به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
دبلیوهنگامی که پرده آهنین در آن شب معجزه آسای 9 نوامبر 1989 کنار رفت، برخی از عمیقترین تفاوتهای بین همسایگان جغرافیایی را که جهان تا کنون ثبت کرده است، آشکار کرد. شکاف تولید ناخالص داخلی سرانه 13:1 بین لهستان و آلمان متحد که به زودی ساخته خواهد شد، دو برابر بین ایالات متحده و مکزیک بود.
در همان شب، مادر باردار من و برادرانش در یک مزرعه زیست محیطی در نزدیکی فرانکفورت کارگری در اقتصاد سایه بودند و به رفع نیازهای یک طبقه تازه تاسیس از آلمانی های آگاه از محیط زیست کمک کردند. خانواده من آن کشوری را تحسین می کردند که در آن “شما هرگز در بزرگراه گم نشدید”. مردم در آلمان ماشینهای کاملاً تمیز میراندند و کارگران یدی میتوانستند Stille Nacht را بر روی چندین ساز بنوازند – کاری که در مزرعه برای کریسمس ۱۹۸۹ انجام دادند – باعث شد مادرم از سیستم آموزشی شگفتزده شود که میتواند به طور جهانی مردم را نه تنها به مهارتهای قابل فروش مجهز کند، بلکه همچنین با حس زیبایی ریشه دار
کشورهای همسایه تمایل دارند سطح توسعه قابل مقایسه ای داشته باشند. یک بستر امنیتی مشترک، سرریزهای سرمایه گذاری، مهاجرت، حواله ها و زنجیره های تامین منطقه ای، جیب های جغرافیایی رفاه یا فقر را ایجاد می کنند که از مرزها در نقشه فراتر می روند. برای حفظ شکاف های اقتصادی مانند شکاف هایی که بین لهستان و آلمان دوران مادرم وجود داشت، به یک مانع فیزیکی محکم نیاز است – مثلاً هیمالیا بین چین و نپال، سیم خاردارهایی که در امتداد مرز کره می گذرد، یا دیوار برلین.
اما چشم انداز اقتصادی اروپای شرقی به سرعت با یکپارچگی اقتصادی که در اروپا در دهه 1990 شروع شد، احیا شد. آلمان متحد شده می خواست چیزی شبیه به “غرب” در همسایگی شرقی خود داشته باشد، حتی اگر این امر مستلزم درجه ای از فشارهای سیاسی در سایر نقاط اتحادیه اروپا باشد. فرانسه تمایل چندانی به پذیرش یتیمان پست کمونیست در اروپای متحد نداشت.
اروپای شرقی مانند چین در دهه 1990 سفر سرمایه داری خود را به عنوان یک پیمانکار فرعی ساده آغاز کرد. قطعات آماده مانند مجموعههای لگو مهر و موم شده با چتر نجات داده میشوند تا توسط نیروی کار ارزان و مطیع که به سادگی دستورالعملها را پیش از صادرات محصولات تکمیلشده با ارزش افزوده پایین به کشورهای ثروتمندتر، مونتاژ کنند. در این مرحله، هزینه کم نیروی کار، سرمایهگذاری خارجی را هدایت کرد. از سال 1992 تا 2014، دستمزدها در لهستان از 63 درصد تولید ناخالص داخلی – سطح آلمان اتحادیه شده امروزی – به 46 درصد کاهش یافت، که دومین پایین ترین میزان در اتحادیه اروپا است. کارخانههای خودروسازی در آلمان ماهانه 3122 یورو به کارگران پرداخت میکردند، تقریباً چهار برابر همکاران لهستانی، چک، اسلواکی یا مجارستانی که برای کار مشابه 835 یورو درآمد داشتند.
یان کریستوف بیلسکی که در سال 1991 نخست وزیر لهستان بود، ربع قرن بعد به من گفت: «ما سرمایه داری را بدون سرمایه ساختیم. این جایگزین وابستگی اقتصادی اجباری دوران کمونیستی به شرق شد – به لطف تانک های شوروی.
در اوایل دهه 2000، در آستانه پیوستن به صفوف شهروندان اتحادیه اروپا، بزرگترین امید شخصی من برای تحصیل در سطح جهانی بود. من سعی میکردم زبانهای بیشتری یاد بگیرم، و از کتاب درسی Deutsch – deine Chance (آلمانی – شانس شما) به گرامر آلمانی سرم زدم.
کارگران اکو مزرعه لهستانی فقط امیدوار بودند که از سایه خارج شوند و به اقتصاد قانونی و مالیات پرداز بروند. اما مزرعه ای در آلمان که به اخلاق زیست محیطی اختصاص داشت، تعهد کمتری به معادل انسانی خود نشان داد. کارگران غیرقانونی با کم خوابی، با محافظت ناکافی از سلامت و ایمنی در ماشینهایی که 24/7 کار میکردند، دو شیفت میکشیدند. یکی از آن ماشین ها عمویم را مجروح کرد. کارفرما پیشنهاد داد که برای بازگرداندن تابوت به لهستان پول بپردازد. ما خانواده اش پیشنهاد دادیم که قضیه را فراموش کنیم. در آن زمان، ما فرض می کردیم که این یک معامله قابل قبول است. شاید به این دلیل بود که برخی از الگوهای فکری را که در گذشته به خوبی به ما خدمت کرده بودند، حفظ کردیم. ما به آنها چسبیدیم تا زمانی که سیستم عامل ما به روز شد.
برای اروپای شرقی، پیوستن به اتحادیه اروپا در سال 2004 به عنوان یک فرار از تله تاریخ بود. این جریان نقدینگی را برای دولت ها، آزادی حرکت و بازار کار گسترده ای را برای کارگران و دانشگاه های نخبه را برای دختران بیش از حد نیاز مانند من باز کرد.
دیگران حتی بیشتر سود بردند. بین سالهای 2010 و 2016، لهستان 2.7 درصد دریافت کرد. از تولید ناخالص داخلی به عنوان انتقال سالانه اتحادیه اروپا، و 4.7 درصد به عنوان سود به سرمایه گذاران غربی ارسال می شود. این شکاف برای کشورهای کوچکتر حتی بیشتر بود: 2٪ تا 7.5٪ برای جمهوری چک، و 4٪ تا 7.2٪ برای مجارستان.
از سال 2004، چرخههای اقتصادی لهستان و آلمان کاملاً در یک راستا قرار گرفتند، گویی در یک ازدواج سازگار اما نابرابر. این در طول سقوط مالی 2008 نتیجه داد: لهستان جزیره رشد در دریای رکود قاره ای باقی ماند – عمدتاً به این دلیل که آلمان، پیمانکار اصلی آن، طوفان را پشت سر گذاشت. آلمان تقریباً به اندازه شش شریک تجاری بعدی آن برای لهستان مهم است. 28 درصد از صادرات لهستان به آلمان می رود. کمتر از 6 درصد از صادرات آلمان به لهستان می رود.
تردیدهای خصوصی من در مورد درمان ما تا دهه بعد جوانه نزند، در آن زمان من پس از یک تور بزرگ آموزشی در آکسبریج، آیوی لیگ و مدرسه بزرگ، یک پوستر برای ادغام غربی بودم. سال 2014 بود و من در خوابگاه بهترین دوستم در ژنو نشسته بودم، در محاصره متخصصان حقوق بشر، این سوال از طبقه متوسط رو به بالا به ذهنم خطور کرد: چرا در آن زمان از مالک مزرعه زیست محیطی به خاطر چنین چیزی شکایت نکرده بودیم. تصادف قابل پیشگیری؟ این سوال ظهور یک نفس جدید را پیشبینی میکرد که قانون را به عنوان ابزاری مشروع در کتاب بازی خود مینگرید، و بهطور غیرتاریخی خود گذشتهاش را به دلیل عدم توجه به آنچه اکنون آشکار به نظر میرسد، تاژک میزد.
کشور من نیز مانند احساس حق بودن من، غیرقابل تشخیص تغییر کرده است. لهستان طی سه دهه رشد بی وقفه را تجربه کرده است که طولانی ترین رشد در تاریخ اروپاست. تولید ناخالص داخلی آن به طور اسمی ده برابر شده است، زمانی که برای هزینه زندگی اصلاح شود، شش برابر شده است. این کشور دارای نرخ بیکاری پایین 3 درصدی، مرگ و میر نوزادان کمتر از کانادا، امید به زندگی زنان بالاتر از ایالات متحده و جرایم خشن کمتر از بریتانیا است. و اکنون در بزرگراه های لهستان نیز گم نمی شوید.
نماد این تغییر، حدس بزنید، صنعت خودرو است. معلوم شد که اروپای شرقی در نهایت مجبور نیست فقط خط مونتاژ باشد: می تواند بدون مجموعه لگو کار کند. لهستان و دیگران شروع به بالا رفتن از زنجیره ارزش کردند. کارخانههای ما بهزودی قطعات باکیفیت را در محل تولید میکردند تا اینکه آنها را از جایی در باواریا یا هسن وارد میکردند. لهستان نه تنها خودروهای تمام شده، بلکه موتور و سپس باتری خودروهای الکتریکی را صادر کرد. حرکت ارگانیک کشور در زنجیره تامین، این سوال را به وجود آورد: اگر ما تمام مولفه های انسانی و فنی برای تولید خودرو را داریم، چرا خودمان این کار را انجام نمی دهیم؟
این سوال یک تصویر واقعی از آنچه نظریه پردازانی مانند جوزف شومپیتر می گوید در سرمایه داری جهانی شده اتفاق می افتد، زمانی که پیشرفت تکنولوژیکی بر انحصارات صنعتی مستقر (مانند اروپای غربی) غلبه می کند و آنها را به دایناسور تبدیل می کند و به تازه واردان می دهد (مانند اروپای شرقی). ) فرصتی برای دزدکی وارد شدن.
در سال 2004، پیوستن به اتحادیه اروپا به معنای استانداردهای بالاتر زندگی، رشد اقتصادی بی سابقه و شانس زندگی بود. برای سالها، این به معنای پذیرش تعصب درونی در وضع قوانین نسبت به قدیمیها بود: فرانسه و آلمان.
برای مثال، سیستم بزرگراهی با بودجه اتحادیه اروپا در لهستان، در درجه اول محور غرب-شرق را توسعه داد و تجارت آلمان و بنادر دریای شمال را ارتقا داد، نه محور شمال-جنوب که لهستان را به عنوان قطب تجاری اروپای شرقی همراه با بنادر بالتیک آن تقویت می کرد. زمانی که لهستان پیشرو در خدمات حمل و نقل جاده ای اروپا شد، آلمان قوانین مشترک اتحادیه اروپا را برای رانندگان کامیون تحت فشار قرار داد که به رقابت شرکت های حمل و نقل لهستانی که نیم میلیون کارگر استخدام می کنند و 6 درصد از تولید ناخالص داخلی را تشکیل می دهند، آسیب می رساند. برای بسیاری در لهستان، این اصلاحات مانند اعمال گزینشی قوانین در خدمت کشورهای ثروتمندتر به نظر می رسید. اما توازن قوا به طور پیوسته به گونهای تغییر میکند که ممکن است برای برخی ناخوشایند باشد.
چند سال اخیر با گسست سیاسی و اقتصادی در روابط لهستان و آلمان همراه بوده است. از نظر سیاسی، این احساس که آلمان نتوانست حاکمیت اوکراین را جدی بگیرد – تا زمانی که عرضه گاز روسیه توسط خودش تهدید نشود – باعث ایجاد خشم در سراسر منطقه شده است. اگر روزی حاکمیت ما را هم جدی نگیرند چه؟
از نظر اقتصادی، جریان سطحی هنوز شبیه مدل قدیمی قراردادهای فرعی لهستانی، نیروی کار نسبتاً ارزان تر و صعود آهسته به زنجیره ارزش است. اما این روابط اقتصادی جدید را پنهان می کند که در آن آلمان با رقابتی از حیاط خلوت شرقی خود مواجه است. یک شرکت لهستانی-فنلاندی به تازگی ماهواره های پیشگامی را با فناوری نفوذ ابر به فضا پرتاب کرده است. ارتش ایالات متحده به تازگی 10000 موشک مانپاد لهستانی (سیستم های دفاع هوایی قابل حمل انسان) را پس از اینکه آنها از استینگرهای آمریکایی کارآمدتر بودند، خریداری کرده است. ارتش لهستان نانوماهواره هایی را که به تازگی توسط یک شرکت محلی اختراع شده بود، تهیه کرد. برخی از استارت آپ های لهستانی، مانند شرکت های تشخیص مولکولی، به قیمت صدها میلیون دلار فروخته می شوند. و خودروی الکتریکی لهستانی Izera در سال 2026 با برنامه ریزی برای تولید 60 درصد قطعات به صورت محلی وارد بازار خواهد شد.
جای تعجب نیست که اگرچه آلمان این کار را با دستکش های مخملی انجام می دهد، اما از نیروی اتحادیه اروپا برای جلوگیری از سرمایه گذاری های زیرساختی استراتژیک لهستان مانند نیروگاه های هسته ای جدید، آبراه های داخلی و توسعه بندر کانتینری در Szczecin-Świnoujscie استفاده می کند – یک تهدید رقابتی آشکار. به بنادر آلمان
در سطح جهانی و محلی، همکاری اقتصادی مبتنی بر تقسیم کار مرکز-حومه به چالش کشیده شده است. وقتی خط مونتاژ شما قدرت بیشتری پیدا می کند، شروع به تولید مجموعه های لگو خود می کند. رقابت چین و آمریکا ممکن است به زودی در مینیاتورهای منطقه ای (و دوستانه تر) مانند شکاف لهستان و آلمان تکرار شود. با افزایش قدرت اروپای شرقی، نقش خود را در نظم نوک زن زیر سوال می برد. منطقه به سختی یاد گرفته است که اگر پشت میز مذاکره نباشید، در منو هستید.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.