز – با آنا استنزبری از موسسه فناوری ماساچوست و دن ترنر از هاروارد مقاله ای در مورد نابرابری منطقه ای نوشته است. در بحث مقاله، بالز صراحتاً اذعان میکند که حزب کارگر میتوانست و باید برای کاهش شکاف بین مناطق در 13 سال قدرت خود، اقدامات بیشتری انجام میداد.
بهبودهایی که در برخی از مراکز شهرهای بریتانیا دیده میشود ممکن است این تصور را ایجاد کند که مشکل نابرابری فقط یکی از ویژگیهای شهرهایی است که عملکرد ضعیفی دارند، اما اینطور نیست. مکان هایی مانند منچستر و بیرمنگام با توجه به اندازه خود، بهره وری پایینی دارند و نسبت به شهرهای مشابه در بقیه اروپا عملکرد کمتری دارند.
همچنین شایان ذکر است که لندن و جنوب شرق انگلیس دارای فقر واقعی هستند. در واقع، شکاف بین مناطق ثروتمند و فقیر پایتخت مشخص است. همچنین این مورد وجود دارد که مسائل مربوط به اندازه گیری به این معنی است که شکاف بهره وری بین لندن و مناطق تقریباً کمتر از اعداد رسمی است که نشان می دهد.
با این حال، این امری نادرست است که بگوییم بریتانیا شکاف نابرابری منطقهای بزرگی ندارد. مسئله واقعی این است که آیا ما به عنوان یک کشور آماده هستیم تا با شکاف زندگی کنیم یا کاری در مورد آن انجام دهیم.
مقاله ای که توسط بالز با هم نویسندگی شده است، سه نتیجه گیری خط مشی اصلی را بیان می کند. اولین مورد این است که جایی که زمانی مناطقی غیر از لندن و جنوب شرقی فارغ التحصیلان کافی نداشتند، دیگر چنین نیست. چیزی که آنها کمبود دارند، فارغ التحصیلان کافی با مدرک در رشته های بنیادی – علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات است.
اگر تقاضای کافی برای مهارتهای آنها وجود نداشته باشد، افزایش عرضه فارغالتحصیلان بنیادی فایدهای برای مناطق نخواهد داشت، بنابراین نتیجهگیری دوم مقاله این است که باید برای جبران عدم تعادل بودجه عمومی برای تحقیق و توسعه اقدامات بیشتری انجام شود.
برخلاف آلمان، جایی که مناطق فقیرتر سهم نامتناسبی از بودجه تحقیق و توسعه دولتی دریافت میکنند، در بریتانیا این پول به بخشی از کشور میرود که در حال حاضر شکوفا شده است – مثلث طلایی لندن، کمبریج و آکسفورد. اگر دولت در مورد ارتقاء سطح جدی است، باید تغییر کند.
همانطور که سهم از هزینه های زیرساختی، سومین نقص بزرگ شناسایی شده توسط این مقاله است. بریتانیا در دهههای اخیر نسبتاً کمی برای زیرساختهای حملونقل هزینه کرده است و در بین کشورهای OECD کمترین هزینه در جادهها دارد. پولی که خرج شده است، از جمله افزایش اخیر هزینه های ریلی، به طور نامتناسبی به لندن و جنوب شرق رفته است.
این مهم است زیرا اتصال ضعیف اندازه موثر مناطق شهر را محدود می کند. تسهیل تعامل برای افراد باعث کاهش هزینه ها و افزایش اندازه بازار می شود.
اگر هدف این است که شهرهای بزرگ منطقه ای وزن خود را افزایش دهند، منطقی تر است – به جای بهبود پیوندها به لندن، روی پیوندهای بهتر بین آنها سرمایه گذاری شود. یک HS3 نسبت به HS2 ارزش بیشتری دارد.
پیام این مقاله این است که سرمایه انسانی، نوآوری و زیرساخت ها همه مهم هستند – و تعداد کمی از آنها با آن مخالفت می کنند. اما عنصر چهارمی نیز وجود دارد: تقاضا. مهارتها، تحقیق و توسعه و قطارهای قابل اطمینانتر همگی برای رفع ضعفهای بخش عرضه اقتصادهای منطقه ضروری هستند، اما آنها همچنین از قدرت مخارج ناکافی رنج میبرند.
آلمان این را تشخیص داده است. توجه به این نکته قابل تأمل است که سه دهه پس از شوک اقتصادی اتحاد مجدد، شکاف بین آلمان شرقی و غربی کمتر از فاصله بین لندن و جنوب شرق و بقیه بریتانیا است. آلمان بیش از 2 تریلیون پوند برای از بین بردن شکاف بین سرزمین های شرقی و غربی که در طول 45 سال کمونیسم باز شد، سرمایه گذاری کرد. این افزایش سطح واقعی است، نه فقط صحبت در مورد آن.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.