به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
اچسلام تاریکی دوست قدیمی من همانطور که پپ گواردیولا در سوت پایان در برنابئو به سمت زمین می رفت، یک چهره با پاهای لاغر آشنا، آن پات کچل درخشان زیر نورهای سفید سخت به طرز وحشتناکی لطیف به نظر می رسید، همچنان سر تا پا مانند یک جادوگر مشهور لباس مشکی می پوشید. یک مدرس دانشگاه در راه رفتن به مراسم تشییع جنازه، سخت بود که رقت بار آن لحظه را حس نکنی.
گواردیولا دست داد، بازیکنانش را نوازش کرد و چیزی به داور گفت. او در نزدیکی دایره مرکزی، رو به امواج پیروزی از روی صندلیها، در عرصهای که واقعاً شخصی است، جایی که گواردیولا بهعنوان یک غولپیکر از رقابتهای عمیق قبیلهای ایستاده، درنگ کرد.
اغلب مدیران از آن آرامش پس از بازی به عنوان حایلی قبل از وظایف رسانه ای خود استفاده می کنند، لحظه ای برای جمع آوری افکار خود و آماده سازی چهره ای برای ملاقات با چهره ها. این یک شب دلخراش برای گواردیولا بود، یکی از آن لحظاتی که در آن یک حرفه تعریف میشود، افقها به سمت خود چرخید. اما سیتی یک بازی دیگر یکشنبه در نیوکاسل دارد که جایزه دیگری هم دارد. گواردیولا میدانست که این لحظهای است که باید آن را ببلعد.
کمی بعد او در کنفرانس مطبوعاتی خود گفت که هرگز شکستی را ندیده است، یا فکر نمیکرد که رئال مادرید بتواند چنین بازی را تغییر دهد. واقعا؟ چون آنجا در معرض دید قرار داشت. یکی از خبرنگاران فوتبال اسپانیا در صندلی های مطبوعاتی اعلام کرده بود که شکست منچسترسیتی در راه است، حتی در شرایطی که آن ها در اوایل مالکیت توپ را در اختیار داشتند، و مطمئن تر از پیروزی نهایی مادرید بود زیرا ریاض محرز در شب سیتی را 1-0 کرد.
و در حالی که این ممکن است یک الگوی آشنا برای کسانی باشد که این تیم مادریدی را از فاصله نزدیک مطالعه کرده اند، این سوال باقی می ماند: سیتی چگونه توانست این بازی را باخت؟ صحبت از جادو و قدرت های پادشاه خورشید مادرید خواهد بود. شکی نیست که برنابئو شما را لاغر می کند، اعصاب تازه شروع شده شما را آزمایش می کند.
پاری سن ژرمن زیر این نگاه فرو ریخت. چلسی به اینجا آمد و پیروز شد اما به نوعی بازنده شد یا به اندازه کافی شکست خورد.
آن صحبت از نور و گرما به نظر می رسید که داستان را در لحظه بازگو کند. البته این برد مادرید بیشتر از شکست سیتی بود که با دقت هیجان انگیز و بدون اعصاب انجام شد. اما واقعیت همچنان پابرجاست، این موضوع سوالات بسیار دشواری را برای گواردیولا ایجاد می کند.
مادرید به دنبال محدودیت های شما خواهد بود و با خوشحالی از آنها عبور خواهد کرد. این همان کاری است که آن هوای نادر با شما انجام می دهد. چیزی که آنها در این تیم شهر پیدا کردند، خطاهای استاندارد برنامه ریزی ضعیف یا اجرای ناقص نبود، بلکه نقص های سیستمی تر در مدل بود.
یک پانتومیم بهاری سالانه حول تیم انتخابی گواردیولا در این مسابقات برگزار می شود. او چه خواهد کرد؟ آیا او دوباره یک پیچ گوشتی را در جعبه فیوز خودش گیر می کند؟ یا سعی کنید با یک جفت دستکش بوکس پیانو بزنید؟ اما اینجا هیچ کدام از اینها وجود نداشت. گواردیولا بهترین تیم خود را انتخاب کرد و در مواقعی بهترین تیم شبیه آنچه هست به نظر می رسید، یک چیز بسیار روان و کاملا متعهد به الگوها و ریتم هایش.
اما در اینجا نیز محدودیت هایی وجود دارد. گواردیولا به درستی به عنوان بهترین مربی خالص جهان معرفی شده است. او هیچ چیز را در آماده سازی از دست نمی دهد. او با جزئیات غیرقابل حدس زدن، بافت ها و الگوها را می داند که بقیه ما به سادگی از کناری تماشا می کنیم. این همان چیزی است که تمایل او به پذیرش نقاط ضعف تیمش را بسیار جذاب می کند.
چرا سیتی برنده نشد؟ چون آنها از زدن ضربه یا ضربه سر توپ به سمت دروازه امتناع می کردند و حداقل 8 موقعیت خوب را در تساوی یک گل از دست دادند. این بدشانسی یا یک روز تعطیل نیست. این ولخرجی در طراحی است. هنوز هم شگفتآور است که تیم گواردیولا حتی یک بازیکن را در خود ندارد که مهارت اصلی و تخصصش گلزنی باشد.
و بله، سیتی به عنوان یک تیم بسیار خوب عمل می کند، دقیقاً به این دلیل که با یک مهاجم ارتدکس بازی نمی کند. این فشار بیش از حد در خط میانی است که به آنها اجازه می دهد در وهله اول همه این موقعیت ها را ایجاد کنند. سیستم کار می کند. اما پراگماتیسم نیز یک نقطه قوت است، و عدم مهارت یک هنرمند ناک اوت تک مشت، در حالی که از نظر فکری برای گواردیولا جالب نیست، در این لحظات ضعف است.
بدتر از آن، بازیکنان سیتی در چهارشنبه شب خسته به نظر می رسیدند. تیم عمق دارد، اما نه زیاد. به نظر میرسد بخشی دیگر از مطلقگرایی گواردیولا است که همین هستهها تمایل دارند بیشتر بازیهای کلیدی را انجام دهند. همین امتناع از خم شدن در استفاده او از زیردریایی هایش در برنابئو وجود داشت.
در اوایل به نظر می رسید که داستان شب ممکن است اجرای خوب کایل واکر باشد که تهدید وینیسیوس جونیور را محدود می کند. در عوض سیتی پس از مصدومیت واکر بازی را باخت. گواردیولا اولکساندر زینچنکو را برای بازی در دفاع چپ به خدمت گرفت و ژائو کانسلو را تعویض کرد و هر دو مدافع کناری خود را برای حفظ قاطعانه پپ تغییر داد. با آوردن ناتان آکه میتوان اذعان داشت که این لحظهای برای مهار و خراب کردن بود، و 18 دقیقه را صرف لعنت کردن آن طرف کرد. هر دو گل دیرهنگام مادرید از کناره های شل شده به ثمر رسید.
ممکن است اشتباه به نظر برسد که یک تیم سیستمی مانند یک تیم سیستمی بازی می کند. برای ترغیب گروه فعلی قهرمانان لیگ های سریالی که همه این چیزها را بی ارزش کنند و به دنبال گلو باشند. اما فوتبال حذفی در این سطح شما را به این فضاهای احساسی عجیب نیز می برد. تیمی که سعی میکند هر هفته یک بازی عالی را دنبال کند، در مواقعی که نیاز به بازی داغ دارد، بازی سردی خواهد داشت، همانطور که سیتی هرگز واقعاً دندانهای خود را در بازی دوم فرو نکرد.
شاید این شکنندگی هم تابعی باشد که باشگاه از کجا آمده است. این توهین نیست که بگوییم این تیم سیتی یک سازه است. موفقیت گواردیولا این بود که فرهنگ و روش را در چیزی که بیش از یک دهه قدمت دارد، به کار برد. این نوساز، پیش ساخته، یک ایده است. جای تعجب نیست، شاید مثل رئال مادرید با باد خم نمی شود.
برای گواردیولا چالش در حال حاضر این است که مطمئن شود بازیکنانش آماده تعقیب فصل تا پایان هستند، زمانی که یک لغزش در چهار بازی باقیمانده لیگ میتواند آنها را در این فصل بدون جام باقی بگذارد. گواردیولا نیز ماندگاری دارد. او اکنون شش سال است که در محیطی کاملاً متناسب با خواسته های او کار می کند. بر کسی پوشیده نیست که لیگ قهرمانان اروپا، مهم نیست که چقدر دور و دشوار، همیشه هدف بوده است. شکست اصلی چهارشنبه شب این است که واقعاً احساس نزدیکی به آن نمی کرد.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.