به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
تیبه نظر می رسد که بحران هزینه زندگی در بریتانیا تقریباً روز به روز تشدید می شود. به گفته کارشناسان، ما با بزرگترین کاهش سطح زندگی از دهه 1970 مواجه هستیم. بوریس جانسون با اعلام توقف تدریجی واردات نفت روسیه، از “روزهای تاریک پیش رو” صحبت کرد – گویی روزهایی که در آن زندگی می کنیم به اندازه کافی تاریک نبوده اند.
این بحران را نمی توان تنها به خاطر تهاجم وحشیانه روسیه به اوکراین مقصر دانست. بازگشت تورم بالا ممکن است در شوک های عرضه کوتاه مدت قابل ردیابی باشد. اما چیزهایی که آن را به یک بحران تبدیل می کند، دهه ها در حال شکل گیری است.
در دهه 70، “رکود تورمی” – رشد کم همراه با تورم بالا – به سه دهه افزایش استانداردهای زندگی پایان داد. اکنون، در بالای یک دهه از دست رفته آمده است. دستمزدهای واقعی بیشتر از سال 2008 نیست، زمانی که بحران مالی آغاز شد. میلیونها خانوار از قبل برای گذراندن زندگی خود در تلاش بودند. انحراف آنها به رنگ قرمز زیاد نیازی ندارد.
فقط این نیست که دستمزدها تحت فشار قرار گرفته اند، بلکه صرفاً وجود در بریتانیا به شدت گران شده است. این تا حدی به این دلیل است که ما تقریباً از هر جای دیگری در تبدیل کالاها و خدمات ضروری به دارایی های مالی فراتر رفته ایم. از آنجایی که مردم به معنای واقعی کلمه نمی توانند بدون آنها کار کنند، داشتن این دارایی ها روشی قابل اعتماد برای استخراج رانت های هنگفت و در عین حال انجام بسیار کم است. با سپردن وسایل زندگی آبرومندانه به دست دروازه بانان خصوصی که تنها دغدغه آنها حداکثر کردن اجاره بهای آنهاست، اقتصادی ایجاد کرده ایم که به طور سیستماتیک هزینه ها را برای مصرف کنندگان افزایش می دهد و در عین حال دستمزدها را کاهش می دهد.
بارزترین و فاحش ترین مثال مسکن است. با در نظر گرفتن هزینه های سرسام آور مسکن، استانداردهای زندگی برای اکثر خانوارهای در سن کار از سال 2002 کاهش یافته است. قیمت خانه ها از زمان شروع همه گیری 20 درصد افزایش یافته است و در بالاترین حد خود، هم به صورت مطلق و هم به نسبت درآمد است. . این امر باعث میشود تعداد فزایندهای از مردم در بخش خصوصی اجارهای به دام بیفتند، جایی که حدود یک سوم درآمد آنها تنها با اجاره بها میخورد. میانگین اجاره بها در سال گذشته 8.6 درصد افزایش یافته است و اکنون بیش از 1000 پوند در ماه است. این در حالی است که دههای که اجارهبها خیلی سریعتر از دستمزدها افزایش یافته بود. البته زیان مستأجرها عایدی صاحبخانه است. با جذب این بازده های بزرگ، سرمایه گذاران خرید به اجاره بخش قابل توجهی از خانه های موجود را در سال های اخیر بلعیده اند.
ما همین الگوها را در جاهای دیگر می بینیم، از مراقبت تا آب، انرژی تا حمل و نقل. سیستم مراقبت از کودکان بریتانیا سومین سیستم گران قیمت در جهان است: خبر بد برای والدین اما خبر خوب برای سرمایه گذاران خصوصی که مهدکودک ها را خریداری می کنند. در همین حال، حدود 1 پوند از هر 10 پوندی که برای مراقبتهای اجتماعی خرج میشود، توسط شرکتهای بسیار مالیشده که داراییهای درون آن را مالک و کنترل میکنند، از سیستم استخراج میشود – که به افزایش چشمگیر 30 درصدی هزینههای مراقبتهای خودسرانه از سال 2012 کمک میکند. کرایه ها از زمان خصوصی سازی 20 درصد به صورت واقعی افزایش یافته است و قبوض آب 40 درصد افزایش یافته است – با سودهای اضافی که سالانه 2.3 میلیارد پوند افزایش می یابد. در همین حال، همانطور که اندیشکده Common Wealth اشاره می کند، صاحبان انحصار گرید به 40 درصد حاشیه سود دست می یابند و بیش از 1 میلیارد پوند در سال به سهامداران پرداخت می کنند.
اندرو بیلی، رئیس بانک انگلستان اخیراً نسبت به خطر تورم ناشی از افزایش دستمزدها هشدار داد. مردی که پشت مداخله فرماندار در کمین بود، «مارپیچ دستمزد-قیمت» بود – که به موجب آن افزایش دستمزدها قیمتها را بیشتر افزایش میدهد و هیچ کس را بهتر نمیگذارد. این به این ایده که مورد علاقه اقتصاددانان جریان اصلی است، کمک می کند که منافع کارگران و مصرف کنندگان اساسا یک الاکلنگ است: برای اینکه یکی به دست بیاورد، دیگری باید ضرر کند. اما این به راحتی بازیگر سوم معادله را نادیده می گیرد: مالکان. امروزه در بریتانیا، مالکان تنها گروهی هستند که در واقع قدرت تعیین دستمزد و قیمت را دارند. در واقع، دههها مقرراتزدایی و افول اتحادیههای کارگری بهطور سیستماتیک این قدرت را به آنها داده است.
پس چرا بیلی آنها را نادیده گرفت؟ مارتین ساندبو، مفسر FT، به این فکر کرد که چرا از کسبوکارهای قدرتمند نخواست که سود خود را تعدیل کنند، به جای اینکه از کارگران کمتر قدرتمند بخواهد تا مطالبات دستمزدی خود را «تعدیل» کنند. شاید، همانطور که سندبو مشاهده میکند، زیرا اقتصاد جریان اصلی برای قدرت سرمایه «نقطه کور» دارد و اصلاح آن به معنای پرسیدن سؤالات ناراحتکننده در مورد «چه کسی هزینههای تورم فزاینده است و چه کسی سود میبرد».
هزینه های بالای انرژی ممکن است میلیون ها نفر را متعجب کند که چگونه خانه های خود را گرم می کنند، اما مدیر اجرایی BP بدون شرم از اینکه آنها شرکت خود را به یک “ماشین پول نقد” تبدیل کردند به خود می بالید. سود بریتیش پترولیوم و شل در سال گذشته در مجموع به 32 میلیارد دلار افزایش یافت و سهامداران بریتیش پترولیوم از 1.5 میلیارد دلار بازخرید سهام سود خواهند برد. تقاضا برای مالیات بادآورده محبوب شده است، زیرا مردم به طور شهودی میدانند که این پاداشهای عظیم غیرقابل کسب و غیرمنصفانه است.
اما حتی شرکتهایی که در مسیر اشتباه افزایش هزینههای ورودی قرار دارند، قدرت قابلتوجهی برای تصمیمگیری در مورد ضربه خوردن دارند: آیا آنها آن را با افزایش قیمتها به مشتریان منتقل میکنند یا با کاهش حاشیه به سهامداران؟ در مورد سوپرمارکتها، همانطور که جک مونرو فعال تبلیغاتی اعلام کرده است، این به معنای قدرت تصمیمگیری است که آیا فقیرترین خانوادهها میتوانند هزینه غذا خوردن را داشته باشند یا خیر. مشکل این است که شرکت هایی که این تصمیمات مرگ یا زندگی را می گیرند، هیچ وظیفه ای جز به حداکثر رساندن بازده سرمایه گذاران نمی شناسند. در فرانسه، EDF دولتی، شهروندان را از درد افزایش هزینه های انرژی محافظت کرده است. در بریتانیا، جایی که مالکیت عمومی به طور سیستماتیک برچیده شده است، ما هم اهرمهای دموکراتیک و هم اراده سیاسی برای انجام همین کار را نداریم.
در ایالات متحده، جایی که قدرت شرکتها حتی بیشتر از بریتانیا متمرکز است، مفسران هشدار میدهند که خطر واقعی یک مارپیچ قیمت دستمزد نیست، بلکه یک «مارپیچ سود-قیمت» است. حاشیه سود شرکت های ایالات متحده به بالاترین حد خود در 70 سال گذشته رسیده است و تنها در سال گذشته 37 درصد افزایش یافته است. در یک نظرسنجی، بیش از نیمی از خرده فروشان به افزایش قیمت ها اذعان کردند بیشتر نسبت به افزایش هزینه های آنها – با احتمال زیاد شرکت های بزرگتر این کار را انجام می دهند. همانطور که سرمایه گذاران با وقاحت اذعان می کنند، روایت در مورد تورم یک ضد دود مناسب برای افزایش حاشیه سود ارائه می دهد. به قول یکی از مدیران دارایی: «آنچه ما واقعاً میخواهیم پیدا کنیم، شرکتهایی با قدرت قیمتگذاری هستند. در یک محیط تورمی، این هدیه ای است که به دادن ادامه می دهد.»
در مواجهه با چنین سودجویی بی شرمانه، درخواست ها برای رشد آهسته تر دستمزدها به همان اندازه که از نظر اقتصادی نادرست است و غیرانسانی است. بله، گروهی هستند که دهها سال است که پاداشهای بیش از حد را از بین میبرند و اکنون باید کمربند خود را در برابر شوکهای عرضه ببندند. اما کارگران معمولی نیستند. همانطور که آن سوسیالیست های آتشین در مورگان استنلی اخیراً استدلال کردند، این سود است که باید کاهش یابد تا درد تورم را جذب کند – جبران دهه هایی است که در آن سرمایه سهم خود را به ضرر کارگران و مصرف کنندگان افزایش داده است. اساساً، ما باید بپرسیم که آیا آزمایش جهانی بریتانیا با خصوصیسازی مسیر خود را طی کرده است؟ مبالغ حیرت انگیزی که به سرمایه گذاران داده می شود ممکن است در زمان های بهتر مورد توجه قرار نگیرد. امروز، این بزرگی چیزی است که ما به معنای واقعی کلمه نمی توانیم از عهده آن برآییم.
-
کریستین بری نویسنده و محقق ساکن منچستر است
-
اتاق خبر آبان نیوز: بحران هزینه های زندگی به هیو مویر، ریچارد پارتینگتون بپیوندید و نماینده مجلس Anneliese Dodds برای یک رویداد پخش زنده در مورد بحران هزینه زندگی در پنجشنبه، 14 آوریل 2022، ساعت 8 بعد از ظهر به وقت محلی | 9 شب CEST | 12 بعد از ظهر PDT | 3 بعدازظهر EDT. بلیط را اینجا رزرو کنید
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.