به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
ماتیلدا* قبل از اینکه کاملاً تشخیص دهد که در دوران بزرگ شدن خشونت خانوادگی را تجربه کرده بود، به 20 سالگی رسیده بود.
او میگوید: «من واقعاً نمیدانستم چیست، فقط میدانستم که چیزی درست نیست. این خشونت فیزیکی نبود. عاطفی، روانی و مالی بود. و این بر پویایی کل خانواده تأثیر می گذاشت.»
والدین ماتیلدا از پیشینههای فرهنگی بسیار متفاوتی بودند، اگرچه هر دوی آنها در شرایط بد و فقر قابل توجهی بزرگ شده بودند. این فقر آنها را در زندگی زناشویی دنبال کرد.
ماتیلدا خاطره ای از دوران کودکی خود تعریف می کند، یک روز معمولی که مادرش را تا سوپرمارکت همراهی می کرد.
«تمام وظایف خانه در خانه همه مشکل مادرم بود… و مادرم کنترل زیادی روی امور مالی نداشت. پدرم انجام داد بنابراین ما به سوپرمارکت رفتیم و او با پدرم تماس گرفت تا بپرسد آیا پول کافی در بانک برای خرید مواد غذایی وجود دارد یا خیر. و یادم میآید که پدرم روی تلفن او فریاد میزد.»
ماتیلدا اکنون متعجب است که آیا پاسخ پدرش ناشی از این احساس است که او به نوعی شکست خورده است، زیرا پول زیادی به دست نمی آورد. او میگوید: «مردم نمیدانند که چگونه فقر این همه را تقویت میکند. «پدر و مادرم در وضعیت ثابتی بودند [financial] فشار. اگر آن را حذف میکردیم، نمیدانم چطور ممکن است اوضاع متفاوت باشد.»
با این حال، در آن زمان، آنچه او احساس می کرد صدمه، عصبانیت و ترس بود. “من را کشت که مادرم را در این موقعیت دیدم که بسیار ناتوان بود، اما سپس بسیار به او وابسته بود – و حتی پرسیدن چیزی به این سادگی واقعاً تحریک کننده بود. بنابراین این اتفاقات برای من عادی بود.»
زمانی که ماتیلدا در نوجوانی بازی می کرد، خشونت خانوادگی ریشه اصلی آن بود. و این خشونت خانوادگی بود که در حدود 20 سالگی او را در نهایت به سمت بی خانمانی سوق داد.
او میگوید: «چیزهای زیادی در جریان بود، سلامت روانی من واقعاً بد بود، اما پویایی خانواده به نقطهای رسیده بود که دیگر نمیتوانستم با آن کنار بیایم». “من متوجه شدم که نمی توانم در خانه درمان کنم، می دانید؟ شفای من باید جای دیگری انجام می شد.»
تجربه ماتیلدا یک تجربه مجزا نیست. مدیر عامل ماموریت شهر ملبورن (MCM)، ویکی ساتون، می گوید که این سازمان تعداد زیادی از جوانان را می بیند که از خشونت خانوادگی فرار می کنند، در سرویس Frontyard متمرکز بر جوانان. اما Frontyard یک سرویس بی خانمان است، نه یک سرویس تخصصی خشونت خانوادگی. بنابراین تحقیقاتی را انجام داد تا بفهمد چرا با افزایش آگاهی نسبت به خشونت خانوادگی، آن جوانان از شکاف در می آیند.
آن تحقیق به عنوان گزارش Amplify منتشر شد. ساتون میگوید: «جوانان نامرئی هستند». آنها در گزارش به عنوان قربانیان خاموش توصیف شدند.
علیرغم تغییرات سیستمی که به آرامی در پی کمیسیون سلطنتی ویکتوریا در خشونت خانوادگی ایجاد می شود، این گزارش نشان می دهد که جوانانی که خشونت خانوادگی را تجربه می کنند یا شاهد آن بوده اند، هنوز اغلب از طریق منشور خشونت از طرف شریک یا والدین مرد علیه والدین زن خود دیده می شوند. “.
ساتون گفت: «جوانان در دسته «زنان و کودکان» قرار می گیرند. اما جوانان مثلاً 15 تا 20 ساله، بچه نیستند، خودشان فرار می کنند. و پاسخهای متخصص خشونت خانوادگی قادر به برخورد مناسب با آنها به عنوان افراد مستقل نیستند – آنها را بهعنوان قربانی-بازماندگان مستقل به رسمیت نمیشناسند.»
آن جوانان معمولاً به خدمات بی خانمانی هدایت می شدند، تا حدی به این دلیل که بعید بود به طور خاص برای خشونت خانوادگی درخواست کمک کنند، زیرا اغلب نمی دانستند که این چیزی است که تجربه می کنند.
آنها همچنین اغلب خود را بین سیستمهای حمایت از بزرگسالان و سیستم حمایت از کودکان گرفتار میدانستند، که هیچکدام با نیازهای آنها مطابقت ندارد، و – در مورد دومی – که اغلب تمایلی به درگیر شدن با آن نداشتند، تا حدی به دلیل ترس از عواقب آن. خانوادهی آنها.
دلیل آن این است که برای بسیاری از جوانان، احساس “امن” به معنای این است که اعضای خانواده آنها نیز در امان هستند، از جمله در برابر خطر ایجاد مشکل با مقامات. این گزارش همچنین خاطرنشان کرد که روشهای جوانان برای مدیریت ایمنی – مانند فرار از خانه، مقاومت در برابر خشونت، یا اجتناب از مدرسه – اغلب با واکنشهایی مواجه میشد که اوضاع را بدتر میکرد، مانند بازگرداندن آنها به خانه یا گفتن به والدینشان. در این گزارش آمده است که “این باعث شد آنها احساس ناامنی بیشتری کنند.”
کمیسر ویکتوریا برای کودکان و جوانان، لیانا بوکانان، می گوید که تنها پیشرفت بسیار محدودی در خدمات به کودکان و جوانانی که خشونت خانوادگی را تجربه می کنند، حاصل شده است.
بوکانان میگوید: «آنچه که ما واقعاً ندیدهایم تلاشی هدفمند برای پر کردن شکافهای جوانان است.
بخشی از مشکل عدم درک جایگاه قانونی جوانان و خطرات ناشی از عدم گوش دادن به آنچه جوانان می خواهند یا نیاز دارند برای احساس امنیت بود.
«من با جوانانی صحبت کردهام که گفتهاند وقتی به دنبال کمک بودهاند، در برخی موارد از پلیس، در برخی موارد از خدمات، احساس آسیب بیشتر کردهاند. آنها احساس کفر کرده اند. آنها به خانه ای که در آن خشونت را تجربه می کنند، بازگردانده شده اند. هیچ سوالی وجود ندارد: این فقط در مورد ترکیب تروما نیست. بوکانان میگوید که این تروما را تداوم میبخشد.
بوکانان می گوید، زمانی که هیچ مداخله معنادار و مناسبی برای کودکانی که خشونت را تجربه می کنند وجود نداشته باشد، همان سیستم ها می توانند بعداً آنها را تنبیه کنند.
بوکانان میگوید: «وقتی کمی بزرگتر میشوند، وقتی نوجوان هستند و شروع به اعمال برخی از تأثیرات آسیبهای روحی خود میکنند… آنگاه چیزی که من میبینم این است که یک پاسخ خدماتی وجود دارد، اما یک پاسخ تنبیهی است». “این فرد جوان را به عنوان مشکل توصیف می کند، اما به تمام تجربیاتی که آنها داشته اند که آنها را به آن نقطه رسانده است نگاه نمی کند. و من فکر می کنم این یک مسئله بسیار مهم است.»
برای بسیاری از جوانان، خشونت خانوادگی با فرار از خانه به پایان نمی رسد. در ژانویه، MCM به طور تصادفی از 100 جوان با تجربه خشونت خانوادگی 15 تا 25 ساله که از برنامه های بی خانمانی خود استفاده می کردند، نظرسنجی کرد.
آنها دریافتند که حداقل 68 درصد از این زنان جوان در روابط خود با شریک جنسی خود خشونت را تجربه کرده اند و 51.2 درصد از مردان جوان در روابط خود آسیب دیده اند.
«خشونت، برای جوانانی که در خدمات بی خانمانی ما هستند که از آن پس زمینه آمده اند، با آنها می ماند. ساتون میگوید بنابراین هدایت آنها به خدمات بیخانمانهای جوانان با نیت خوب برای شکستن این چرخه کافی نیست.
وقتی آنها به اندازه کافی بزرگ میشوند که از خانه کودکی خود فرار کنند و به دنبال کمک هستند، ما واقعاً باید یک پاسخ تخصصی ارائه دهیم تا بتوانند واقعاً از این میراث فرار کنند تا تبدیل به خشونت بین نسلی نشود.»
ماتیلدا خوش شانس بود: او زمان و پشتیبانی برای درک و پردازش بسیاری از آنچه را که تجربه کرده بود، داشت و می تواند آشکارا در مورد آن صحبت کند. اما او همچنین روایت اجتماعی مخربی را درباره جوانانی که «از ریل خارج میشوند» توصیف میکند که واکنشهای ارائهدهندگان خدمات، معلمان، مجریان قانون و حتی سایر اعضای خانواده را در تماس با جوانانی که در حال مبارزه هستند رنگ میدهد.
ماتیلدا میگوید: «این بچهها مورد آزار عمیق قرار گرفتهاند و به جای دریافت کمکی که نیاز داشتند، فقط آنجا را ترک کردند و اکثر آنها اکنون بیخانمان هستند و سپس سیستم آنها را مجازات میکند. “این فقط من را خیلی عصبانی می کند.
او میگوید که مبارزان خشونت خانوادگی گاهی اوقات استدلال میکنند که عشق نمیتواند با سوءاستفاده همراه باشد، اما واقعیت بسیار پیچیدهتر است.
“من فکر می کنم این چیزی است که در کودکی واقعاً سخت است – لحظات عاشقانه زیادی در کودکی من وجود داشته است … دشوار است، زیرا من خانواده ام را دوست دارم. اما اکنون که درک بسیار بیشتری پیدا کردهام، میتوانم ببینم چرا بسیاری از اتفاقات رخ میدهد، اتفاق میافتد.»
* اسامی تغییر کرده است
-
در استرالیا، خدمات پشتیبانی بحران Lifeline به شماره 13 11 14 و خدمات ملی مشاوره خشونت خانوادگی به شماره 1800 737 732 است. ، خط نجات پیشگیری از خودکشی 1-800-273-8255 و خط تلفن خشونت خانگی 1-800-799-SAFE (7233) است. سایر خطوط کمک بین المللی را می توانید از طریق www.befrienders.org پیدا کنید
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.