به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
آتقریباً تمام زندگی های مدیریتی به شکست ختم می شود. این ماهیت کار یا حداقل راهی است که فوتبال مدرن آن را تفسیر می کند. شما میرسید و برنده میشوید، یا برکنار میشوید. و اگر برنده شدید، بهتر است به پیروزی ادامه دهید، وگرنه کنار گذاشته خواهید شد.
بازیهای دوم در فوتبال مدرن انگلیس بسیار کم است، حداقل در یک باشگاه. بیل شنکلی یکی از آنها را داشت، شکست مقابل واتفورد در جام حذفی در سال 1970 که او را با تاخیر پذیرفت که اولین تیم بزرگ او در لیورپول تمام شده است و او نیاز به ساختن دیگری دارد. اما آن شنکلی بود و آن زمان بود. فشارهای امروز متفاوت است: همه چیز بسیار سریعتر حرکت می کند.
اگر کسی اکنون اعتباری در بانک دارد که شنکلی در آن زمان داشت، یورگن کلوپ است، اما این روزها یک غم و اندوه در مورد لیورپول وجود دارد.
پیروزی خانگی چهارشنبه مقابل ولوز آنها را به رتبه ششم رساند اما شکست از رئال مادرید و تساوی در کریستال پالاس شاید تصور واقعی تری از سطح لیورپول ایجاد کرد. آنها روز یکشنبه به مصاف منچستریونایتد می روند و احساس می شود که توازن قدرت در رقابت آنها ممکن است تغییر کرده باشد. این آگاهی برای لیورپول وجود دارد که یک دوره ممکن است به پایان برسد.
با این حال ممکن است نباشد. کلوپ دو فصل پیش لیورپول را از وضعیت مشابهی بیرون کشید و فصل گذشته دو بازی از بهترین بازی آنها یا هر باشگاه دیگری بود. اما اکنون همه پیرتر شدهاند، رشتهها شروع به از هم پاشیدن کردهاند و سادیو مانه رفته است. خود کلوپ در حال نشان دادن نشانههایی از فشار است، گاهی اوقات خسته، گاهی اوقات خسته میشود.
خطر برای یک بزرگ مدیریتی ماندن است زیرا چنین ایمانی در توانایی های او وجود دارد: او یک بار مسیح بود و می تواند دوباره باشد. اما فرقههای شخصیت خطرناک هستند: وفاداری کورکورانه به یک مدیر عوامل دیگری را که یک باشگاه موفق میسازند را پنهان میکند. و خود مدیران ثابت نیستند. گرایش به تقلید از خود است، در اواخر دوران حرفه ای برای اینکه بپرسیم موثرترین راه حل ممکن است چیست، بلکه تلاش برای مشخصه ترین راه حل است.
این اتفاق برای آرسن ونگر و برایان کلاف رخ داد. هر دو ارتدکس را به چالش کشیدند. هر دو به موفقیت های چشمگیری دست یافتند. هر دو متوجه شدند که با سرمایه گذاری در توسعه استادیوم، قدرت خرج خود کاهش یافته است. و هر دوی آنها ویژگیهای سخت بازی را کنار گذاشتند تا فوتبالی مرتب و مرتب که توسط مردان جوان مرتب و مرتب بازی میشد: دنبال کردن یک ایدهآل زیباییشناختی نسبت به ظروف نقرهای آسانتر بود.
کلوپ هنوز آنجا نیست، gegenpressing در حالی که جهان در حال تکامل است، اگرچه شاید منطقی باشد که بپرسیم آیا او سعی دارد با بازیکنانی که توانایی انجام این کار را ندارند – یا حداقل دیگر – فوتبال کلوپی را بازی کند یا خیر. و باید اذعان کرد که کلوپ تلاش کرده تا عنصر مالکیت توپ را توسعه دهد، انگیزه ای که در قرارداد با تیاگو آلکانترا تجسم یافته است. اما تیاگو در این فصل بخشی از خط هافبک سختی بود که شکست او در ردیابی حریفان به قیمت گلزنی در آرسنال و وولوز تمام شد.
با این حال، این در مورد افراد نیست. تقریباً هیچ کس در لیورپول به سطح گذشته بازی نمی کند. وقتی این اتفاق می افتد، توجه به ناچار به سمت مدیر معطوف می شود. در هر دو تیم ماینس و بوروسیا دورتموند، کلوپ پس از هفتمین فصل ناامید کننده سرمربیگری از سمت خود استعفا داد. همانطور که بسیاری اشاره کرده اند، او در اکتبر گذشته به هفت سالگی در لیورپول رسید.
خیلی ساده است که بگوییم کلوپ از یک خارش هفت ساله رنج می برد – و تعداد کمی از مدیران در عصر مدرن به هفت سال در یک باشگاه می رسند، چه برسد به سه سال – اما این الگوی تکرار شونده ممکن است شاهدی باشد که برای او بازسازی یک تیم دشوار است. که به اندازه کافی قابل درک است. این نبوغ عجیب الکس فرگوسن بود که به اندازه کافی بی رحم بود تا چیزی را که عاشقانه خلق کرده بود جدا کند و دوباره بسازد.
تلاش هایی برای ادامه مسیر وجود داشته است، 150 میلیون پوند در سه پنجره گذشته برای مهاجمان خرج شده است، اما مصدومیت مانع از پیشرفت شده است. اگر لوئیز دیاز، دیوگو جوتا و روبرتو فیرمینو این فصل را به دلیل مصدومیت از دست نمی دادند، شاید غیبت مانه به این شدت احساس نمی شد.
تمرکز صرف روی کلوپ به معنای نادیده گرفتن تغییرات دیگر در باشگاه است. مایکل ادواردز، مدیر ورزشی، تابستان گذشته را ترک کرد. جانشین او، جولیان وارد، دستیار سابق او، در پایان این فصل استعفا خواهد داد. کارگردان، مایک گوردون، که زمانی کلوپ او را به عنوان “مغز پشت همه چیزها در لیورپول” توصیف کرد، در ماه نوامبر از نقش خود کناره گیری کرد. پزشک باشگاه، جیم موکسون، در شروع فصل رفت. مدیر تحقیقات، یان گراهام، نیز در حال رفتن است. هنگامی که انتقال خارج از زمین نیز وجود داشته باشد، به وضوح مدیریت انتقال در زمین دشوارتر است.
همچنین این سوال وجود دارد که چرا بسیاری از آنها رفته اند. شاید یک چرخه به سادگی به پایان رسیده است. وقتی یکی از عناصر یک تیم موفق ترک میکند، بقیه احتمالاً تمایل کمتری به ماندن دارند. زمزمه های تاریکی در مورد تأثیر ظاهراً بیش از حد برخی از اعضای خاص کارکنان اتاق پشتیبان وجود داشته است – اما اغلب اوقات وجود دارد که نتایج کاهش می یابد.
تیم جذب لیورپول بسیار مورد توجه قرار گرفت، اما این تیم اجازه دارد با هم پیر شود. اندی رابرتسون و جو گومز تنها بازیکنان 24 تا 29 ساله هستند که در این فصل بیش از 5 بازی لیگ را شروع کرده اند.
شاید خون جدید پیروز شود. شاید چند سال دیگر لیورپول دوران طلایی جدیدی را تجربه کند. اما در حال حاضر فقط اندوه وجود دارد. لیورپول کلوپ نقش بزرگی در لیگ برتر داشته است. پرس آنها پیچیده بوده اما انرژی تقریباً اولیه ای نیز داشته است.
با این حال آن کم رنگ شده است. فابینیو و جردن هندرسون خسته به نظر می رسند. محمد صلاح ابرقدرت های خود را از دست داده است. ویرجیل ون دایک خطاپذیر شده است. این که بحث در مورد ترنت الکساندر-آرنولد به شکل بدن دفاعی او متمرکز شده است مانند دیدن دریاسالار نلسون است که نگران درزبندی عرشه کشتی است: احتمالاً بسیار مهم است اما روح را تحریک نمی کند. هاله رفته است.
احساس می شود همه چیز کم شده است. یک جنبه بزرگ در زوال به عنوان یک داستان شروع می شود اما در نهایت به یادآوری مرگ و میر تبدیل می شود. همه چیز باید بگذرد. هیچ چیز ثابت نیست
دوران اول کلوپ در آنفیلد به پایان رسیده است. سوال این است که آیا می تواند دومی وجود داشته باشد.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.