اشک، خون و شجاعت: زمانی که جنگ به اوکراین رسید

به گزارش دپارتمان اخبار جهان پایگاه خبری آبان نیوز ،

همانطور که در 24 فوریه 2022 در میدان میدان در کیف ایستادم، جاذبه چیزی که به تازگی بر اوکراین افتاده بود، زیر پوستم رخنه کرد. در کانون متروک پایتخت، هوا غلیظ از دود و اندوه بود.

کیف، ماریوپل، دونتسک، خارکف، اودسا: شهرهای اصلی کشور در پی تصمیم ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه برای آغاز تهاجم، با صدای انفجار از خواب بیدار شدند.

تعداد انگشت شماری از مردم در حالی که پرچم های آبی و زرد را به دور شانه های خود می پیچند، به نشانه اعتراض در میدان جمع می شوند. «اگر لازم باشد، برای دفاع از کشور و دموکراسی خود، اسلحه به دست خواهیم گرفت. آرتم 25 ساله با جدیت می گوید: ما می خواهیم به دنیا نشان دهیم که نمی ترسیم.

این روحیه ای است که من در طول دو هفته اقامتم در کشور جنگ زده مرتباً با آن روبرو خواهم شد. روحی که با اخبار روزمره مرگ و ویرانی در اشک و درد غرق خواهد شد. صدای هولناک آژیرهای حمله هوایی، سکوت مرکز شهر را پاره می کند.

وقتی آنابل، یک رقصنده جوان را ملاقات می کنم، او در حال رفتن به متروی کیف است، جایی که به پدر و مادرش پناه برده است.

هر بار که بیرون می رویم، خیلی عصبی هستیم، بمبی خواهد بود یا موشک؟ سعی می کنیم وحشت نکنیم. من و پدر و مادرم تا آخرین لحظه ممکن اینجا خواهیم ماند. ما از این امر عبور خواهیم کرد،» او به من می گوید.

بازگشت به هتل تاریخی اوکراین، صحنه عجیبی در انتظارم است. گروهی از روزنامه نگاران با همه چمدان هایشان آماده رفتن می شوند. به همه دستور داده شده که قبل از طلوع فجر بروند. خبر حمله قریب الوقوع در کیف منتشر شده است. تمام کارکنان هتل ناپدید شده اند.

آخرین پرونده‌هایم را درست قبل از ساعت 22 به اتاق خبر می‌فرستم و با کمک یکی از همکاران ترکیه‌ای کیف‌هایم را به هتل دیگری در طرف مقابل میدان میدان می‌کشم. شب به شهری متروکه می رسد.

چند ساعت بعد، با بیدار شدن کیف با آژیرها و انفجارهای بیشتر، این آرامش نگران کننده از بین می رود. خورشید نیز از ابر عبور کرده است، یادآوری عجیبی است که بهار در این تاریک ترین ساعت ها بسیار نزدیک است.

تنش قابل لمس است. صدای تیراندازی متناوب در نزدیکی مرکز شهر شنیده می شود. من به سمت گروهی از خودروهای پلیس در نزدیکی میدان کشیده شده ام. آنها که تحت قدرت های اضطراری عمل می کنند، اتومبیل های غیرنظامی و سرنشینان آنها را برای یافتن سلاح محاصره و جستجو می کنند. تفنگ های خودکار ثبت نشده که روی زمین افتاده بودند، پیدا شده اند. در جستجوی به اصطلاح “خرابکاران” نفوذ شده توسط گروه های طرفدار روسیه در شهر، یکی از افسران به من گفت که این سومین کشف آنها در آن روز است. به من گفته می شود که دور شوم.

تصمیم گرفتم به درون متروی کیف بروم. این منظره نفسم را بند می آورد، مثل یک اجرای زنده از آرشیوهای جنگ جهانی دوم.

ده‌ها نفر، خانواده‌ها، با چمدان‌ها و کیسه‌های پلاستیکی، پر از هر آنچه که می‌توانستند با خود ببرند، در گروه‌های کوچک، روی پتوها و تشک‌های تمرینی، در کنار دیوارهای راهروهای مترو نشسته‌اند. بسیاری حیوانات خانگی خود را با خود برده اند.

پریشانی و خشم چهره خسته آنها را می پوشاند. «مردی که چنین موقعیتی را ایجاد کرده چه طرز فکری دارد؟ فقط متوجه نمی شوم. «این خانه، شهر، کشور ما است و ما باید برای نجات جان خود را ترک کنیم. این ویرانگر است» مادرش کاترینا آه می کشد.

وقتی از مترو خارج می شوم، توسط نیروهای امنیتی عصبی متوقف می شوم. آنها پس از بررسی مدارکم آرام می شوند و مرا از درهای قفل شده مترو اسکورت می کنند.

برای دو روز آینده منع رفت و آمد عمومی در این شهر اعلام شده است. وقتم را با دنیس و دیما 18 و 19 ساله می گذرانم که بی وقفه در پذیرش هتل من کار می کنند. آنها به من می گویند که اکثر کارکنان رفته اند. آنها باید با همه چیز کنار بیایند. رسیدگی به مهمانان ورودی و خروجی – که اکنون منحصراً روزنامه نگاران است – و درخواست های همیشگی آنها.

با قطع خطوط عرضه، غذا رو به اتمام است. بین ورود و خروج، و تماس‌های بی‌پایان، پسرها به سرعت برای یافتن بیسکویت از نانوایی‌های تعطیل می‌گردند.

صورت آنها سفید کم رنگ با خستگی است – حلقه های تیره زیر چشم. آنها به نوبت بیش از دو تا سه ساعت در شبانه روز روی مبل های لابی هتل نمی خوابند.

دنیس می‌گوید: «یکی باید کارها را ادامه دهد. دیما قبل از اینکه برای انجام یک کار دیگر عجله کند، لبخند می زند: «آنقدر کار می کنم که گاهی جنگ را فراموش می کنم.

با این حال، جنگ یک چیز به او آموخت: «من قبلاً هیچ کاری انجام نمی‌دادم، فقط فیلم تماشا می‌کردم و بازی‌های ویدیویی انجام می‌دادم. حالا من اهدافی دارم.» هر دو جوان در یک چیز اتفاق نظر دارند: «ما نمی خواهیم کسی را بکشیم. اما اگر مجبور شویم، می‌رویم و به نیروهایمان کمک می‌کنیم.»

“ما پیروز خواهیم شد. ما باید برنده شویم”

از کیف تا شهر شرقی لویو، از شجاعت و اراده همه کسانی که ملاقات کردم تحت تأثیر قرار گرفتم. چه در میان صدها داوطلبی که بی وقفه به نیازمندان کمک های بشردوستانه ارائه می کنند، چه از میان آن هایی که در نیروی دفاع سرزمینی برای حمایت از ارتش اوکراین بسیج شده اند، چه در میان تعداد زیادی از پناهجویان که در راه امن در کشورهای همسایه هستند، همه قاطعانه بودند: اوکراین به پا خواهد خاست. از خاکستر.

همانطور که گالا در حال سوار شدن به اتوبوس به لهستان بود، صدایش می لرزید: “ما بدون هیچ چیز می رویم. ما برای ساختن کشوری بهتر و قوی تر باز خواهیم گشت. ما پیروز خواهیم شد. ما باید برنده شویم:”

اما همه کسانی که من ملاقات کردم اصرار داشتند: این نمی تواند بدون اقدام قوی تر از سوی جهان غرب اتفاق بیفتد. سخنان آندری که در یک تظاهرات در شهر کراکوف لهستان، درست قبل از حرکت به سمت فرودگاه ملاقات کردم، هنوز در ذهن من تکرار می شود: «ناتو باید آسمان را ببندد! از همه مردم دنیا می خواهم: سکوت نکنید! من به بایدن مکرون، جانسون، شولز و همه دیگران می گویم: اگر جلوی پوتین را نگیرید، خون مردم اوکراین بر دستان شما خواهد بود.

این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.

منبع

درباره ی aban_admin

مطلب پیشنهادی

PC سابق Met می گوید که در مورد فلش قاب وین کوزنز اشتباه کرده است | وین کوزنز

به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ، افسر سابق پلیس مت که …