به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
تیاو عکاس برنده جایزه Eamonn McCabe، رئیس سابق عکاسی در آبان نیوز، در 74 سالگی درگذشت. او کار خود را برای روزنامههای محلی آغاز کرد و سپس برای روزنامههای Guardian و Observer و همچنین سایر عناوین ملی کار کرد. او چهار بار برنده عکاس ورزشی سال شد و در سال 1985 به دلیل کارش در فاجعه استادیوم هیسل به عنوان عکاس خبری سال انتخاب شد. مک کیب در سال 1988 رئیس بخش عکاسی آبان نیوز شد و شش بار به عنوان ویرایشگر تصویر سال انتخاب شد. از سال 2000 کار او عمدتاً بر روی پرتره برای آبان نیوز و آبزرور متمرکز بود. در سال 2001 او به شغل آزاد برای آبان نیوز و سایر روزنامه ها و مجلات بازگشت. بسیاری از پرتره های او در گالری ملی پرتره لندن نگهداری می شوند.
مک کیب در سال 1976 پس از مدت کوتاهی در صنعت موسیقی به عنوان عکاس ورزشی به آبزرور پیوست. او عاشق عکاسی ورزشی شد و بعداً به یاد می آورد: «یک روز شنبه برای بازی اسپرز، قهرمانان محلی من، عکاس کم داشتند. آیا جیمی گریوز بهترین بازیکن تاریخ نبود؟ در کمال تعجب آنها، من تصویر مناسبی از گل کمیاب مارتین چیورز دریافت کردم که روز بعد در چند روزنامه یکشنبه منتشر شد، و یکی در برنامه خانگی بعدی اسپرز. من گرفتار بودم. هیجان در عکاسی برگشته بود.»
عکاس ورزشی ما تام جنکینز می گوید: «وقتی به ایمون فکر می کنم، همیشه یک جمله به ذهنم می رسد. در طول دوران حرفهایام بهعنوان یک عکاس ورزشی، برای من یک عبرت بود و زمانی که ویرایشگر عکس من در آبان نیوز بود، بارها به من گفت: «شانس خودت را میسازی، پسرم». این نسخه او از جمله معروف گلف باز گری پلیر است: “هرچه بیشتر تمرین کنم، خوش شانس تر می شوم.”
جنکینز میگوید از نظر عکاسی عملی، این به معنای همیشه به دنبال و تلاش برای عکسهای خوب و همیشه آماده بودن است. «اگر آنجا نباشید و برای عکس آماده شده باشید، هرگز آن را دریافت نخواهید کرد. این به خوبی در یکی از نماهای قبلی او به تصویر کشیده شده است، روز کلاسیک سال 1977 خانم ها در رویال اسکوت، جایی که هر جزء از تصویر در جای مناسب خود کار می کند و برای اینکه آن را از بین ببرد زن خمیازه ای عظیم دارد.
جنکینز میافزاید که شکل رسمی و حس شوخ طبعی نقش بزرگی در کارهای ورزشی مک کیب ایفا میکند، «مانند زمانی که جان شاو دروازهبان کچل بریستول سیتی را تصویر میکرد که انگار میخواهد سر خود را به دایره مرکزی ببرد. ایمون همیشه به دنبال چیزی متفاوت بود و هرگز به عکسهای واضح راضی نبود.»
جنکینز می گوید تصویر زیبای مک کیب از بوکسور سیلوستر میتی که قبل از جلسه تمرینی دستانش را با بانداژ می پیچد، نمونه بارز دیگری از این موضوع است: «لحظه ای نزدیک که احتمالاً هیچ عکاس دیگری در آن زمان آن را اذیت نمی کرد».
مک کیب درباره تصویر میتی گفت: «این عکس در یک سالن بدنسازی کوچک تاریک برای بوکسورها گرفته شده است… وقتی برای جلسه اسپارینگ او حاضر شدم، او فقط آخرین تکه های نوار را می گذاشت تا از دستانش محافظت کند. من یک لنز 180 میلی متری گرفتم که برای کارهای داخلی بسیار طولانی بود، اما نتیجه داد. اثر این بود که همه چیز را از فوکوس خارج می کرد به جز بانداژ و بافت انگشتانش. اگر از لنز کوتاهتری استفاده میکردم، فوکوس بیشتری داشت و تصویر آنقدر قوی نبود.»
مک کیب به همان اندازه در گرفتن پرتره خیره کننده از یک فرد ورزشی ماهر بود که لحظات تاریخی مانند غرق شدن خدمه مسابقه قایق های کمبریج را به تصویر می کشید.
جنکینز به یاد میآورد: «او همیشه دقیقاً میدانست که چه زمانی است که بر روی اخبار واقعی روز تمرکز کند، مانند تصویر وحشتناک و ترسناک او از طرفداران یوونتوس در فاجعه هیسل در سال 1985. او که برای عکاسی از یک مسابقه فوتبال آماده شده بود، به سرعت متوجه شد که چه اتفاقی می افتد و موفق شد چند فریم را ثبت کند. همانطور که بعداً گفت: “من آنجا بودم و کارم را انجام می دادم.” خوب نبود اما او می دانست که باید این کار را انجام دهد.»
مک کیب در مورد این رویداد گفت: “من به عنوان یک عکاس ورزشی رفتم، از پوشش خبری یوونتوس در برابر لیورپول هیجان زده شدم و در نهایت یک عکاس خبری شدم، زیرا کل ماجرا به یک فاجعه وحشتناک تبدیل شد که در آن 39 هوادار کشته شدند. هرگز فراموش نمیکنم یک هوادار جوان یوونتوس را که به تنهایی روی تراسها ایستاده بود، با کفشهای مرده احاطه شده بود و برای دوستش فریاد میزد: “ماریو، ماریو…” من هرگز فیلمهای خود بازی را پردازش نکردم. به نظر نمی رسید که آنها خیلی مهم باشند.»
در اواخر دهه 80 بود که او شروع به حرکت به سمت عکاسی منظره و پرتره کرد.
جنکینز میگوید: «من همیشه به او به عنوان یک عکاس ورزشی فکر میکنم. او در اینجا نام خود را بر سر زبان ها انداخت، ژانری که در آن نوآورترین حالت خود را داشت. چه کسی در سال 1978 عکسی مانند تنیس روی میز می گرفت؟ او چنین دانش شهودی از ورزش داشت، درک درستی از آنچه در حال رخ دادن است و آنچه ممکن است در آینده بیفتد. این به ساختن شانس خودتان برمی گردد. این او را به یک عکاس واقعاً فوق العاده تبدیل کرد.»
از سال 2000 مک کیب شروع به تمرکز بر پرتره های هنری کرد. راجر توث، سرپرست عکاسی آبان نیوز پس از مک کیب، میگوید: «ایمون یک عکاس و ویرایشگر تصویر درخشان با استعداد طبیعی برای ثبت یا شناسایی چیزهای غیرمعمول یا نادیده بود. او با گرمای طبیعی خود همیشه در هر کجا که بود حضور دلگرم کننده ای داشت. او همچنین معلم بزرگی بود که به شاگردانش و تیم نگهبانش اجازه داد تا خود را بیان کنند. او یک لمس سبک بود – او همیشه می گفت زندگی در عکاسی بسیار بهتر از کار کردن است. با این حال، افتخار او جدیت در مورد کار خودش را پنهان می کرد. تصاویر ورزشی شگفتانگیز او از Observer و پرترههای بعدیاش در آبان نیوز بهدقت برنامهریزی شده بودند.»
توث می افزاید: «او عاشق سادگی تمیز عکاسی سیاه و سفید بود، اما از فیلم های رنگی با فرمت بزرگ برای پرتره های بعدی خود استقبال کرد. او از هاسلبلد استفاده میکرد و زمانی که تصاویر دیجیتال روزنامهها را اشغال کرد، اسکنهای خود را از آثارش تهیه کرد.
توث به یاد میآورد: «در حالی که اکثر عکسهای او از قبل برنامهریزی شده بودند یا از مکانی از پیش تعیینشده در استادیوم یا دادگاه گرفته شده بودند، او شاهد رویدادهای خبری نیز بود. او توانایی عجیبی برای قرار گرفتن در مکان مناسب در زمان مناسب داشت. او همیشه با پرتره هایش رویکرد مستقیم را دوست داشت. او دوست داشت سوژه هایش با دوربینش و در نتیجه با بیننده روبرو شوند. او سعی کرد سبک سفر کند، چیزی که زمانی که شروع به استفاده از فرمت متوسط و نورپردازی برای عکاسان رنگی کرد، دشوارتر شد. با وجود این، او به سرعت کار کرد – پیشینه او در عکاسی مطبوعاتی بود که در آن سرعت ماهیت است.
لیزا آلاردیس، سردبیر آبان نیوز ریویو از سال 2007 تا 2016، میگوید: «جذابیت ایمون مک کیب افسانهای بود. یک بار یک ساعت نسبتاً ناخوشایند را صرف مصاحبه با دوریس لسینگ مهیب در خانهاش در وست همپستد کردم. ایمون از راه رسید و او بلافاصله چشمک زد و لبخند زد. حتی یک فنجان چای به او تعارف کرد. اگرچه او بیشتر به خاطر پرتره های فراموش نشدنی اش شناخته می شود، اما برای سری جدیدی به نام اتاق نویسندگان بازی می کرد – عکس هایی از مطالعات نویسندگان، بدون نویسنده. جایی که این ایده در ابتدا با شک و تردید مواجه شد – چه کسی می خواهد به میز کسی نگاه کند؟ – معلوم شد که موفقیت بزرگی بوده است. بریل بینبریج، سیموس هینی، هیلاری مانتل – بسیاری از غولهای دنیای کتاب از او در فضاهای خلاقانه خصوصی خود استقبال کردند، جایی که او پرترهای صمیمی از نویسنده را حتی بدون آنها در کادر ثبت کرد. این سریال باعث ایجاد یک نمایش کوچک در وست اند لندن شد و او همیشه امیدوار بود که آنها را به یک کتاب تبدیل کند. کار کردن با او هم به عنوان ویراستار و هم به عنوان نویسنده بسیار خوشحال کننده بود.»
سایمون هاتنستون نویسنده آبان نیوز می گوید: “من دوست داشتم با او کار کنم. اولین باری بود که احساس می کردم بزرگ شده ام. سفرهای به یاد ماندنی زیادی وجود داشت – به عمیق ترین ایرلند برای دیدار با بمب افکن برایتون، پاتریک مگی، به فلات زیبای لارزاک در جنوب فرانسه برای دیدن کشاورز فعال خوزه بووه، به آلمان که توسط نابغه هیولا لو رید غوغا می کرد. گاهی اوقات با قهرمانانی روبرو می شدیم… می دانستیم که با این کنسرت خوش شانس بوده ایم.
هاتن استون میگوید: «ایمون بهطور شگفتانگیزی سریع بود، هرگز دچار وحشت نشد و بهطور خارقالعادهای محجوب بود». «اغلب عکس قبل از اینکه سوژهها فرصت لبخند زدن یا سفت شدن داشته باشند، انجام میشود. وقتی با هم کار را شروع کردیم، او از یک دوربین قدیمی هاسلبلاد استفاده کرد که فقط به او اجازه می داد چند عکس بگیرد. این یک رشته عالی بود. هیچ چیز نمی شد هدر داد. من هرگز عصبانیت ایمون از یک عکس را ندیدم. نویسندگان و عکاسان اغلب در طول زمان بحث می کنند یا اینکه چه کسی اول می شود. ما هرگز انجام ندادیم. زمان های مورد علاقه من زمانی بود که او عکس می گرفت و من صحبت می کردم.
هیچ چیز هوشمندانه یا هوشمندانه ای در مورد عکاسی ایمون وجود نداشت. اما او مردم را کاملاً جذب کرد. به این گالری نگاه کنید – کنجکاوی هیلاری منتل، سردی لو رید، حساسیت اسقف اعظم دزموند توتو، بازیگوشی دیوید بلامی، عشق آیریس مرداک و جان بیلی.
برای من، بهترین احساس در روزنامه نگاری، همکاری نزدیک به عنوان یک تیم با عکاسی است که به آن اعتماد دارید. فقط ما دو نفریم که به هم وابستهایم تا آن را درست کنیم و آن را برای دیگری خراب نکنیم. من هرگز به اندازه زمانی که با ایمون کار می کردم، احساس نکردم که عضو یک تیم هستم.
نیکلاس ورو زمانی را که برای اولین بار با مک کیب ملاقات کرد به یاد می آورد: “اوایل سال 1999 در یورواستار به پاریس رفت. او در حال حرکت از عکاسی ورزشی و ویرایش تصویر افسانه ای به کارهای پرتره افسانه ای بود و ما به ما محول شده بودیم تا مشخصات نویسنده و هنر را معرفی کنیم. جان برگر مورخ مصاحبه 4000 کلمه خواهد بود. او خندید: «این یک عنوان بزرگ برای پرتره من است. در حدود 15 سال آینده با هم به دور دنیا سفر کردیم و با نویسندگان، نوازندگان، هنرمندان و حتی عکاسان دیگر ملاقات کردیم. جدال بسیار دوستانه بین ایمون و دیوید بیلی برای مدت طولانی در خاطره ها باقی مانده است.
ورو می افزاید: «البته ایمون بیلی را می شناخت، اما او معمولاً به سوژه های ما، صرف نظر از اینکه چقدر معروف بود، به عنوان «مرد بزرگ» یا «زن بزرگ» یاد می کرد، و گاهی اوقات از «آقا» پیش فرض می گرفت – «کمی بیشتر اینطور، آقا – در حالی که او آنها را به پوشیدن روسری یا پیدا کردن حالت دیگری یا بالا بردن یقه کت تشویق کرد. آزمودنیها او را به خاطر آن دوست داشتند و نتایج به خودی خود صحبت میکرد: دزموند توتوی غمگین با سرش بین دستانش، یان موریس در حال خندیدن در باغ… آلفرد برندل در پیانویش.
آخرین باری که در بهار امسال با هم تماس گرفتیم، زمانی که عکسی از یک رستوران پاریسی برای ایمون فرستادم که در انتظار قطار به خانه بودیم. او پاسخ داد: اوقات خوش. ورو به یاد می آورد. «دلم برای تیتراژ نویس بودنش تنگ شده و دلم برایش تنگ شده است. او به اندازه هر یک از افرادی که از آنها عکس گرفته بود، “مرد بزرگی” بود.”
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.