به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
افیا در مدت کوتاهی در هفته گذشته، کل آثار هنرمند جورج وسترن در یک پرش نشسته بودند و به سمت زباله دانی می رفتند. با این حال، چند ساعت بعد، آنها در رسانه های اجتماعی به سرعت در حال پخش شدن بودند و مردم در سراسر جهان از تکنیک او شگفت زده می شدند و جویا می شدند که چگونه می توانند برخی از آثار این هنرمند فقید را خریداری کنند.
اگر اقدامات “همسایه فضول” آلن واربرتون نبود، هیچ یک از اینها ممکن نبود. واربرتون در طول قرنطینه از این خبر غمگین شده بود که وسترن، همسایه شش ساله خجالتی طبقه بالا او، به تنهایی در آپارتمانش مرده است. هفته گذشته، پس از شنیدن صدای مردانی که محل را خالی میکردند، از دیدن صدها طرح و نقاشی وسترن که در بستهبندی شده بودند، وحشت کرد و به سمت نوک رفت.
او از آپارتمان خود در اسپیتال فیلدز، جایی که آثار جمع آوری شده وسترن در حال حاضر در آن ساکن هستند، می گوید: «نتوانم همه چیز را نجات دهم. “مردان حذف عجله داشتند تا کار را انجام دهند. اما من نمونه کارها جورج را دیدم که در پرش قرار داشت و موفق به دریافت آن شدم. بیش از 150 نقاشی در آنجا بود.
و چه نقاشی هایی واربرتون خودش یک هنرمند است و در زمینه ویدئو و انیمیشن کار می کند و نمی توانست کیفیت قطعات وسترن را باور کند. آنها تقریباً همه طراحی ها و نقاشی های اپ آرت بودند، اشکال هندسی که به شدت تحت تأثیر هنرمند بریتانیایی بریجت رایلی بود. Warbuton میگوید: «با دیدن دقت، دانستن اینکه انجام کاری که او انجام داده چقدر دشوار است، من واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتم. “این به درستی کار شگفت انگیز و با کیفیت حرفه ای بود. میتوانم او را در طبقه بالا تصور کنم که هفتهها روی آن کار میکند، تمام زندگیاش.»
با این حال، او انتظار واکنش بزرگی را نداشت که پس از آن در توییتر عکسی از حمل و نقل خود را با این جمله منتشر کرد: “شرکت ترخیص کالا امروز صبح وارد شد و قصد داشت صدها طراحی زیبای اپ آرت را دور بزند”. افراد مشهوری مانند ستاره تنیس مارتینا ناوراتیلووا به گسترش این داستان کمک کردند (او گفت: «هنر شگفتانگیز… قطعاً باید نجات داده شود!»)، در حالی که دیگرانی که وسترن را میشناختند برای کمک به واربرتون در جمعآوری داستان زندگی همسایهای که به سختی میشناخت، تماس گرفتند. به زودی مشخص شد که وسترن زندگی پر دردسری داشته است که دوره های بی خانمانی و اعتیاد به الکل را مشخص کرده است. با این حال هنر نجات او بود. به نظر می رسد که او برای اولین بار پس از یک دوره بازپروری در سال 1999 شروع به طراحی کرده است و گمان می رود که پس از غلبه بر اعتیاد خود به کار خود رنگی بخشیده است. واربرتون خاطرنشان می کند: «بعضی از عناوین بسیار زیبا هستند. “مورد علاقه من ستاره امید نام دارد.”
وسترن یک هنرمند خارجی واقعی بود – رسانه انتخابی او قلم نمدی بود، احتمالاً به این دلیل که مقرون به صرفه بود. اما برخی از ترکیببندیها پیچیده و پرماجرا هستند که شامل طرحها و موربهای پیچیده ستارهای است. آیا وسترن سابقه ای در ریاضیات یا مهندسی داشت؟ آیا همانطور که برخی از کاربران توییتر پیشنهاد کرده اند، نزدیکی او به پارچه های آفریقایی در بازار Petticoat Lane تأثیری بر طرح های رنگی او داشت؟ واربرتون هنوز در حال پر کردن بسیاری از جاهای خالی است.
کیم نوبل، هنرمند و رهبر گروه هنری در ایسلینگتون که وسترن بخشی از آن بود، میگوید: «هنر جان جورج را نجات داد. زمانی که او بی خانمان بود، یک بار از باران در یک گالری هنری پناه گرفت و اتفاقاً نمایشگاه بریجت رایلی بود. چیزی در آن آثار جورج را برانگیخت تا قلمی به دست بگیرد و سعی کند آن تصاویر را تکرار کند.»
نوبل از شاگردش به عنوان نجیب زاده ای ملایم و دارای شوخ طبعی یاد می کند. اما او نیازی به تدریس نداشت یا نمی خواست. او فقط می خواست این الگوهای هندسی را بارها و بارها ترسیم کند. او به مدت نزدیک به 20 سال هفته ای یک بار در گروه هنری شرکت می کرد تا زمانی که بسته می شد، همیشه با نمونه کارهای هنری خود که همه جا می برد – حتی اگر اغلب آن را در اتوبوس می گذاشت! او بسیار به آن مجموعه هنری و هنرش اختصاص داشت.»
به ویژه، نوبل یک منظره خصوصی را برای کار خود در لندن به خاطر می آورد. «جرج آمد و با وجود اینکه مردی ساکت بود، با همه دادگاه برگزار کرد، کارنامهاش را باز کرد و نقاشیهایش را به همه و همه نشان داد. تا پایان شب مردم واقعاً توسط او گرفته شدند – فکر میکنم فراموش کردهاند که در واقع کار من به نمایش گذاشته شده است!» هم نوبل و هم واربرتون مطمئن هستند که وسترن دوست داشت آثار هنری او به اشتراک گذاشته شود و بسیار مورد تحسین قرار گیرد.
اکنون واربرتون امیدوار است که با اجرای نمایشی از کار خود عدالت همسایه خود را ادا کند. او قبلاً شرکتی برای اسکن 30 عکس از بهترین تصاویر پیدا کرده است و قصد دارد این چاپ ها را برای تأمین بودجه یک نمایش یادبود کوچک بفروشد. او همچنین امیدوار است کسی را پیدا کند که بتواند آثار را به درستی قاب بندی و نگهداری کند. “من صاحب کار نیستم، من فقط یک نگهبان موقت هستم.”
این تجربه باعث شده است که او عمیقاً در مورد زندگی، میراث و تنهایی فکر کند. قبل از مرگ وسترن، واربرتون او را صرفاً به عنوان “پیرمرد شیرین” طبقه بالا می شناخت. او اغلب او را میدید که میرفت و میرفت و فکر میکرد که زندگیاش چیست. او میگوید: «من فکر کردم شاید او یک روزنامهنگار است. پی بردن به اینکه او یک هنرمند همکار بود، و اینکه این زوج احتمالاً میتوانستند دوستان باشند و نه فقط آشناهایی که گهگاه این کلمه را به اشتراک میگذاشتند، واربرتون را به فکر کردن در مورد تصویر بزرگتر واداشت.
«در جوامع ما افراد خجالتی وجود دارند: افراد مهربان و منزوی که احتمالاً حتی اگر به کمک نیاز داشته باشند، دست دراز نخواهند کرد. و فکر کنم که من خیلی به هم نزدیک بودم و خیلی چیزهای مشترک با هم داشتیم. بنابراین فکر میکنم به همین دلیل است که روحیهای در جورج میبینم و امیدوارم دیگران نیز بتوانند آن را ببینند.»
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.