به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
آوقتی سوت تمام وقت ما در جریان پیروزی 1-0 ما مقابل ایرلند شمالی در یورو 2016 به صدا درآمد، مرد مسن پشت من از چشم انداز تماشای ولز در یک چهارم نهایی یک قهرمانی بزرگ گریه می کرد. گونههایم را به شکلی پرفورمنس پف کردم و ابرویی بالا انداختم، به همین ترتیب مردم پس از خواندن مقاله BuzzFeed درباره تعداد سفیده تخممرغی که دواین «راک» جانسون در روز میخورد، انجام میدهند.
از آنجایی که احساس میکردیم به اندازهی کافی روی گل به خودی گرت مکآولی چسبیدهایم، و از آنجایی که به نظر میرسید او در دهه 60 زندگیاش است، از او پرسیدم که آیا او به یاد دارد که ولز تنها حضور ما در جام جهانی در سال 1958 به یک چهارم نهایی رسید. او پاسخ داد: «نه. “من سه ساله بودم.”
سخت است که به تاریخ ورزشی بچسبید، وقتی حتی افراد مسنی که می شناسید برای به خاطر سپردن آن خیلی جوان هستند. اما یکشنبه به این تیم ولز فرصتی داد تا تاریخ خود را بسازند. وقتی به میخانه می رفتم تا دوستانم را قبل از شروع بازی ملاقات کنم، در خانه های تراس در کانتون، کاردیف، یکی پس از دیگری باز می شد و طرفداران ولزی با پیراهن های قرمز و کلاه های سطلی همان لباس را به راه می انداختند تا همان کار را انجام دهند. . شبیه صحنه آغازین غیرواقعی یک فیلم تلویزیونی وحشتناک درباره فوتبال است که توسط شخصی کارگردانی شده است که هرگز به مسابقه ای نرفته است، اما کاملاً خوشحال است که با فیلمی مرتبط است که در آن مهاجم ستاره در فینال جام گل را به ثمر رسانده است، زیرا او در این مسابقه حضور داشته است. به او گفته شد که در یک ضربه کرنر توسط یک روح در موقعیتی متفاوت بایستد.
پیادهروی من بیشتر از اینکه به بازیهای با اهمیت میروید، دلهرهآور بود، اما وقتی به سمت بازیهای بسیار مهم قدم میزنید، شکستهایی را به یاد میآورید که برخلاف پیروزیها. ذهن من به سمت رومانی در سال 1993 و روسیه در سال 2003 سوق داد، شکست های تعیین کننده دوران من به عنوان یک هوادار. چیزی که من به وضوح در مورد آن بازی ها به خاطر دارم این است که همه قبل از شروع بازی چقدر مست بودند. اما نه یک مست شاد. یک مستی آرام و پرتنش. کمتر به این فکر کنید که «در عروسی یکی از عزیزانم چکش بزنند»، بیشتر «بهتر است قبل از قطع شدن پایم یک پیمانه دیگر بخورم، زیرا هیچ ماده بیهوشی در این کشتی دزدان دریایی الیزابتی وجود ندارد».
بعضی چیزها هرگز تغییر نمی کنند. در کافه دیدم مردم دورهایی را میخرند که برای کسی که محکوم به اعدام است زیادهروی به نظر میرسد، اما همان ناراحتیای که در سال 1993 یا 2003 متوجه شده بودم، بهویژه در میان طرفداران جوانتر وجود نداشت. حامیان جوانتر در میخانه لنزداون که از سالها ناامیدی برکنار شده بودند، اوقات فوقالعادهای را سپری میکردند. این افراد هم سن و سال من و بزرگتر بودند که با ناراحتی به پینت خود خیره شده بودند.
بازیکنان نوع دیگری از اعصاب را احساس می کنند، زیرا می توانند مستقیماً روی مسائل تأثیر بگذارند. افرادی که در دهه 40 خود هستند، مانند من، که از زمانی که Desert Orchid در رقابت برای برنده شدن شخصیت ورزشی سال بود، می خواستند ولز به جام جهانی واجد شرایط شود، مجبورند به روش های خیالی تری برای تأثیرگذاری بر روند کار تکیه کنند. ما در مورد اینکه چقدر تشریفات قبل از مسابقه رقت انگیز است صحبت کردیم: مربیان خوش شانس، میخانه های خوش شانس، کوتاه کردن ناخن های پا با قیچی های خوش شانس. به هر حال همه آنها را انجام داده بودیم.
مردم زودتر از همیشه در جایگاه کانتون نشستند، زیرا هیچ کس نمی خواست دفید ایوان را برای خواندن یما و هید از دست بدهد. برای ناآگاهان، ایوان یک خواننده فولکلور 78 ساله است و Yma o Hyd درباره بقای زبان و ملت ولز در پی رد واگذاری ولز در سال 1979 و پیروزی تاچر در انتخابات عمومی 1983 نوشته شده است. این که آن را به شدت توسط غیر ولزی زبانان و ولزی زبانان به طور یکسان خوانده شود، چند سال پیش غیرقابل تصور بود، و به نوعی هم عادی و هم بسیار قابل توجه بود.
همچنین طبیعی بود که افرادی که زودتر روی صندلیهای خود نشستند تا این رویداد تاریخی را از دست ندهند، لحظاتی قبل با آهنگی درباره کریس گانتر میرقصیدند. هواداران اوکراین در حالی که دافید آواز می خواند و گریه می کرد پرچم های خود را برافراشته نگه داشتند. هواداران اطراف من گریه می کردند. دوستم هوو به من گفت که تیم اوکراین پرچمی با پیام های سربازان در اتاق رختکن آویزان کرده است. من هرگز یک بازی فوتبال را در چنین فضای پر احساسی تماشا نکرده بودم. همین کافی بود که سرت را سبک کنم.
هر دو طرف موقعیت های اولیه داشتند. با بازی فوتبال در سطح پاورلیگ، با اطمینان به هوو گفتم ضربه ایستگاهی که بیل در حال آمادهسازی بود، برای بازیکن چپپا در سمت اشتباه بود و دقایقی پس از اینکه توپ به پشت تور برخورد کرد و حواسم را جمع کردم، متوجه شدم که من فقط نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنم. من تعجب کردم که بینندگان ITV از 30000 طرفدار ولزی که آواز می خوانند “Viva Gareth Bale, گفته که کمرش بد است، لعنت به جک اتحادیه” به عنوان ضد روایتی برای وقایع کاخ باکینگهام، چه کردند.
چه کسی فکر میکرد لحظه تپانچههای جنسی این جوان پلاتینیومی از جشن گرفتن گل به خودی آندری یارمولنکو باشد؟ شاید به بیل اعطا نمی شد، اما او در آن نقش داشت. او با 32 سال سن، قراردادش با رئال مادرید به پایان رسیده است، او همچنان می تواند تفاوت را ایجاد کند. وقتی مهم است، او مهم است.
صدای غرش در سوت پایان، رنگی دیوانه کننده و هیستریک داشت که به ندرت در مسابقات فوتبال رخ می داد. دی جی استادیوم Zombie Nation را بازی کرد و ما در سال 1988 طوری رقصیدیم که انگار زمینی بیرون از M25 بود. بازیکنان ما حریفان خود را که برای قدردانی از طرفداران خود به سمت آن می رفتند دلداری می دادند. هواداران ولز و اوکراین در رعد و برق شرکت کردند و پیراهن های خود را عوض کردند. هیچ کس نمی خواست ترک کند.
دفید دوباره آمد و با بازیکنان آواز خواند. افکار به گری اسپید و دیگرانی که دوست داشتند اما دیگر با ما نیستند متمایل شد. من از سال 1990 رویای این لحظه را دیدم. با افرادی جشن گرفتم که مدت طولانی تری آن را می خواستند. می دانستم هذیان خواهد داشت. می دانستم که احساس شادی خواهم کرد. فقط انتظار نداشتم اینجوری بشه
-
آیا نظری در مورد موضوعات مطرح شده در این مقاله دارید؟ اگر مایلید نامه ای با حداکثر 300 کلمه ارسال کنید تا برای انتشار در نظر گرفته شود، آن را برای ما به آدرس guardian.letters@aban.news.com ایمیل کنید.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.