به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
جیarrod Bowen پس از نیمه کاره شدن یک کرنر با ضربه سر گلزنی کرد، سپس در وقت استراحت دوباره به گل رسید. پس از آن فرانک لمپارد با خستگی گفت: «فاز دوم تنظیم، سپس ضد حمله…»، انگار که ناکامیها برایش آشنا هستند، او آنها را بهعنوان چیزهایی تلقی میکند که بهتازگی اتفاق میافتند، اعمالی از سوی خدا که نمیتوان از او انتظار داشت. بیش از آن که بتواند آب و هوا یا ترافیک M6 را کنترل کند، تحت تأثیر قرار دهد.
در زمانهای دیگر در باشگاههای دیگر، انتقادات روی نحوه شکست اورتون در وستهم متمرکز بود. تیم های لمپارد همیشه از روی ست و ضد گل دریافت کرده اند. اما بحران اورتون آنقدر گسترده و فراگیر است که اشکالات سازمان دفاعی تقریباً بی اهمیت به نظر می رسد.
اخراج لمپارد در روز دوشنبه با انجام وظیفه غم انگیزی انجام شد: این همان کاری است که باشگاه ها در این شرایط انجام می دهند. مدیر شاید بود آ مشکل، اما او واقعا نبود را مسئله. به نظر می رسد انتظار چندانی برای بهتر شدن هر چه زودتر در اورتون وجود ندارد.
اگر هیچ یک از رونالد کومان، سم آلاردایس، مارکو سیلوا، کارلو آنچلوتی، رافا بنیتز و لمپارد نتوانند این کار را انجام دهند، چه کسی می تواند؟ به غیر از روشنفکر جوان آلمانی، هیئت مدیره گودیسون هر دسته از مدیرانی را که وجود دارد امتحان کرده است، و هیچ کدام به نتیجه نرسیده اند. اما این بخشی از مشکل است: آن مدیران با رویکردهای متفاوت خود، همگی حداقل تا حدودی بر قراردادها تأثیر داشته اند و این بدان معناست که تیم به هم ریخته است.
اینکه شان دایچه (بریتانیایی، عمل گرا، مستقیم) به نظر می رسد منصوب شود و مارسلو بیلسا (آرژانتینی، کیشوت، ثابت در پرسینگ) به طور جدی مورد توجه قرار گرفته است، هم فقدان فلسفه راهنما و هم اتکا به نام های شناخته شده را برجسته می کند. هیچ فکر واقعی برای یافتن یک مدیر جوان باهوش در راه صعود وجود نداشته است. آخرین انتصاب آنها که قبلاً یک باشگاه لیگ برتری را هدایت نکرده بود، دیوید مویس در سال 2002 بود.
ادریسا گانا گوئی، جیمز تارکوفسکی، نیل موپای، دمارای گری، دلی آلی، آندروس تاونسند، آسمیر بگوویچ، اندی لونرگان، سولومون کانی، دانی ون در بیک، آلن و عبدالله دوکوره در پنج فصل گذشته قراردادهایی با جیمز رودریگز، تئو والکات امضا کردهاند. ، جاش کینگ، الکس ایووبی، اندرو گومز، ژان فیلیپ گبامین، فابیان دلف، جیبریل سیدیبه، یوناس لسل، ریچاردسون، یری مینا، لوکاس دیگن و برنارد.
این به معنای انتقاد از هیچ یک از این بازیکنان به صورت فردی نیست، به این معنی نیست که هیچ یک از آنها بازیکنان بدی هستند یا خریدهای فردی ضعیفی داشتند، بلکه باید بگوییم که، حتی اگر همه آن بازیکنان از یک گرسنگی خشمگین بسوزند، حتی اگر هیچ یک از آنها نداشته باشند. شروع به ناامید شدن از بازی یا جراحت های انباشته شده دارند، جذب 25 بازیکن در اوج ارزش خود یا فراتر از آن در مدت زمان کوتاهی مشکلات مالی ایجاد می کند.
با تأخیر، احتمالاً به لطف تأثیر مدیر فوتبال کوین تلول، به نظر می رسد تابستان گذشته مورد پذیرش قرار گرفته است. آمادو اونانا، دوایت مک نیل و جیمز گارنر همگی از نظر تئوری می توانند قیمت بالاتری در آینده داشته باشند. اما مشکل برنامه ها این است که اجرای آنها زمان می برد.
بدیهی است که اورتون باید استعدادیابی و جذب را بهبود بخشد، فلسفه ای را اجرا کند که هر تصمیمی را در باشگاه ایجاد کند و تمرکز بیشتری روی شناسایی زودهنگام استعدادها داشته باشد، اما دو مانع بزرگ وجود دارد.
اولین مورد ممکن است با احساس بحران حل شود و آن تصور باشگاه از خود است. با عناوین قهرمانی لیگ، اورتون چهارمین تیم موفق تاریخ انگلیس است و برخلاف ساندرلند، نیوکاسل و شفیلد ونزدی، سایر تیمهای 10 تیم برتر، آنها در نیم قرن گذشته این عنوان را به دست آوردهاند. این انتظارات خاصی را ایجاد میکند و برخلاف استون ویلا که در دستهبندی مشابه قرار میگیرند، در پرواز سوم یا حتی از سال 1954، پرواز دوم، آنها را تحت فشار قرار نداده است.
به نظر میرسد ایده یک باشگاه سطحبالا بودن، بهنظر میرسد که به نوعی اعتراضکننده است، بدون اینکه با عظمت تاریخ خود مطابقت داشته باشد – چرا اورتون با 9 عنوان قهرمانی خود در لیگ، به عنوان مدرسه پایانی برای بازیکنانی عمل کند که در نهایت به منچسترسیتی، چلسی یا تاتنهام میپیوندند. کمتر – اما این واقعیت بازی مدرن با لایه های مالی متمایز آن نیز است.
پس خطر این است که باشگاهها جذب قراردادها یا انتصابهایی شوند که برای تقویت تصویر آنها از خود بهتر از نتایجی فراتر از مدتزمان فوری است. بسیار بهتر از آن چیزی است که اورتون تبدیل به یک پله پله برای بازیکنان و مدیران در راه صعود شده است – پله ای در مسیر سقوط.
خب، بعدش چی؟ نتایج مثبت، البته، می تواند تصویر را خیلی سریع تغییر دهد. در پایان فصل گذشته، از آنجایی که اورتون 14 امتیاز از 8 بازی را به دست آورد، که به بازگشت مقابل کریستال پالاس برای تضمین بقا ختم شد، تقریباً – تقریباً – ممکن بود آینده ای بهتر را تصور کنیم.
بقا زمان خرید – اما از آن استفاده نشده است. شکست 5-1 مقابل آرسنال در آخر هفته بعد شاید نشان دهنده وضعیت واقعی اوضاع باشد. این امکان وجود دارد که با فداکاری انجام شده و رضایت خدایان، اورتون به اندازه کافی جهشی در فرم ایجاد کند تا از سقوط اجتناب کند.
وقتی یک باشگاه به جز چهار سال از عمر خود در لیگ برتر بوده است، قابل درک است که آنها باید با تمام قدرت خود را کنار بگذارند تا بیدار بمانند. به خصوص با توجه به رقابتی بودن مسابقات قهرمانی – 18 تیم احتمالاً هنوز شانس واقعی صعود دارند – ساده لوحانه است که سقوط به سقوط را صرفاً فرصتی برای هرس کردن چوب مرده بدانیم.
این ممکن است به ویژه در مورد اورتون صادق باشد، جایی که تحریمهای اعمال شده بر علیشیر عثمانوف، که به دلیل بدهی قابل توجهی بود، حتی اگر ورزشگاه جدیدی را که قرار است برای شروع فصل 2024-2025 افتتاح میشود، نسازند، امور مالی را پیچیده میکرد.
اما چرخاندن دور چاله وجودی اسفبار است که انقلاب را دشوار میکند، زیرا اهداف میانمدت تا بلندمدت به دلیل ضرورت فوری ماندن پیچیده میشوند. فولام و نیوکاسل هر دو پس از یک فصل حضور در چمپیونشیپ و ظاهری متحول شده برنلی که آنها را دنبال میکند، بهروز شدهاند.
سادهترین راه برای خروج از این ناخوشی، پیروی از مسیر نیوکاسل است که توسط یک دولت شستشوی ورزشی با منابع اساساً نامحدود تصاحب میشود – و قطر به دنبال آن است. در صورت عدم موفقیت، چه فرهاد مشیری بماند و چه بفروشد، آینده موفق اورتون باید با ارزیابی واقع بینانه از زمان حال آغاز شود.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.