به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
در داستان چگونگی کشف ساختار DNA توسط فرانسیس کریک و جیمز واتسون، روایت رایج داستان جمجمهکاری و فریب است. اما اکنون محققان می گویند در داستان مارپیچ دوتایی پیچ و تاب وجود دارد.
مدتهاست که تصور می شد تصویر پراش اشعه ایکس روزالیند فرانکلین، عکس 51، به طور غیرقانونی به واتسون نشان داده شد، و به او نشان داد که DNA دارای یک مارپیچ دوگانه است و به او و همکارش فرانسیس کریک اجازه می دهد تا ساختار را استنتاج کرده و ادعای شکوه کنند.
اکنون دانشگاهیان می گویند که داستان باید بازنویسی شود، زیرا استدلال می کنند که تصویر از کلید معما دور است و به نظر می رسد که فرانکلین انتظار داشت داده های او به اشتراک گذاشته شود – و در آن زمان اعتبار داشت.
پروفسور متیو کاب از دانشگاه منچستر گفت: “هیچ مدرکی دال بر اینکه او فکر می کرد دزدیده شده است وجود ندارد.”
کاب و یکی از نویسندگان ناتانیل کامفورت در یک مقاله نظری در مجله نیچر نوشتند که چگونه تفسیر آنها توسط اسناد کشف شده از آرشیو فرانکلین در کالج چرچیل در کمبریج پشتیبانی می شود.
یکی، پیش نویس مقاله ای از سال 1953 که قرار بود در مجله تایم منتشر شود، به وضوح این کشف را به عنوان تلاش مشترک دو تیم مستقل نشان می دهد: فرانکلین و موریس ویلکینز، و کریک و واتسون.
سند دیگری از آرشیو، نامه ای از همکار فرانکلین به کریک، نشان می دهد که فرانکلین نه تنها اطلاعات مختلف خود را با ناظر کریک در میان گذاشته است، بلکه فرض کرده است که او این دانش را با کریک به اشتراک خواهد گذاشت.
کاب گفت: «آنچه نشان می دهد این است که فرانکلین ظاهراً در این مورد کاملاً آرام بود.
کاب و کامفورت همچنین برنامهای را از یک رویداد انجمن سلطنتی در ژوئن 1953 به دست آوردند، که نشان میدهد نمایشگاهی از ساختار پیشنهادی DNA به هر دو تیم پژوهشگر اختصاص داده شده است که فرانکلین در ابتدا فهرست شده است.
کاب تاکید کرد، یک نکته کلیدی این بود که عکس 51 هرگز کلید ساختار DNA نبود. در عوض، موفقیت واتسون و کریک به آزمون و خطا با محاسبات و مدلهای مقوایی محدود شد، با اهمیت عکس 51 که توسط واتسون در کتابش، مارپیچ دوگانه در سال 1968 تقویت شد، تا درام به داستان این کشف اضافه شود.
“اگر می دانید ساختار مارپیچ دوگانه DNA چیست، به طرز شگفت انگیزی می توانید آن را در آن ببینید [Photo 51] اما تصویر این را به شما نمی گوید.
او افزود که این تفسیر با این واقعیت پشتیبانی میشود که فرانکلین یک کریستالوگراف باتجربه بود – و بعید میدانست که او سرنخ آشکاری را از دست داده باشد.
با این حال، کاب خاطرنشان کرد که کریک و واتسون همچنان به دادههای فرانکلین، ویلکینز و دیگران که بهطور غیررسمی با آنها به اشتراک گذاشته شده بود، برای تایید ساختار پیشنهادی خود متکی بودند. واتسون و کریک در توصیف کامل ساختار DNA که در سال 1954 منتشر شد، با تأخیر این موضوع را تصدیق کردند.
علاوه بر این، کتاب واتسون – که پس از مرگ فرانکلین در سال 1958 منتشر شد – کمک چندانی به تصویرسازی مثبت او نکرد.
کاب گفت: «در نسخههای مختلف The Double Helix، او بیشتر و بیشتر کاریکاتور میشود و بیشتر و بیشتر شبیه یک هاریدان میشود.
پروفسور جیمز نیسمیت، مدیر مؤسسه روزالیند فرانکلین، که در این مقاله نقشی نداشت، گفت که فرانکلین نه تنها یک بازیگر کلیدی در کشف مارپیچ دوگانه DNA بود، بلکه پیشگام تحقیق در مورد ساختار ویروس ها بود.
او گفت: «خانواده او اغلب ابراز آرزو میکنند که سهم عظیم او در علم تجلیل شود و او صرفاً به عنوان زنی که توسط مردان فریب خورده است به تصویر کشیده نشود. تراژدی روزالیند فرانکلین همین است [while] او در 37 سالگی بر اثر سرطان درگذشت، حرفهاش در آن زمان بسیار درخشان دیده میشد.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.