به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
تیدر هفته او، رهبر اتحادیه RMT، میک لینچ، کاری انجام داده است که از زمان برگزیت در سال 2016، هیچ شخصیت سیاسی به آن دست نیافته است. مصاحبه های رسانه ای ویرانگر – تقریباً همه آنها در مواجهه با سؤالات خصمانه.
تا حدی این فقط به این دلیل است که لینچ یک ارتباطگر و متفکر استراتژیک درخشان است، همانطور که از رهبر اتحادیهای انتظار میرود که کادرهای آن مدتها به دلیل تیزبینی، هوشمندی و قاطعیت مورد توجه قرار گرفتهاند. اما همچنین به این دلیل است که میلیونها نفر در بریتانیا شنیدن دیدگاه سوسیالیستی در مورد رویدادهای جاری که با وضوح و قاطعیت بیان میشود، شاداب میشوند. لینچ با دقت و فقدان اخلاق گرایی که جذاب و نادر است، اقدام جمعی را مطرح می کند. او همچنین به آسیبهایی که سود بیش از حد شرکتها به کارگران و مصرفکنندگان وارد میکند اشاره میکند: یک نکته کورکورانه آشکار که تقریباً هیچ مفسر جریان اصلی آن را بیان نمیکند.
به عنوان یک پدیده رسانه ای، فوراً قابل توجه ترین چیز در مورد لینچ این است که به نظر می رسد او برخی از انتظارات خسته کننده تر از فرهنگ سیاسی معاصر را زیر و رو می کند. دیگر انتظار نمی رود که مردان سفید پوست طاس حدوداً 60 ساله از سیاست رادیکال حمایت کنند. و اگر این کار را انجام دهند، مطلقاً قرار نیست این کار را با لهجه ای انجام دهند که آنها را از طبقه کارگر جنوب انگلیسی نشان دهد. اما این انتظارات همیشه مبتنی بر کلیشهها و کلیشهها بوده است که عمداً توسط طبقهای سیاسی و رسانهای که چپ سیاسی را برای دههها به حاشیه رانده است، پرورش داده شده است. بسیاری از ما، وقتی صحبت های لینچ را می شنویم، صدای یک سلبریتی جدید و منحصر به فرد را نمی شنویم، بلکه صدای افرادی را می شنویم که در تمام زندگی خود با آنها صحبت کرده ایم و از آنها یاد گرفته ایم. ما باید بپرسیم که چرا به ندرت صدای آنها را در تلویزیون بریتانیا می شنویم.
مهم است که با چنین موضوعی با دقت برخورد کنید. از یک سو، مورخانی مانند سلینا تاد به کاهش حضور عمومی افراد «طبقه کارگر» از حوزههای مختلف زندگی عمومی – هنر، سیاست، رسانه – از اوج دهه 1970 اشاره کردهاند. این تا حدی نتیجه مستقیم شکست کارگر سازمان یافته توسط تاچریسم است. مفسران محافظهکار در آن زمان از این واقعیت که رهبران اتحادیههای کارگری به نامهای معروف تبدیل شدهاند متنفر بودند و هیچ جنبهای از فرهنگ کنونی ما بیشتر از این واقعیت که دیگر چنین نیست، آنها را خوشحال نمیکرد.
از سوی دیگر، ماهیت طبقه اجتماعی خود پیچیده و دائماً در حال تغییر است. گسترش دانشگاه ها و اشتغال فارغ التحصیلان به این معنی است که افراد بسیار بیشتری نسبت به گذشته در کلاس های حرفه ای از پیشینه های غیرحرفه ای استخدام می شوند.
و بنابراین، از دهه 1980 شاهد تجمیع یک طبقه حرفه ای از مدیران ارشد، سیاستمداران و فعالان رسانه ای بوده ایم که تمایل دارند فرهنگ و دیدگاه مشترکی داشته باشند، هر حزب یا نهاد سیاسی که ممکن است به آن وابسته باشند. اعضای آن تمایل دارند که از نظر اجتماعی لیبرال باشند، اما همچنین کاملاً متعهد به این فرض هستند که سوسیالیسم، و حتی سوسیال دموکراسی سنتی، فلسفههای سیاسی هستند که با قرن بیستم از بین رفتند. این گروه اجتماعی از میان تحصیلکرده های خصوصی و از موفق ترین محصولات آموزش دولتی اعضایی را جذب می کند و امروز در بسیاری از نهادها منصب قدرت دارد: از بی بی سی تا حزب کارگر پارلمانی.
چیزی که تمایلی به آن ندارد، بسیاری از اتحادیههای کارگری متعهد، بسیاری از افرادی است که صدادارشان در دانشگاههای نخبه برجسته نشده است، یا بسیاری از کسانی که مایلند هنگام مصاحبه در مورد ماهیت تورم قیمت، سود شرکتها را زیر سوال ببرند. در حالی که زمانی خود حزب کارگر بود که قرار بود وسیله ای برای آوردن چنین افرادی به زندگی عمومی باشد. در بسیاری از دوره بلر و پس از آن، به استثنای دوره رهبری جرمی کوربین، این افراد از رسیدن به مناصب قدرت جلوگیری کرده است. جنجالهای اخیر مانند آن در ویکفیلد، جایی که حزب کارگر از کنار گذاشته شدن نامزدهای چپ محلی به نفع خارجیهای مورد تایید حزب شکایت کرد، نشان میدهد که کایر استارمر روند بلندمدت را نخواهد شکست. به همین دلیل است که امروزه به ندرت از افرادی مانند لینچ می شنویم.
شکی نیست که لینچ یک شخصیت منحصربهفرد زیرک است، یا اینکه اتحادیه او چیزهای زیادی برای آموزش به بقیه جنبش کارگری و چپ سازمانیافته در مورد چگونگی آموزش و ایجاد انگیزه در اعضای آن، و نحوه پرورش یک رهبری قوی و واضح دارد. اما طبق تجربه من، چنین اتحادیههای کارگری کارکشته زیادی در سراسر کشور وجود دارند که به ندرت یک پلتفرم عمومی پیدا میکنند. این دستهای قدیمی اتحادیه درجهای از بینش، تیزبینی، صبر و تخصص تحلیلی دارند که صراحتاً باعث شرمساری بیشتر دانشگاهیان حرفهای و تک تک مفسران سیاسی حرفهای که میتوانم به آنها فکر کنم، میشود. اگر مطبوعات به بستن آنها ادامه دهند، اتحادیه ها باید مقداری پول برای ارائه یک پلتفرم به آنها اختصاص دهند: آیا یک کانال یوتیوب که به صدای آنها اختصاص داده شده است برای اجرا خیلی گران تمام می شود؟ مخاطبان عمومی به وضوح آنجا هستند، و هیچ کس دیگر هرگز از مصاحبه با میک لینچ شوکه نمی شود.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.