به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
اسامسال، سه نفر از دوستانم پس از یک دهه پسانداز برای سپردهگذاری از باقیمانده اجارههای اخاذی، خرید اولین آپارتمان خود را در اوایل 40 سالگی جشن گرفتند، در حالی که شاهد افزایش قیمت خانهها بودند.
خرید اولین خانه شما زمانی کاری بود که در 20 سالگی خود انجام می دادید، اما در مقایسه با 10 یا 20 سال جوانتر از ما، ما افراد خوش شانس هستیم: خرید آپارتمان در منطقه 3 لندن تقریباً برای افرادی مقرون به صرفه است که، اگرچه ممکن است کمک والدین نداشته اند، در 30 سالگی حقوق حرفه ای دریافت کرده اند.
شیفتگی بریتانیا به مالکیت خانه به یک کلیشه ملی تبدیل شده است. اما تحقیر آن به عنوان یک وسواس به معنای آن است که این یک نابهنگاری فرهنگی عجیب است. در واقع، نگرانی در مورد سوار شدن بر نردبان مسکن یکی از منطقی ترین کارهایی است که می توانید انجام دهید. در کشوری که خانههای کافی نمیسازیم، و بر ثروتی که در مسکن بسته میشود، مالیات بسیار پایینی میگیرند، باشگاه مالکیت خانه تعدادی مزایای انحصاری ارائه میکند.
هزینه ماهانه متوسط وام مسکن ارزان تر از اجاره خانه معادل است. اجاره دهندگان خصوصی 36 درصد از درآمد خود را برای مسکن خرج می کنند، در حالی که این رقم برای صاحبان وام مسکن 12 درصد است. افزایش قیمت مسکن به این معنی است که تا زمانی که وام مسکن خود را پرداخت کرده اید، نه تنها جایی برای زندگی رایگان خواهید داشت، بلکه دارایی هایی خواهید داشت که ارزش آن به میزان قابل توجهی افزایش یافته است تا آن را به فرزندان یا نوه ها منتقل کنید. و سپس امنیت بسیار مهمی وجود دارد که مجبور نیستید در کوتاه مدت به خانه نقل مکان کنید زیرا صاحبخانه تصمیم می گیرد اجاره را افزایش دهد یا شما را بیرون کند.
آخرین پیشنهاد بوریس جانسون برای گسترش مالکیت خانه با درخواست از انجمن های مسکن برای فروش خانه ها به مستاجرانشان با تخفیف، و اجازه دادن به مردم برای پرداخت سود به وام مسکن، تازه ترین مورد از یک ردیف طولانی از ایده های بدی است که مدعی گسترش این مسکن هستند. منافع برای افراد بیشتر همواره، طرحهای کمک به خرید در 20 سال گذشته تلاش برای کمک به چند نفری بوده است که در آستانه خرید هستند، در حالی که با افزایش بیشتر قیمتها یا کاهش سهام، اوضاع را برای دیگران بدتر میکند. از خانه های اجتماعی در واقع، برآورد یکی از وزیران مبنی بر اینکه این طرح میتواند تنها به چند هزار نفر کمک کند احتمالاً جنبه خوشبینانه دارد: انجمنهای مسکن، نهادهای مستقلی هستند که دولت باید بهجای اجبار برای فروش سهام آنها، رشوه بدهد، و افرادی با سطوح متوسط پساندازها از مزایا محروم میشوند، که این سؤال را مطرح میکند که چه تعداد میتوانند از پس پرداخت سپرده برآیند.
حقیقت زشت در قلب بحران مسکن این است که سیاستمداران انگیزهای برای دنبال کردن سیاستهایی ندارند که واقعاً مسکن را مقرون به صرفهتر کند. افزایش قیمت مسکن مستقیماً از کسانی که اجاره میدهند به صاحبان خانه بازتوزیع میشود. از نظر سیاسی، مالکان خانه قدرت بسیار بیشتری نسبت به اجارهکنندگان دارند: حتی با افزایش تعداد اجارهکنندگان. هر دو طرف از ناراحتی ناشی از کاهش قیمت مسکن در میان برخی افراد بسیار بیشتر از لذتی که در میان دیگران ایجاد می کند، بیم دارند. از نظر اقتصادی، مدل رشد بریتانیا بر هزینههای مصرفکننده ناشی از افزایش قیمت مسکن استوار است: ما به سادگی شکل سالمتری از سرمایهگذاری را نداریم – و رشد صادراتی که سیاستمداران وعده دادهاند اما نتوانستهاند انجام دهند.
نتیجه این است که قیمتها در دهههای اخیر خارج از کنترل افزایش یافتهاند و نسلی که از ثروت بادآوردههای بادآورده لذت بردهاند و سیاستمدارانی که از رشد افزایش یافته استقبال کردهاند، تجلیل میشود، حتی در حالی که ادعا میکنند با هزارههای بسیار کمتری نسبت به بچهها همدردی میکنند. رونقها در سن 40 سالگی صاحب خانه خواهند شد. بخش اجارهای خصوصی برای جبران این سستی گسترش یافته است: از هر پنج خانوار یک خانوار در خانههای اجارهای خصوصی زندگی میکنند، در حالی که 20 سال پیش از هر 10 خانوار فقط یک خانوار زندگی میکنند. اجارهکنندگان در بریتانیا ارزش وحشتناکی دارند و برخی از بالاترین مبالغ را در اروپا برای اجارههای ناامن میپردازند، با یک چهارم خانههای اجارهای خصوصی با کیفیت پایین.
جوانانی که از کمک والدین برخوردار نیستند، به دلیل بازار ناکارآمد مسکن، به طرز شاهانهای سرگردان شدهاند. بیش از یک چهارم افراد 21 تا 34 ساله با والدین خود زندگی می کنند. البته اجاره بها در مناطقی که بهترین مشاغل را می توان یافت، بالاترین میزان است. اگر عدم توانایی در پرداخت ودیعه اجاره برای آنهایی که در 20 سالگی هستند و می توانند در حالی که در خانه زندگی می کنند، شغل خوبی پیدا کنند بد است، برای کسانی که در مناطقی که به سادگی وجود ندارد، یک مانع وحشتناک برای تحرک اجتماعی است. مشاغلی که آرزوی آنها را دارند.
اما با بزرگتر شدن نسلی که هرگز نمی تواند امیدوار به داشتن خانه باشد، سایر ناکارآمدی ها برجسته تر می شوند. ما شاهد افزایش تعداد والدین با درآمد متوسط خواهیم بود که فرزندانشان با همان تله اجارهای خصوصی مواجه هستند که مدتهاست افراد کم درآمد با آن مواجه هستند: تصور کنید مجبور هستید فرزندتان را به مدرسه دیگری منتقل کنید، زیرا اجاره شما به پایان رسیده است و نمیتوانید جای دیگری پیدا کنید. اجاره مقرون به صرفه است، پس از چند سال دوباره این اتفاق می افتد. تکلیف کسانی که تمام زندگی کاری خود را در زمان بازنشستگی اجاره داده اند و از امنیت مستمری سخاوتمندانه یا وام مسکن پرداخت شده برخوردار نیستند، چه می شود؟
راه حل ها تا حد زیادی واضح هستند اما از نظر سیاسی دشوار هستند. دولت باید در برنامه عظیم ساخت خانه برای اجاره غیرانتفاعی سرمایه گذاری کند: تنها دوره ای که در این کشور به اندازه کافی ساخته شد، سال های 1950-1980 بود، زمانی که دولت برای ساختن حدود 100000 خانه در سال سرمایه گذاری کرد. واگذاری آن به بخش خصوصی هرگز کارساز نبوده است.
ما به اصلاحات اساسی در اجاره، تنظیم اجاره، تضمین اجاره های بلندمدت و اطمینان از اینکه مالکان بیش از یک سود ناچیز به دست نمی آورند، نیاز داریم و مالکیت املاک مسکونی برای مقاصد سرمایه گذاری باید مالیات تنبیهی بیشتری داشته باشد. این اصلاحات باعث تثبیت قیمتها و کاهش مزایای بادآورده مالکیت خانهها میشود که به زیان اجارهکنندگان خصوصی حاصل میشود.
اگر همه اینها شبیه یک رویا به نظر می رسد، ممکن است خیلی طول نکشید که تغییرات جمعیتی شروع به تغییر توازن قدرت بیشتر به سمت اجاره کنندگان کند، زیرا گروه بسته شده از باشگاه همچنان در حال رشد است. با این حال، این سوال بزرگ را بی پاسخ می گذارد: اگر از حباب دارایی که بازار ناکارآمد مسکن ما است، رشد بریتانیا از کجا حاصل می شود؟
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.