به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
منملکه در 70 سال سلطنتش توسط 14 نخست وزیر و 22 وزیر دارایی خدمت کرده است. او شاهد بوده است که کشور علیرغم پنج رکود اقتصادی، ثروتمندتر و سالم تر شده است. در سال 1952، اقتصاد تحت سلطه تولید و انرژی زغال سنگ بود. هفت دهه بعد، همه چالهها بسته شدند و بریتانیا عمدتاً یک اقتصاد بخش خدماتی است.
15 سال گذشته سخت ترین دوران سلطنت ملکه بوده است. دو رکود عمیق دورهای از رشد بسیار ضعیف و استانداردهای زندگی را کاهش داده است. تورم به بالاترین حد خود در چهار دهه گذشته رسیده است و چشم انداز فوری اقتصاد ضعیف است.
با این حال، از سال 1952 خیلی چیزها به سمت بهتر شدن تغییر کرده است. مردم بیشتر عمر می کنند، ساعات کمتری کار می کنند، بیشتر سفر می کنند و از مزایای 70 سال پیشرفت فناوری در همه چیز، از بهبود درمان پزشکی گرفته تا تلفن همراه، لذت می برند. در اوایل دهه 1950، فقط افراد ثروتمند تلویزیون، ماشین لباسشویی و یخچال داشتند.
چیزی که تغییر نکرده است، جستجوی عنصر جادویی برای پویایی بیشتر اقتصاد یا – به بیان دقیق تر – برای برگرداندن ساعت به شکوه سابق خود در زمان پادشاهی دیرینه دیگر، ملکه ویکتوریا است.
آزمایش های زیادی انجام شده است. هنگامی که ملکه الیزابت دوم در اوایل سال 1952 به سلطنت رسید، دولت کارگر پس از جنگ به تازگی قدرت خود را از دست داده بود و محافظه کاران به رهبری سر وینستون چرچیل جایگزین آن شده بودند. با این حال، برنامه ملیسازی حزب کارگر عقبنشینی بزرگی نداشت و تشخیص تفاوت بین سیاستهای اقتصادی صدراعظم جدید (راب باتلر) از صدراعظم قدیمی (هیو گیتسکل) آنقدر دشوار بود که رویکرد مرکزگرا شناخته شد. به عنوان Butskellism.
از بسیاری جهات، دهه 1950 دهه خوبی بود که در آن صفهای سود دهی دهه 1930 با اشتغال کامل، تورم نسبتاً پایین و افزایش قدرت مصرفکننده جایگزین شد. مشکل این بود که اگر بریتانیا خوب عمل می کرد، کشورهای دیگر بهتر عمل می کردند – در برخی موارد بسیار بهتر. در پایان دهه 1950، نگاههای غبطهآمیز با نرخ رشد بسیار بالاتر در آلمان غربی، فرانسه و هلند در سراسر کانال پخش میشد.
و به این ترتیب، جستجو برای درمان معجزه آسا آغاز شد. دهه 1960 شاهد برنامه ریزی شاخص به سبک فرانسوی و یک طرح ملی بود که آمد و شد. در اوایل دهه 1970، امید می رفت که پیوستن به جامعه اقتصادی اروپا (آنچه در آن زمان بود) این کار را انجام دهد. در پایان آن دهه، پاسخ مارگارت تاچر به وضعیت نابسامان اقتصادی بریتانیا، دوز درمان شوک پولی بود: کنترل عرضه پول و محدود کردن هزینههای عمومی برای کاهش تورم.
پس از آن، بریتانیا در سال 1990 به مکانیسم نرخ ارز اروپا پیوست تا دو سال بعد آن را ترک کند، تونی بلر در سال 1997 به بانک انگلیس آزادی داد تا نرخ های بهره را تعیین کند و دیوید کامرون گفت که ریاضت اقتصادی برای ترمیم آسیب های ناشی از آن لازم است. بحران مالی 2007-08. برگزیت و دستور کار «تراز کردن» بوریس جانسون صرفاً آخرین مورد از یک سری طولانی از نوشداروی های احتمالی هستند.
از این درهم آمیختگی ابتکارات، می توان چند نتیجه آزمایشی گرفت. دوره محوری اقتصاد در 70 سال گذشته، دهه 1970 طولانی بود که در سال 1969 با لغو قانون هارولد ویلسون در محل نزاع برای کاهش قدرت اتحادیه های کارگری آغاز شد و با شکست معدنچیان در سال 1985 پایان یافت. فقط این که قدرت کار سازمان یافته درهم شکسته شد. این بود که منابع مالی جایگزین تولید به عنوان نیروی محرکه اقتصاد شد.
تعداد کمی از صدراعظم از سال 1952 در واقع روایت اقتصادی را تا حد زیادی تغییر داده اند و حتی در آن زمان نه همیشه به روشی مفید. برخی از آنها – مانند دنیس هیلی و آلیستر دارلینگ – هرگز برای مدیریت بحران وقت نداشتند. و بسیاری از بحرانها برای مقابله با آنها وجود داشته است: تهدید ایالات متحده برای پایان دادن به استرلینگ بر سر سوئز در سال 1956. کاهش ارزش سال 1967; ورود صندوق بین المللی پول در سال 1976. چهارشنبه سیاه؛ فروپاشی نزدیک بانک ها در سال 2008؛ همه گیری جهانی دو سال گذشته
صدراعظمهای موفقتر این شانس را داشتهاند که با احیای اقتصاد، این شغل را به دست آورند. این امر هم در مورد نایجل لاوسون، که پس از اولین دوره پرتلاطم تاچر در مقام ریاست جمهوری جایگزین سر جفری هاو شد، و هم در مورد کن کلارک، که نورمن لامونت را پس از تبدیل شدن به مرد پاییزی چهارشنبه سیاه دنبال کرد، صادق بود. دهه و نیم بعدی طولانی ترین دوره رشد بدون وقفه از زمان انقلاب صنعتی بود.
بریتانیا تمایل دارد به سرعت از یک احساس تیرگی ملی به این باور زودهنگام حرکت کند که این کشور بالاخره «آن را شکسته است». سالهای منتهی به بحران مالی یکی از نمونههای آن بود، زمانی که شکست در مهار سفتهبازیهای رایج در شهر و بازار املاک رخ داد. مورد دیگر اواخر دهه 1980 بود، زمانی که یک بهبود قوی از رکود در اوایل دهه اجازه داده شد که از کنترل خارج شود.
درست کردن تصویر بزرگ – تنظیم نرخ بهره در سطح مناسب و داشتن یک پوند رقابتی – به وضوح مهم است، اما درست کردن چیزهای کوچک نیز اهمیت دارد. در طول سالها، توجه بسیار کمی به بخش عرضه اقتصاد شده است، تا حدی به این دلیل که زمان طولانی برای کارکرد سیاستها با خواستههای چرخه انتخابات برای نتایج فوری همراه است.
پیام سایر اقتصادها – موفق تر – واضح است و در 70 سال گذشته روشن بوده است. نقاط ضعف ساختاری اقتصاد را شناسایی کنید، که در مورد بریتانیا شامل سرمایه گذاری بیش از حد در دارایی داخلی و سرمایه گذاری کم در تقریباً هر چیز دیگری می شود. برای رفع مشکلات، سیاستهای مناسبی را اعمال کنید. سپس در دوره باقی بمانید.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.