به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
به من داده شد یک ساز خاص در بدو تولد مامان، بابا و خواهر و برادرم همگی آواز میخواندند، اما فهمیدم صدایم متفاوت است. در سن هشت سالگی تصمیم گرفتم این کار را به صورت حرفه ای انجام دهم. اما نمیدانستم که بورلی از ولورهمپتون چگونه از تماشای بازی خارج شد بالای پاپ ها روی آن بودن
پدر و مادرم بودند قوم مسیحی اختصاص داده شده ما همیشه در مراسم و جلسات حضور داشتیم و موسیقی هم حضور دائمی داشت. تنها زمانی که رادیو را از اتاق خواب پدر و مادرم دزدیدم، دنیای جدیدی از صداها را کشف کردم.
نژادپرستی یک حضور بود در آن سالهای اولیه حوزه انتخابیه ما خانه انوک پاول بود – جانشین آن زمان او که نظرات مشابهی داشت. عده ای نمی توانستند خانواده من را تحمل کنند و این را پنهان نمی کردند. وقتی بیرون بازی میکردیم، توهینهای نژادی را فریاد میزدند.
من 16 ساله بودم زمانی که پرینس در منچستر بازی می کرد – و من باید آنجا می بودم. به مامان گفتم که پیش یکی از دوستانم میمانم، سپس به تنهایی سوار مربی شدم تا او را ببینم. این یک انتخاب بی پروا بود، اما من هرگز از آن پشیمان نخواهم شد. در میان جمعیت ایستاده بودم و به او نگاه می کردم، مطمئن بودم که یک روز، به نحوی، با هم روی صحنه خواهیم بود.
شاهزاده مرا پرواز داد به لس آنجلس برای آواز خواندن در جشن اسکار خود. در حالی که ما در حال اجرا بودیم، استیوی واندر راه خود را از میان تماشاگران باز کرد تا به ما بپیوندد. بزرگان و خوبان هالیوود حضور داشتند. و همانجا بودم که یک شماره آرتا فرانکلین را گرفتم، در حالی که پرینس در کنار من ایستاده بود و نام من را به همراه کسانی که جمع شده بودند می خواند.
وقتی شروع کردم، یک زن سیاهپوست در موسیقی به این معنی بود که سیستم از من تجلیل نمی کرد. تحقیر کننده بود شما یا بیش از حد جنسی بودید یا یک زن سیاهپوست عصبانی به حساب می آمدید. فرض بر این بود که من فقط میتوانم از R&B و هیپ هاپ قدردانی کنم، و اجازه نداشتم مانند همعصرانم تجربه کنم. شنیدن تجارب مشابه هنرمندان جوان تر، ویرانگر است. به طور سطحی، گفتگو تغییر کرده است، اما آیا نگرش های اساسی؟
من هرگز قصد نداشتم به طور علنی در مورد روابط توهین آمیز در گذشته صحبت کنم. دو مورد وجود داشت: یکی جایی که او دست هایش را روی من گذاشته بود و به دنبال آن مردی کنترل کننده و از نظر عاطفی سوء استفاده می کرد. سال ها بعد، در حین کار با یک موسسه خیریه که از بازماندگان حمایت می کرد، داستان های زنان دیگری را شنیدم. ناخواسته متوجه شدم که میگویم: «بله، اتفاقی مشابه برای من افتاد.»
من ازدواج کرده ام 10 سال، 15 سال با هم. من به عنوان یکی از افراد قدرتمند در رابطه مان دیده می شوم – به طور علنی توجه من را جلب می کند. اما پشت نما بار مشترک است. ما یک تیم هستیم و با هم به زندگی نزدیک می شویم.
ایستاده روی صحنهمن احساس می کنم الهه هستم که هستم. ملکه ای که به پادشاهی خود نگاه می کند. موسیقی از سه سالگی برای من شادی به ارمغان آورده است و تا زمانی که به 50 سالگی نزدیک می شوم ادامه دارد. من بسیار سپاسگزارم. اما هنوز کارهای بیشتری وجود دارد که می خواهم انجام دهم: فیلم و تلویزیون. نمایش های تئاتر و آلبوم ها و هنوز چند مجسمه از قفسه من گم شده است. کلمات من را علامت گذاری کنید: یک روز آنها را خواهم گرفت.
The Drifters Girl در تئاتر Garrick، لندن است (thedriftersgirl.com)
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.