به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
تیگرانترین ملک در هیئت مدیره مونوپولی، مایفر است، که اتفاقاً منحصر به فردترین املاک و مستغلات در زندگی واقعی لندن است. با شرکتهای سهام خصوصی، رستورانهای گرانقیمت و نمایشگاههای خودروهای لوکس، در انتخابات محلی هفته گذشته به حزب کارگر رأی داد و کمک کرد شورای وستمینستر از محافظهکاران برای اولین بار از زمان حضور بیتلز در جدول با «من را بخرم» جدا کند. عشق.
در سالهای اخیر شاهد تبدیل شدن دژهای طبقه کارگر در شمال انگلستان به محافظهکاران بودهایم، و اکنون منظره عجیبتر فوقپولدارهای لندن را دارید که به حزب کارگر رأی میدهند. این چیزی در مورد موفقیت حزب کارگر در پایتخت می گوید، اما همچنین نشان می دهد که شکاف فزاینده ای بین لندن و سایر نقاط کشور وجود دارد، جایی که عملکرد حزب قطعا کمتر چشمگیر بود.
البته بیشتر شهر لندن فوق العاده ثروتمند نیست. در واقع، فقرات زیادی در پایتخت وجود دارد، اما آنها تمایل به چند قومیتی و چندفرهنگی دارند و آنها نیز به حزب کارگر رای می دهند. با این وجود، داستان کلی لندن در 40 سال گذشته یکی از رشد اقتصادی است که پایتخت را از تجربیات روزمره بخش های بزرگی از کشور دور کرده است.
کارولین نولز، استاد جامعه شناسی در دانشگاه گلداسمیت، کتابی در مورد لندن پلتوکراتیک نوشته است. پول جدی. او می گوید: «بی شک تمرکز ثروت در لندن وجود دارد. چندی پیش برخی از همکاران من نموداری را ایجاد کردند که آن را نمودار پایین چربی نامیدیم. این ثروت در بریتانیا را به تصویر میکشد و جنوب شرق این برآمدگی عظیم را دارد.»
در یک مفهوم خام، نقشه سیاسی بریتانیا به طور سنتی از توزیع ثروت پیروی می کند، به طوری که حزب کارگر در مناطق فقیر خوب عمل می کند، و محافظه کاران ادعای داشتن حوزه های انتخابیه ثروتمندتر را دارند. همیشه استثناهایی برای این قاعده وجود داشته است، اما به نظر می رسد لندن به عنوان یک کل اکنون قصد دارد استثنایی بودن خود را نشان دهد.
در گذشته، حامیان ثروتمندتر کارگر عمدتاً از طبقه متوسط مترقی سرچشمه میگرفتند، آن قبیله شهری که از مددکاری اجتماعی از طریق آموزش به صنایع خلاق و قانون گریخت. کلیشه نخبگان لیبرال شهری ریشه در محلههای شمال لندن مانند همپستد و ایزلینگتون دارد، زیستگاه طبیعی افراد حرفهای دوجانبه.
اگرچه آنها فقط چند مایل دورتر هستند، اما دنیایی جدا از منطقه حومه شهر بارنت هستند، دژ محافظهکاران که حزب کارگر هرگز قبل از پنجشنبه آن را نبرده بود. به همین ترتیب، شورای واندسورث از قبل از به قدرت رسیدن مارگارت تاچر به شدت محافظهکار بود. توری ها در هارو به پیروزی شگفت انگیزی دست یافتند.
شبه شناسان مشغول توضیح این ناهنجاری های ظاهری خواهند بود، اما علل محلی هر چه باشد، بخشی از یک داستان جهانی را تشکیل می دهند. به عنوان مفسر فرهنگی و نویسنده مشترک جنگ علیه بی بی سیپیتر یورک میگوید: «مردم در شهرهای بزرگ بیشتر به چپ لیبرال رأی میدهند و مردم شهرهای کوچکتر یا جوامع روستایی بیشتر به محافظهکاران رأی میدهند. این یک قانون در سرتاسر آمریکا و اروپا است و لندن بهویژه مشمول آن است، زیرا یک ابرشهر، یک شهر جهانی، تنها شهر جهان در این کشور و واقعاً تنها شهر جهان در اروپا است.
سوال این است که آیا نیروی گرانشی اندازه و برجستگی لندن بقیه کشور را منحرف میکند و بینی آن را به طور مجازی از مفصل خارج میکند یا در عوض مسیری را برای آن تعیین میکند که باید آن را دنبال کند. آیا این یک نفوذ لیبرال خوش خیم است یا یک حباب خود شیفته که در هر جای دیگری که لندن نیست، تضاد می کند؟
یورک مشکوک است که این ترکیبی از فشار و کشش است، اما او معتقد است که لندن “به طور کامل با بقیه کشور خارج شده است”. اگر این موقعیت در بهترین مواقع برای یک پایتخت ناسالم است، زمانی که فرهنگ و جنگ هویتی پس از برگزیت در جریان است، نگرانکنندهتر است. تصویری که لندن میتواند ارائه دهد، یا بر آن طرح کرده است، خود جبههای است در بحث بین پوپولیستها و مترقیها.
برای مثال، فروریختن چیزی را که ممکن است «دیوار آبی مایفر» بنامیم، در نظر بگیرید. یعنی چه؟ و در خارج از کلان شهر چگونه دیده می شود؟ ایده رای دادن مدیران صندوق های تامینی به حزب کارگر – و یورک تردید دارد که آنها به هر تعدادی رای داده باشند – می تواند به خوبی مشکوک استانی را در مورد میزان نمایندگی این حزب از کارگران عادی ایجاد کند.
از طرف دیگر، به محافظهکاران فکر میکند که به نظر میرسد بخشی از جامعه که بیشترین بهره را از حکومت محافظهکاران برده است – جهانوطنهای فوق ثروتمند – اعتراضی علیه حزب بوریس جانسون ثبت کرده است.
نولز میگوید: «من فکر میکنم که افراد واقعاً ثروتمند از این نوع محافظهکاری خاص که توسط دولت محافظهکار اعمال میشود، خوششان نمیآید. «این محدود، زن ستیز، ملی گرایانه و درون گرا است. و ضد اروپاست.»
اگرچه این تنها مختص لندن نیست، اما برگزیت و پیامدهای آن همچنان در پایتخت طنین انداز می شود. نوعی خماری فرهنگی به جای هرگونه مقاومت سیاسی معنادار وجود دارد، یک سرخوردگی عمیق از این که چگونه انگلستان میانه به اروپا پشت کرده است و لندن را از قاره ای که به طور فزاینده ای خود را پایتخت غیررسمی می دانست، جدا کرده است.
مونیک روفی، رمان نویس متولد ترینیدادایی که سال گذشته جایزه کتاب سال کاستا را به دست آورد. پری دریایی حلزون سیاهمیگوید بیشتر لندننشینهای جوانی که او ملاقات میکند، از نسل قدیمیتر، بهویژه نسل قدیمیتر خارج از لندن، عصبانی هستند.
او میگوید: «آنها را اروپاییزدایی کردهاند،» و رنجش از این وضعیت تغییر یافته از بین نرفته است.
تصور اینکه اینها موضوعاتی هستند که فوراً در کافههای خیابان آدلی جنوبی پخش میشوند، سخت است، اما ممکن است که میفر با بقیه لندن نسبت به لندن با بقیه کشور تفاوت کمتری داشته باشد، حداقل از نظر فرهنگی. هویت.
نولز می گوید: «واقعیت این است که لندن مانند هیچ جای دیگر کشور نیست. «مثل مرکز پاریس یا منهتن است. آنها جزایری هستند که بیشتر با یکدیگر ارتباط دارند تا با بقیه مناطق داخلی خود.»
او معتقد است که این یک اشتباه سیاسی بزرگ بوده است که اجازه دهیم این شکاف بیشتر شود. او میگوید: «کل ایده ارتقاء سطح، که واقعاً به هیچ وجه کار نمیکند، نوعی تصدیق نارضایتی از آن بوده است».
لندن مدتهاست که نسبت به سایر شهرهای بریتانیا، بیش از هر پایتخت اروپایی دیگری نسبت به استانهایش، کوتولهتر است. اندازه نامتناسب آن یک جو سیاسی و فرهنگی متمایز ایجاد کرده است که توسط بادهای غالب جهانی گرایی تشدید شده است. لندن فقط یک شهر بزرگ نیست، بلکه یک شهر جهانی است که دارای جوامعی است که ریشه در تمام گوشه های کره زمین دارند.
امروزه 40 درصد از لندنیها را غیر سفیدپوست میشناسند. لهجه یا لهجه منطقه ای معروف شهر که زمانی شهرت داشت، کاکنی کاملاً ناپدید شد و با یک جامعه اجتماعی ترکیبی معروف به انگلیسی چند فرهنگی لندنی جایگزین شد. گویی تعهد به تنوع و فراگیری به زبان خیابان رمزگذاری شده است.
رافی میگوید: «قطعاً چندفرهنگیتر و بردبارتر است. «به همین دلیل است که من در اینجا به عنوان فردی که دوفرهنگی است، احساس کردم که در خانه هستم. لندن جایی است که با مهاجرت، جذب، شورش و شورشهای بیشتر برخورد شده و با آن مقابله شده است.»
لندن، بله، اما بارنت؟ به سختی خط مقدم است. این نام را برای اکثر لندنیها بگویید و تصوری از منطقه راحتی سرسبز را به ذهن متبادر میکند که با خیال راحت از آشفتگی دیگ ذوب درون شهر دور شده است. واقعیت نسبتا پیچیده تر است. برای شروع، اقوام سیاه پوست، آسیایی و سایر اقلیت ها 48 درصد از جمعیت را تشکیل می دهند. اینها جوامعی هستند – مهاجران مشتاق طبقه متوسط و فرزندان آنها – که محافظهکاران در گذشته با تأکید بر تعهد خود به کارآفرینی و سیاستهای اجتماعی آزادانه ادعای موفقیتآمیزشان را مطرح کردهاند.
زمانی که جانسون شهردار لندن بود، استعداد سیاسی جذب بسیاری از گروههای قومی مختلف، اجرای اعتبار جهانی خود را داشت، اما موسیقی خلق و خوی دولت او به سمت یک تصور دفاعیتر و کمتر بازتر از بریتانیا تغییر جهت داده است.
اینکه حزب کارگر میتواند در مکانهایی مانند بارنت نفوذ کند، نشان میدهد که جنگ فرهنگی که جانسون خوشحال بود از نظر تاکتیکی به راه انداخته بود، حداقل در لندن، به چهره او منفجر شده است. با این حال، با توجه به هزینه های سرسام آور زندگی و احساس عذاب عمومی در مورد رویدادهای کشور، ممکن است این امر باعث کاهش ضررهای محافظه کار در جاهای دیگر شده باشد.
مشکل این است که دو گفتگوی ملی مختلف در جریان است – یکی در لندن و چند مرکز شهری دیگر و دیگری در هر جای دیگر – که به نظر می رسد هرگز با هم تعامل ندارند. این نوع وجود سیلو در رسانه های اجتماعی آشناست، که تفکر قبیله ای را تشویق می کند، اما همچنین در حال تبدیل شدن به یک پدیده جغرافیایی استوارتر است.
برای یورک، بسیاری از مبادلاتی که به عنوان بخشی از این زد و خورد فرهنگی صورت می گیرد، بر اساس یک روایت نادرست است.
“وقتی که ایمیل روزانه در مورد نخبه گرایی لیبرال لندن محور بی بی سی، واقعیت این است که بی بی سی 50 درصد نیروی کار خود را خارج از لندن دارد. از خود بپرسید که چه مقدار از نیروی کار ایمیل روزانه خارج از لندن مستقر است؟»
او استدلال می کند که در هر صورت، این تنش بین پایتخت و استان ها یک داستان قدیمی است.
او میگوید: «شخصی گفت که تمام آن رمانها و نمایشنامههای دهه 1950 واقعاً به این خلاصه میشود که افرادی که در ایستگاه راهآهن استانی سوار قطار میشوند و به لندن میروند.» «این یک تاریخ فرهنگی و آرزویی بریتانیا است. نباید باشد، اما اینطور است.»
شاید، اما از نظر سیاسی، این حزب است که می تواند تضمین کند که این یک سفر یک طرفه نیست که پیروز خواهد شد. همانطور که حزب کارگر باید نحوه صحبت کردن با حامیان شهری و حوزه سنتی خود را به زبانی که برای هر دو منطقی باشد، بررسی کند، حزب محافظهکار نیز چنین است.
همه اینها بد دهن نخبگان لیبرال شهری یا استان های درون گرا است، اما این دستور العملی برای پیروزی در این جوامع نیست.
اگرچه ارتقای سطح اقتصادی پاسخ بلندمدت واضحی است، اما به نظر می رسد این تعهدی است که در فاز شعاری متوقف شده است و برای همیشه به دلیل بدتر شدن پیش بینی اقتصادی به تعویق افتاده است.
در این میان، لندن و غیرلندن باید تلاش کنند تا یکدیگر را درک کنند، نقاط قوت و ضعف خود را قدردانی کنند و دیگر را ریشه مشکلات کشور تلقی نکنند.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.