به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
Oصبح روز جمعه، در زیر نور آفتاب، والدین عزادار برای گذاشتن گل در بیرون مهدکودک اوتای ساوان در شمال تایلند در صف ایستادند. زنان سیاه پوش و سرهای خمیده هر کدام یک گل رز سفید روی پله های ورودی قرار دادند.
مادری که کنارش ایستاده بود، پتوی قرمز پسرش و شیشه شیر پسرش را که هنوز نیمه پر بود، به چنگ انداخت.
یک روز قبل، این ساختمان مرکز یکی از مرگبارترین کشتارهای دسته جمعی تایلند بود. در حمله وحشیانه ای که از مهد کودک آغاز شد، سی و هفت نفر که بیشتر آنها کودکان خردسال بودند، کشته شدند.
اوتای ساوان، یک شهر روستایی در حدود 300 مایل (480 کیلومتر) شمال شرق بانکوک، مانند بسیاری از تایلند، در وضعیت شوک قرار دارد.
در سالنی در کنار ساختمان مهدکودک، اقوام مبهوت شده از این وقایع پشت سر هم نشسته بودند و منتظر بودند تا مشخصات خود را به مسئولان بدهند. برخی گریه می کردند، برخی دیگر برای راحتی به شانه های یکدیگر تکیه می دادند.
پیمپا ثنا با شوهرش وسط سالن نشسته بود. دو پسر دوقلوی او، اونگسا و فوپا، در این حمله کشته شدند. آنها سه ساله بودند. او گفت: “آنها دوست داشتند برقصند، دوست داشتند به افسانه ها گوش کنند، دوست داشتند با یکدیگر بازی کنند.”
او گفت که خانواده اش احساس بی حسی می کردند.
در حالی که تایلند تلاش می کند تا با این حمله کنار بیاید، حس خشم و همچنین ناباوری وجود دارد.
نوانکانجانا سولا، 49 ساله، نوه چهار ساله خود را در این قتل از دست داد. وقتی او شنید که روز پنجشنبه حادثه ای رخ داده است، بلافاصله به مرکز رفت. من عجله کردم تا لیست اسامی را بررسی کنم و نام نوه ام را دیدم و بیهوش شدم.
به گفته او، او بسیار بچه دوست داشتنی بود، پرحرف و بازیگوش، و همیشه او را برای خرید اسباب بازی های جدید اذیت می کرد.
من خشمگین هستم که مرد مسلح این کار را با کودکانی انجام داد که قدرت محافظت از خود را نداشتند. این یک حادثه ظالمانه است،” او می گوید. او گفت که مادرش نه می توانست بخوابد و نه غذا بخورد.
در همان نزدیکی، کارکنان پزشکی میزهایی را برای ارائه حمایت از سلامت روان برپا کردند، در حالی که راهبان کمک های مالی و لباس به خانواده ها اهدا کردند. نخست وزیر، پرایوت چان اوچا، و دیگر مقامات دولتی نیز برای گذاشتن گل و دیدار با خانواده ها از مهد کودک دیدن کردند. مردم محلی کمک های مالی و آب و غذا آوردند.
ناپاپورن هورنگان، 44 ساله، که در این شهر زندگی می کند، گفت که برای حمایت از کسانی که عزیزانشان را از دست داده اند آمده است. او گفت: «حتی اگر در خانه بمانم، باز هم گریه می کنم.
او گفت که نوه هفت ساله اش که کنارش نشسته بود به همان مهد کودک رفت. بیشتر بچه های محلی به آنجا می روند. “من نمی دانم چه بگویم. زبانم بند آمده.”
او گفت که دولت باید فروش مت آمفتامین را سرکوب کند – او گفت که بسیاری از مردم معتاد هستند.
دیگران نظر او را تکرار کردند. جراند پانارات، 53 ساله، گفت که نوه او، که سه ساله است، معمولاً در مهدکودک حاضر می شود، اما روز پنج شنبه در خانه ماند زیرا او مریض بود.
او گفت: “من یک کشاورز هستم، من برنج و نیشکر می کارم، بنابراین زمانی برای مراقبت از او ندارم، بنابراین او را از ساعت 8 صبح تا 2 بعد از ظهر دوشنبه تا جمعه در مرکز می گذارم.”
طبق گزارشها، این مرکز معمولاً از 70 تا 80 کودک مراقبت میکند، اما در زمان حمله تعداد کمتری از آنها وجود داشت، زیرا این دوره برای کودکان بزرگتر به پایان رسیده بود و باران شدید مانع از سفر برخی از آنها شد.
روز پنجشنبه، جیران دو صدای بلند را شنید، اما تصور کرد که آنها ترقه هستند. چه کسی تصور میکرد که این در واقع تیراندازی بوده است؟ این در محوطه دولتی است.» او با اشاره به مهدکودک که دولتی است، گفت.
وقتی شنید که اتفاقی افتاده، رفت تا ببیند چه اتفاقی افتاده است. بیرون مهد کودک جسد کودکی را دید که بر سرش زخمی شده بود. «نمیتوانستم بیشتر بمانم. خیلی غمگین بود احساس کردم در سینه ام سفت شده است. من به خانه رفتم.”
او گفت که در دسترس بودن مواد مخدر و عدم کنترل اسلحه مقصر است. داروها در اینجا بسیار ارزان هستند. دیدم که مردم جلوی خانهام مواد مخدر معامله میکنند.»
ربیب، یک زن محلی، روز پنجشنبه نیز صدای انفجار شدید را شنید، اما مانند دیگران، تصور کرد که این یک ترقه است. “من هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده ام. ما یک معلم را از دست دادیم که در روستای ما زندگی می کند. احساس صبحگاهی در روستا، فقط غم انگیز است.»
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.