به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
تسلیم بی قید و شرط لیز تراس و طرحهای مالیاتی او «به پوند ضربه بزنید» این امید را در میان بسیاری از مردم ایجاد کرده است که این مرحله از اقتصاد نئولیبرالی اکنون به پایان رسیده است.
نسخهی او از اقتصاد تاچری «کاهش پایین» حتی قبل از شروع آن رد شده است – نه فقط به دلیل نوعی خیزش مردمی، بلکه همچنین توسط گردانندگان بازارهای مالی که ممکن است از کاهش نرخ بالای مالیات سود زیادی ببرند.
به نظر می رسد که برنامه های تراس بر دو فرض اساسی استوار بوده است. یکی، قدمت از بریتانیا آزاد شده در سال 2012، این بود که پویایی محو شده اقتصاد بریتانیا ممکن است با حرکتی آشکار به سمت مالیات کم، مخارج عمومی کم و رژیم مقرراتی کم احیا شود. مقایسههایی با سنگاپور انجام شد، اقتصاد تنظیمشدهای که در عمل ارتباط کمی با فانتزیهای آنها داشت. ایده «سنگاپور روی تیمز» همیشه یک شوخی بیمارگونه بود.
فرض دیگر، درک نادرست از تاچریسم و نگرش آن به مالیات بود. در این مرحله، در حالی که عمیقاً از کاری که تراس و کواسی کوارتنگ میکوشیدند انتقاد کنم، و احساس آرامش از سر و صدای آنها را به اشتراک میگذارم، باید اشاره کنم که یکی از انتقادات عمومی از رویکرد آنها منعکسکننده ناآگاهی قابلتوجهی از سالهای تاچر بود.
بسیاری از مفسران ماجراجویان سنگاپور-آن-تیمز را به خاطر درک نکردن این موضوع که مارگارت تاچر بسیار محتاط بود، مورد انتقاد قرار دادند، و بعد از سال 1986، و به ویژه بودجه نایجل لاوسون در سال 1988، کاهش های بزرگ در نرخ های مالیات شخصی انجام شد. نرخ بالا از 60 درصد به 40 درصد و نرخ پایه از 29 درصد به 25 درصد کاهش یافت.
این فرض عجیب احتیاط تاچری نادیده گرفتن اولین بودجه او در سال 1979 بود که توسط صدراعظم جفری هاو معرفی شد. در آن بودجه، هفتهها پس از آغاز به کار، دولت جدید بالاترین نرخ را از 83 درصد به 60 درصد که تا سال 1988 حاکم بود، و نرخ پایه را از 33 درصد به 30 درصد کاهش داد.
با این حال، برخلاف روشی که تراس و کوارتنگ برای ده ها میلیارد کاهش مالیات بدون بودجه برنامه ریزی می کردند، هاو با افزایش چشمگیر نرخ مالیات بر ارزش افزوده اصلی از 8 درصد به 15 درصد، تعادل را متعادل کرد. آنها می خواستند آن را دو برابر کنند، اما در یک تعهد مانیفستی قول داده بودند که این کار را نکنند.
شوک و وحشتی که به تراس و همکار وارد شد فقط این نبود که آنها برای کاهش مالیات بدون بودجه برنامه ریزی کردند، بلکه این بود که آنها برنامه ریزی کردند. قرض گرفتن برای تأمین مالی آنها، و درآمد حاصل از آن به دست کسانی می رفت که کمترین نیاز به آنها داشتند. پس از یک دهه ریاضت، این آخرین نیش بود که حتی ذینفعان احتمالی را نیز آزرده خاطر کرد.
در هیچ موردی شواهدی دال بر ارتباط علی بین نرخ های مالیات پایین تر و رشد اقتصادی وجود ندارد. این تئوری به منحنی لافر برمیگردد که نشان میدهد مالیاتهای کمتری برای خود پرداخت میکنند.
اوه نه، آنها این کار را نمی کنند: بازارهای مالی فوراً از آن عبور کردند.
به هر حال، این واقعیت کمی شناخته شده است که هنگام کاهش نرخ بالای نرخ در سال 1988، نایجل لاوسون اظهار داشت که آنها برای خود هزینه خواهند پرداخت. با این حال، “ارتودکس خزانه داری” به درستی نمی توانست این را بپذیرد و هزینه بودجه قابل توجهی به درستی در گزارش بودجه ذکر شده است.
بازارها و عموم مردم از این تصور که کاهش مالیات تراس با ریاضت بیشتر همراه خواهد بود، شوکه شدند.
که ما را به سؤالات اصلی بازمی گرداند: آیا این قسمت نقطه عطفی است؟ آیا این کشور به اندازه کافی ریاضت نداشته است؟
آیا رویدادهای اخیر نیاز به بررسی مجدد این ایده را نشان نمی دهد که برنامه هایی برای تمرکز بر کسری بودجه باید تا حد زیادی به کاهش هزینه های عمومی بستگی داشته باشد؟
واقعیت این است که خدمات عمومی شایسته نیازمند انقلابی در نگرش عمومی نسبت به مالیات است. جرمی هانت و مدعیان جانشینی تراس، لطفا توجه داشته باشید.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.