به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
«پرونده علیه کلوینجر باز و بسته شد. تنها چیزی که گم شده بود چیزی بود که او را با آن متهم کنید.»
و بنابراین، با پرتاب شدن بر موج های آشنای خشم، کوته فکری و استثنایی خوب قدیمی انگلیسی، دفاع از گرت ساوتگیت ضروری می شود. به نوعی همه اینها آرامش بخش است. هر سرمربی تیم ملی انگلیس دو چیز مشترک دارد: همه آنها در نهایت شکست می خورند، البته فقط به این دلیل که معیار معقولی برای موفقیت وجود ندارد. و همه آنها به روش خاص خود دقیقاً به ما می گویند که چرا مدیران انگلیس شکست می خورند.
بهانه هایی وجود دارد که می توان برای نمایش بد انگلیس در روز سه شنبه مقابل تیم مجارستانی با انگیزه بالا آورد. اما هیچ کدام از آنها واقعاً شستشو نمی دهند. می توان گفت که تیم خسته و فرسوده بود. که درست است، اما بقیه هم همینطور.
میتوانیم بگوییم که اگر هواداران انگلیس بازیکنان را تشویق میکردند به جای اینکه آنها را به طور متناوب در سه چهارم پایانی بازی هو کنند، تیم ممکن بود بیشتر الهام بگیرد. میتوانیم بگوییم که اگر ملت در سال گذشته از ساوتگیت بهخاطر موفقیت بیسابقهاش تجلیل میکردند، بر خلاف عیبجویی مداوم، او ممکن بود اکنون مربی بهتر و مطمئنتری در انگلیس باشد.
ممکن است بگوییم طرفداران انگلیس و بخشهایی از رسانهها مانند یک شریک سمی شدهاند که با بدخواهی در هوا شناور میشوند، با خوشحالی روی هر اشتباهی میکوبند، درست به آزار نژادپرستانه بازیکنان به دلیل باخت در فینال مسابقات، و سپس به این فکر میکنند که چرا ممکن است یک سال بعد از آن دور شوند. .
اما باز هم هیچ کدام از اینها واقعاً شستشو نمی دهند. این وظیفه مدیر است که برای این موارد راه حل پیدا کند. این کار است: حل مسئله، وضوح، انگیزه. و ساوت گیت می دانست که چه اتفاقی می افتد زیرا مجارستان قبلاً در بوداپست حریفان را کبود کرده بود. هری کین یک بار دیگر خفه شد، آتیلا زالای بیشتر زمان بازی را با گرفتن یقه پیراهن کین سپری کرد، طوری که مهاجم به او پول بدهکار بود.
در انتهای دیگر، جان استونز توسط آدام زالای، که بی اندازه از خود لذت میبرد، زمان دردناکی را دریافت کرد. مجسمه ای در خارج از مولینوکس از بیلی رایت بزرگ وجود دارد که توسط جفری گرین تایمز معروف است که پس از گیج شدن مجارستان در ومبلی در سال 1953، او را “مانند ماشین آتش نشانی که به سمت آتش اشتباه می رود” توصیف کرد. رفتن به آتش واقعی استونز وقت خود را در زمین بازی با شرکت در مجموعه ای از رویدادهای غیرمرتبط سپری می کرد – تماس های تلفنی، عروسی ها، معرفی کتاب ها – در حالی که شعله های آتش در آینه دید عقب او بیداد می کرد.
باز هم این هیچ بهانه ای نیست. شکست های بد اتفاق می افتد. سن تیم ها مربیان درک خود را از جزئیات از دست می دهند. برای ساختن دومین تکرار از یک تیم موفق، نیاز به نوع خاصی از تخصص است. انجام این کار بدون آرامش یا سقوط، قلمرو نخبگان است. ساوت گیت کامل نیست. این چیزها طول عمر طبیعی دارند. چه کسی می داند، او حتی ممکن است بعد از جام جهانی تمام شود.
اما این قسمت جالب نیست، درست است؟ آنچه در مورد افت فرم انگلستان بسیار شگفت انگیز است خشونت ارتجاع است، فریادهای خشم واقعی که نه تنها با این شکست، بلکه با پیروزی هایی که قبل از آن بوده اند همراه بوده است.
اکنون با نگاهی به روزهای جلیقه طلایی، تابستان عشق از مسکو تا کالینینگراد، زمانی که گرت به طور خلاصه به مردی کامل تبدیل شد، شگفتانگیز است که فکر کنیم نت غالب دوران او با انگلیس ممکن است به نقطه فعلی تبدیل شود: خیانت، دشمنی، زوزه های نارضایتی.
به نوعی تنها مدیری که واقعاً این شغل را از زمان تری ونبلز به دست آورده، به یادداشت دیگری در آن داستان بی پایان تبدیل شده است. یک دوره مدیریتی دیگر که به ما اطلاعات زیادی در مورد انگلیس و توهمات عمیق فرهنگی فوتبال انگلیس می دهد تا اینکه در مورد تاکتیک ها، ترکیب ها، ضربات پنالتی و سایر موارد به ما می گوید.
در اینجا لازم است یک بار دیگر حقایق بسیار ساده را بیان کنیم. ساوتگیت بهترین نرخ برد را در بین مربیان تیم ملی انگلیس برای نظارت بر 50 بازی دارد. ساوت گیت پس از دو نیمه نهایی در نیم قرن گذشته، انگلیس را در پنج سال به دو نیمه نهایی رساند. ساوت گیت در دو سال گذشته دو بازی از 26 بازی را باخته است. ساوتگیت همچنین بازیکنان انگلیس را از طریق سطوح رده سنی توسعه داد، به تحمیل سبک کمک کرد، تیم را دوستداشتنی کرد، به جوانی ایمان داشت، لحظات طلایی و بهمن گلها را به ارمغان آورد و همیشه به عنوان یک رهبر عمل میکرد که باید به آن افتخار کرد. آیا این هنوز به نظر می رسد که واقعاً در مورد فوتبال است؟
اما پس از آن، اینجا انگلستان است، جایی که لازم است نه تنها تیم، بلکه بار سنگین انزوای انگلیسی، انتظارات انگلیسی را نیز مدیریت کرد. هویت موسس تیم فوتبال انگلیس بر یک تصور غلط اساسی استوار است و آن اینکه گزینه پیش فرض پیروزی انگلیس است. و اینکه اگر این اتفاق نیفتد، مشکلی برای حل وجود دارد، زیرا چیزی اساساً در جهان اشتباه است.
نوعی عنصر آرتوری در این وجود دارد، یک فرض عمیق و بیان نشده که شرط انگلیسی بودن صرفاً غیرقابل مقاومت است. با مدیریت صحیح، رها شده از سنگ خود، انگلیسی بودن بی بند و بار باید همیشه حاکم باشد. ما این را در بازیکنان احشایی و هیجانی مانند وین رونی یا استیون جرارد دیدهایم که ویژگیهایشان اغلب بهعنوان چیزی برای «آزاد کردن» دیده میشد، نه تعدیل یا متعادل. ویران گریه کن و بگذار سگ های آلبیون لغزش کنند. جلوی ما خواهند افتاد.
بنابراین موفقیت سایر ملل همیشه انحراف از هنجار است. بنابراین شکست انگلیسی همیشه شرورانه و ملودراماتیک است. و بنابراین هرگز نمی توان از موفقیت انگلیسی لذت برد. نیمه نهایی یک شکست است. فینال شانسی است که از دست رفته است. بله، انگلیس یکی از دو تیم برتر اروپاست. اما چرا بهترین نیست؟ چه کسی را می توان در این مورد مقصر دانست؟
احمقانه به نظر می رسید که ساوتگیت ممکن است این انرژی تاریک را در سال 2018 از بین ببرد، زمانی که فروتنی او پس از ضربه روحی ایسلند در نیس بسیار با طراوت به نظر می رسید. اما اکنون مشخص است که آن ویژگی ها، تنهایی، امتناع از نگاه کردن به بیرون، فرهنگ ما که از برزیلی ها چیزی برای یادگیری نداریم، به سطح انتظارات پیرامون این تیم دقیق و عمل گرا تبدیل شده است.
اینجا در زوزه های ناامیدی از شکست در از بین بردن همه پیش روی ما با بازی فوتبال تهاجمی بی بند و بار است، مانند هیچ کس دیگری در تاریخ اخیر فوتبال بین المللی. در تصورات غلطی که به عنوان تجزیه و تحلیل پنهان شده است، وجود دارد. قبل از بازی هفته گذشته آلمان، یکی از فوتبالیستهای سابق با اطمینان کامل میگوید که انگلیس «مرد برای مرد» بهتر از آلمان است که 9 قهرمان لیگ قهرمانان را در تیم خود داشت.
احتمالاً در فرهنگ آلفا نیکگرایی خود ساوتگیت، متفکرترین و شگفتانگیزترین نسل انگلستان، و در موج اولیه پیروزی در یافتن تیمی از انگلیس که به طرز آزاردهندهای درباره ملیت خود هیاهو نمیکردند، وجود دارد. ما فروتن ترین هستیم! ما شما را برای ارسال خوشحال خواهیم کرد!
ساوتگیت از آن صعود سود برد، زمانی که هدایت را برعهده گرفت. از آن زمان تاکنون اشتباهاتی رخ داده است، از جمله شکست در ساخت تیم دوم، بهبود خط حمله که هنوز هم اساساً هری کین و رحیم استرلینگ، فقط مسنتر هستند، برای پوشاندن بیحوصلگی هافبک مرکزی، ضعف هافبکهای میانی، بدون اینکه. غرق شدن در دفاع تمام عیار آیا ما هرگز به هر یک از اینها نگاه روشنی خواهیم داشت؟ موفقیت چیز دیگری را به ارمغان آورده است، بیداری دوباره ی کراکن جزیره گرایی انگلیسی. اکنون به غوغایی از خشم تبدیل شده است که یک تیم انتقالی را تهدید می کند.
ناامیدی این است که نقص ها و گام های اشتباه واقعی در اینجا وجود دارد، جزئیاتی که در هیستری گسترده تر گم می شوند. به عنوان مثال، این ایده که به طور گسترده پذیرفته شده است که انگلستان دارای استعدادهایی است که مورد غبطه بقیه اروپا است، آشکارا یک اغراق وحشیانه است، ایده ای که خطوط احتمالی را محو می کند. سهشنبه شب صحبتهایی در مورد شکست در تیمسازی پیرامون فیل فودن وجود داشت، درباره اینکه فودن میتواند «بر فوتبال اروپا تسلط پیدا کند»، باری مضحک که بر دوش بهترین بازیکن جوان انگلیس گذاشته میشود، جوانی 22 ساله که هنوز بازی خود را پیدا میکند.
در مورد این ایده که ترنت الکساندر-آرنولد بدیهی است راه حلی برای ناکامی در پیروزی در بازی های فشرده در مراحل پایانی است، که در دو کلمه حل می شود: وینیسیوس و جونیور. الکساندر آرنولد یک مدافع کناری خلاق و درخشان است. اما انگلیس نمی تواند مانند لیورپول بازی کند و کایل واکر فعلاً در این تیم شرط بهتری است.
اما چرا انگلیس به سادگی حمله نمی کند؟ چرا جلو نمی روند؟ چرا آنها بر مخالفان خود غلبه نمی کنند؟ پاسخ واضح این است که هیچ کس در فوتبال بین المللی که احتیاط غالب است، اینگونه بازی نمی کند. دیدیه دشان پنج سال پیش در حالی که از برداشتن ترمز دستی خودداری کرد – و با تیمی بسیار باکیفیت – جام جهانی را برد.
نکته واقعی تر انتقاد این است که ساوتگیت در پیشرفت و تکامل تیم شکست خورده است. حریفان یاد گرفتهاند که چگونه در مقابل انگلیس دفاع کنند، در عمق بنشینند و به ضعفهای دفاعی خود در وقت استراحت حمله کنند. انگلیس همچنین در بازیهای پرمخاطره، که اغلب اوقات خط میانی آنها تحت تأثیر قرار میگرفت، چوبی و خوشرفتار بوده است. اما پس از آن، این بازی ها اغلب توسط بهترین هافبک ها برنده می شوند و انگلیس اینجا سبک است. وسوسه انگیز است که بپرسیم ساوتگیت قرار است چه کسی را انتخاب کند؟ برناردو سیلوا؟ فابینیو؟ انگولو کانته؟
شش نفر برتر لیگ برتر را مشخص کنید و جردن هندرسون تنها هافبک میانی انگلیسی است. این یک مشکل فرهنگی است که ساوتگیت سعی کرده آن را با انباشتن خط پشتی حل کند. مسلما اشتباه بزرگ او در 12 روز گذشته دور شدن از آن سیستم دفاعی موفق و تسلیم شدن در برابر صداها بود.
برای هر سرمربی محدودیت هایی وجود دارد. اکنون لازم است که برای جانشینی برنامه ریزی کند، تا با کارفرمایان خود گفتگوی صادقانه ای داشته باشد که آیا او احساس می کند می تواند از اینجا تیم دیگری بسازد یا خیر. در این میان، به نظر بدیهی است که ساوت گیت و بازیکنانش لیاقت بهتری از این را دارند که صفرا شوند. و اینکه افراط به ایده ای که او شایسته اخراج است، تسلیم شدن به موج خشم، پوپولیسم، و تفکر گله ای دیجیتال است.
حتی خشم بیپایان داخل استادیوم پس از یک شب واقعاً ناامیدکننده در ولورهمپتون، بهنظر میرسید که در مورد وضعیت انگلستان در حال حاضر، یک مکان ناخوشایند و بیراز، ویولت بیورگارد سرزمینهای پسا امپراتوری، بنفش پر از حق، زاری و زاری برای ما بگوید. بلیت طلایی، نسبت به تلاشهای موفقیتآمیز خود ساوتگیت برای به پایان رساندن این سیرک قدیمی پروانهخورده است.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.