به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
دبلیوامروزه به هر ورزش دیگری توجه کنید و با تکرارهای فوری مواجه خواهید شد که نمای دقیق – اغلب آهسته – از لحظات مهم را به شما ارائه می دهد. اخبار را تماشا کنید، و ممکن است احساس کنید که به طور مشابه در حال پخش گذشته هستید. اما این تکرار – تورم بالا، بدهی های عمومی فزاینده، جنگ زمینی وحشیانه در اروپا، جنگ سرد جدید و ظهور فناوری های بالقوه مخرب – دور از انتظار است و خطرات آن بسیار بیشتر است.
خوانندگان ممکن است به یاد بیاورند که من افزایش تورم و رشد آهسته تر را در اوایل بهار 2021 پیش بینی کرده بودم. لری سامرز وزیر سابق خزانه داری ایالات متحده این کار را حتی زودتر انجام داد. با این حال، ارقام تورم ایالات متحده – بدترین از اوایل دهه 1980 – اکثر مردم را غافلگیر کرد.
غرغرهای زنجیره تامین، از جمله اختلالات در بازار انرژی و سیستم غذایی مرتبط با جنگ روسیه علیه اوکراین، به افزایش اولیه قیمت ها کمک کرد. اما عامل اصلی تورم، سیاستهای پولی و مالی بیسابقه بوده است که علیرغم بهبود سریعتر از حد انتظار پس از قرنطینههای همهگیر، حفظ شدند.
برای مثال، طرح نجات آمریکایی 1.9 تریلیون دلاری جو بایدن که در مارس 2021 اجرا شد، تقریباً سه بار بزرگتر از تخمین دفتر بودجه کنگره از شکاف تولید ناخالص داخلی است که هنوز باید بسته شود تا اقتصاد به پتانسیل خود برسد. نمی توان به بازتاب استفاده لیندون بی جانسون از بدهی برای تأمین مالی جنگ ویتنام و «جنگ علیه فقر» در اواخر دهه 1960 توجه نکرد.
در همین حال، فدرال رزرو ایالات متحده نرخ بهره هدف خود را برای مدت طولانی نزدیک به صفر نگه داشت و خیلی دیر شروع به بازگرداندن ترازنامه خود کرد – رویکردی که یادآور اشتباهات سیاست پولی در دوره ریاست آرتور برنز در دهه 1970 بود. بانکهای مرکزی فکر میکردند که اگر اجازه دهند تورم برای مدتی بالاتر از هدف 2 درصد باشد، قبل از اینکه آن را پایین بیاورند، ضرری نخواهد داشت، زیرا آنها قبلاً هدف را کمتر کرده بودند.
برای اداره اقتصاد “گرم” مزایای کوتاه مدتی وجود دارد. درست قبل از همهگیری، بیکاری در ایالات متحده پایین بود، گروههای اقلیت کمترین نرخ فقر را در تاریخ داشتند و دستمزدها در پایینترین سطح توزیع سریعترین افزایش را داشتند. برای اولین بار طی چند دهه، نابرابری رو به کاهش بود.
اما قیمت اقتصادی و سیاسی به دلیل آن رسیده است. تورم اصلی (به استثنای قیمت مواد غذایی و انرژی) در ایالات متحده در 12 ماه گذشته به طور میانگین 5.6 درصد بوده است. در حالی که اکنون کمی از اوج خود کاهش یافته است، به قیمت خدمات چسبنده تر چرخیده است و تقریباً سه برابر هدف فدرال رزرو باقی مانده است. اعتقاد بانک مرکزی این است که نرخ بهره کوتاهمدت باید برای مدتی بالاتر از تورم باشد، قبل از اینکه تورم – پس از یک تاخیر طولانی و متغیر – به سمت نرخ هدف کاهش یابد.
دستمزدها همگام با تورم نبوده است و بیشتر خانوارها – به ویژه آنهایی که قرار بود سیاست های انبساطی به آنها کمک کند – دو سال است که کاهش درآمد واقعی را تجربه کرده اند. اگرچه بیکاری بسیار پایین است و اقتصاد ایالات متحده نسبت به سایر نقاط جهان بهتر عمل کرده است، تقریباً نیمی از جمعیت ایالات متحده فکر می کنند که در حال حاضر در رکود به سر می برد و اکثر آمریکایی ها انتظار دارند فرزندان و نوه های آنها بدتر از آنها باشند. این نابودی “رویای آمریکایی” افکار عمومی – و سیاست – را عمیقاً ناآرام گذاشته است.
پخش مجدد دیگری که اکثر جهان را غافلگیر کرد، جنگ زمینی وحشیانه در اروپا است. خروج فاجعه بار آمریکا از افغانستان در سال 2021 قدرت بازدارندگی را تضعیف کرد. اما ولادیمیر پوتین به وضوح برنامه های خود برای اوکراین را تلگراف کرد. او فراتر از ابراز تاسف در سال 2005 مبنی بر اینکه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بزرگترین تراژدی قرن بیستم بود – بدتر از جنگ جهانی دوم، ظاهراً زمانی که 20 میلیون روس جان خود را از دست دادند – بخشی از گرجستان را در سال 2008 تصرف کرد و کریمه را در سال 2014 ضمیمه کرد.
سوم، با وجود همه ادغام اقتصادی جهانی در دهه های اخیر، به نظر می رسد جهان در آستانه یک جنگ سرد جدید قرار دارد. قاطعیت فزاینده اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی چین، با تعمیق روابطش با روسیه، نگرانیها را در مورد همسویی مجدد در روابط بینالملل و حتی برخورد جدید سیستمهای اقتصادی-سیاسی افزایش داده است.
جنگ سرد اولیه، رژیمهای توتالیتر با اقتصادهای برنامهریزی شده متمرکز را در مقابل دموکراسیهای سرمایهداری مختلط، به رهبری ایالات متحده از نظر اقتصادی و نظامی مسلط قرار داد. این بار، سرمایه داری دولتی استبدادی در مقابل دموکراسی های رفاه اجتماعی است و عزم و توانایی های آمریکا در تردید است.
به خصوص نگران کننده، بازیگران غیرمتعهد شرط بندی های خود را پوشش می دهند – و به نظر می رسد ایالات متحده پشت فرمان خوابیده است. روابط نزدیکی با میانجیگری چین بین عربستان سعودی و ایران – حامی تروریسم و تامین کننده هواپیماهای بدون سرنشین پیشرفته نظامی به روسیه – برجسته است. آیا این نشانه بازگشت به ژئوپلیتیک سنتی موازنه قدرت است یا مقدمه ای برای درگیری بین ایالات متحده و چین بر سر تایوان است؟
در نهایت، پیشرفت های تکنولوژیکی اقتصاد را مختل می کند و انتظارات را در مورد آینده تغییر می دهد. خیلی قبل از اینکه اصطلاحی برای این پدیده داشته باشیم -تخریب خلاق شومپیتری- فناوری اقتصادها را متحول کرده و کارگران را جابجا کرده است. اما اقتصادها به طور کلی تعدیل کردهاند: برای مثال، رایانهها منجر به بیکاری ساختاری عظیم نشدند، زیرا نیروی کار به مشاغل دیگر اعزام شد. در هر صورت، استانداردهای زندگی بالا رفت.
آیا این موضوع در مورد هوش مصنوعی نیز صدق خواهد کرد؟ گروهی از رهبران فناوری، از جمله ایلان ماسک، چندان مطمئن نیستند. در نامهای سرگشاده اخیر، آنها خواستار توقف شش ماهه (یا بیشتر) توسعه هوش مصنوعی پیشرفته شدند تا درک بهتری از خطرات این فناوری ایجاد کند و راههایی برای کاهش آنها ابداع کنند. ماسک فکر میکند که این خطرات شامل نابودی تمدن بشری میشود و ادعا میکند که لری پیج، یکی از بنیانگذاران گوگل، زمانی او را به دلیل اینکه میخواهد از بشریت در برابر هوش مصنوعی محافظت کند، یک “نوع” نامیده است.
در نهایت، هوش مصنوعی یک ابزار است. میتوان از آن به خوبی استفاده کرد – به عنوان مثال، برای توسعه داروهای جدید و تشخیص. اما میتوان از آن برای ایجاد آسیبهای بزرگ مانند حمایت از سرکوب در چین استفاده کرد. من محتاطانه خوشبین هستم که می توانیم بر این چالش و همچنین سایر چالش های ذکر شده در اینجا غلبه کنیم – یا حداقل به اندازه کافی مدیریت کنیم. اما، با توجه به گسترش گسترده تسلیحات هستهای، هزینههای شکست میتواند ناخواستهترین تکرار را به همراه داشته باشد.
مایکل جی بوسکین استاد اقتصاد در دانشگاه استنفورد و عضو ارشد موسسه هوور است.
© سندیکای پروژه
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.