به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
اچآیا کارگران و مترقیان باید نسبت به فروپاشی سریع و حیرت انگیز دستور کار اقتصادی لیز تراس واکنش نشان دهند؟ وسوسه شادی خواهد بود. از رد کوبنده نئولیبرالیسم قطره چکانی، تحقیر حزب محافظه کار و احتمال رو به رشد اکثریت حزب کارگر خوشحال باشید.
اما اگر «Trussgate» منجر به پذیرش مجدد محافظه کاری مالی شود که در بیشتر ربع قرن گذشته بر سیاست بریتانیا تسلط داشته، همراه با ایمان بی چون و چرای به اینکه بازارها بهتر از همه می دانند، این پیروزی ها پیروزمندانه خواهند بود. صدراعظم جدید، جرمی هانت، متعهد به کاهش هزینه های عمومی در سراسر ادارات دولتی، در کنار لغو کاهش مالیات تراس است. به عبارت دیگر، به ریاضت برگشته است. هانت حتی روپرت هریسون را به شورای جدید مشاوران اقتصادی خود منصوب کرده است – معمار استراتژی ریاضت اقتصادی جورج آزبورن در اوایل دهه 2010 و در حال حاضر مشاور شرکت مدیریت سرمایه گذاری آمریکایی بلک راک.
متأسفانه، نتیجه گیری بیشتر از هفته های گذشته ساده است: دولت نمی تواند راه خود را برای خروج از بحران های اقتصادی وام بگیرد. در حال حاضر علائم خطر وجود دارد، با حزب کارگر مصمم به احیای ردای حزب “پول سالم” (یعنی کاهش کسری بودجه) و روزنامه نگاران FT که پیروزی “اقتصاد ارتدکس” را اعلام می کنند.
هنگامی که بازارها آرام شدند، هانت با کاهش هزینهها و جرأت دادن به حزب کارگر برای گفتن اینکه در غیر این صورت عمل میکند، به دنبال تغییر موضع محافظهکاران به عنوان حزب انضباط مالی خواهد بود. مجازات اعمال شده توسط بازارهای مالی برای برنامه های استقراضی تراس به عنوان نمونه نهایی محدودیت های قدرت مالی دولت در مواجهه با نیروهای بازار حفظ خواهد شد: «لحظه یونان» بریتانیا.
اما حزب کارگر و چپ باید از افتادن در این دام اجتناب کنند. درعوض، باید درسهای درستی از بحران بیاموزد و روایتی را که به دنبال آن میآید، با دقت شکل دهد.
درس اول: این «لحظه یونان» بریتانیا نیست، زیرا ما با بحران بدهی دولتی به سبک یونانی مواجه نیستیم. در واقع، یک کشور صادرکننده ارز مستقل نمیتواند بدهیهای خود را که به واحد پولی خودش است، نپردازد. بلکه با بحران تورمی-انتظاراتی مواجه است که در آن سرمایه گذاران اعتماد خود را نسبت به توانایی دولت در کاهش قیمت ها از دست داده اند. تورم بالا ارزش واقعی بدهی دولت را کاهش می دهد و منجر به افزایش نرخ بهره می شود که قیمت آنها را پایین می آورد. این خبر بدی برای سرمایه گذارانی است که چنین بدهی دارند، بنابراین فروش اوراق قرضه.
درس مرتبط این است که نوع مداخله سیاست مالی بیش از اندازه آن اهمیت دارد. بله، درست است که مینی بودجه شامل افزایش عظیمی در استقراض دولت می شود (حدود 160 میلیارد پوند با احتساب سقف انرژی). اما این کاهش 45 میلیارد پوندی مالیات در کنار تورم رو به افزایش بود که بازار آن را دوست نداشت. حتی معامله گران اوراق قرضه هم می دانند که ثروتمندتر کردن افراد ثروتمند به احتمال زیاد تورم را تقویت می کند و به خودی خود باعث افزایش رشد نمی شود.
بنابراین، نیروی کار نباید از استدلال برای سرمایه گذاری عمومی عمده که در نهایت می تواند به کاهش شوک های تورمی، به ویژه ناشی از قیمت انرژی کمک کند، ابایی نداشته باشد. هدف کوتاه مدت آشکار برای چنین سرمایه گذاری باید یک طرح ملی مقاوم سازی خانه باشد که صورتحساب های انرژی را کاهش دهد، مشاغل ماهر ایجاد کند و از گذار به اقتصاد سبزتر حمایت کند. در میان مدت، دولت باید با چارچوب سیاست صنعتی فراگیر، جهتی را برای رشد فراهم کند – پیشنهاد انرژی بریتانیایی بزرگ کارگر شروع خوبی است – بنابراین شرکت ها اعتماد به نفس لازم برای سرمایه گذاری را داشته باشند. برخی از این سرمایهگذاریها را میتوان با افزایش مالیات حمایت کرد، اما وام گرفتن در مقیاس بزرگ همچنان مورد نیاز است.
درس دوم این است که تورم باید توسط خزانه داری مقابله شود و فقط به سیاست پولی سپرده نشود. مقابله با آن ناگزیر مستلزم شکست برخی از گروههای جامعه است: این یک مشکل توزیعی است. با کاهش مالیات ها، خزانه داری مسئولیت را به طور کامل به بانک انگلستان واگذار می کرد که تنها یک ابزار صریح در زرادخانه خود دارد: افزایش نرخ ها. این به طور کلی به کسانی که بیشترین بدهی و کمترین درآمد را دارند سختترین آسیب میزند.
یک رویکرد منصفانهتر و از نظر اقتصادی معتبرتر، حذف تقاضا در اقتصاد از کسانی است که توانایی پرداخت آن را دارند: ثروتمندان. نیروی کار باید سیاست مالیاتی را نه تنها به عنوان ابزاری برای تضمین عدالت اجتماعی، بلکه برای کنترل قیمتها و هدایت اقتصاد به سمتی مولدتر و با تورم کمتر – به وضوح از طریق مالیات بر ثروت کسبنشده، از جمله از دارایی، و فعالیتهای مضر برای محیطزیست تجسم کند. . این میتواند به ایجاد فضایی برای ادامه هزینه در خدمات عمومی کمک کند.
درس سوم این است: اطمینان از هماهنگی بهتر بین سیاست مالی و پولی. یک روز قبل از بودجه کوچک، بانک متعهد شد که به طور فعال بدهی های دولتی را با کاهش 80 میلیارد پوند پرتفوی طلایی QE خود در سال آینده، از جمله، بر خلاف سایر بانک های مرکزی، فروش مستقیم اوراق قرضه قبل از سررسید، بفروشد. بازارها ناگهان با بانک مرکزی و دولتی مواجه شدند که مقادیر زیادی از بدهی های دولتی را می فروختند. این حاکی از فقدان جدی ارتباط بین دو نهاد بزرگ سیاست گذاری اقتصاد کلان بریتانیا است. بانک مجبور به چرخش مجدد شد و برای جلوگیری از رکود مالی در بخش بازنشستگی، خرید طلایی را از سر گرفت.
بحران بازنشستگی ما را به درس نهایی میرساند: چارچوب مالی کلان که بریتانیا در آن عمل میکند نیاز به بررسی جدی دارد. بدهی های دولتی دیگر صرفاً یک دارایی ایمن درازمدت مفید برای سرمایه گذاران نهادی نیست. افزایش تامین مالی مبتنی بر بازار که به موجب آن بازیگران بازار سرمایه از اوراق قرضه دولتی به عنوان وثیقه برای محافظت از موقعیت بازار خود استفاده می کنند، به وضوح شکنندگی و نوسانات بازار مالی را افزایش داده است. همانطور که بحران مالی جهانی روشن کرد، ما به پیچیدگی کمتری در سیستم مالی خود نیاز داریم، نه بیشتر. یک دولت مترقی باید به دنبال ساده سازی سیستم مالی و غیر مالی کردن ابزارهای بدهی دولت باشد. می تواند با معرفی مجدد طرح های بازنشستگی با مزایای تعریف شده آغاز شود.
18 ماه آینده – با فرض زنده ماندن محافظه کاران تا این حد – دردناک خواهد بود. برای حزب کارگر وسوسه انگیز خواهد بود که دلیل این “بی مسئولیتی مالی” محافظهکاران را دوچندان کند و با خودداری از تعهدات هزینههای عمده اعتبار خود را در زمینه پولی ثابت نشان دهد. در عوض، باید مسئولیت مالی را نه به عنوان کاهش کسری، بلکه به عنوان سرمایه گذاری استراتژیک – اما در مقیاس بزرگ – در ظرفیت تولیدی و انعطاف پذیری کشور، به منظور حمایت از رشد پایدار و گذار سبز، بازتعریف کند.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.