به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
این راه پایان دنیا است.
صف صندوقهای سلفسرویس در Sainsbury’s دو برابر شد و به گوشه راهروی پودر لباسشویی رفت. کمی بعد از ساعت 15، اولین زنگ هشدار به صدا درآمد. نه بلند اما اصرار. دیگران نیز به زودی از آن پیروی کردند. گوشی من مدتی طول کشید تا وارد گوشی من شود.
تقریباً هیچ کس توجه واقعی نداشت. صرفاً با ناراحتی خفیف به سمت تلفنهایشان دراز میکنند و بدون بررسی پیام، انگشت خود را تند میکشند. هیچ کس نمی تواند بفهمد که آیا این بخش از جنوب لندن در معرض خطر قریب الوقوع آتش سوزی جنگل است یا خیر. چند نفر به نشانه تشخیص لبخند زدند. این همان چیزی بود که برای یک اقدام ملی در کنار هم بود. یک اشتراک. اول زنگ و بعد تاج گذاری. دختر نوجوانی که با مادرش برای خرید بیرون آمده بود، پوزخندی زد و گفت: ترسناک بود. در عرض پنج ثانیه همه چیز تمام شد.
در خیابان داونینگ، ریشی سوناک پشت میزش چرت میزد که زنگ هشدار به صدا درآمد. “آن چیست؟” خواب آلود پرسیده بود
رئیس ستاد او پاسخ داد: «این پایان دنیاست.
“اوه، من اینطور فکر نمی کنم. منظورم این است که مسلماً ما نسبتاً ناامید هستیم، اما هنوز هم ممکن است با آن کنار بیاییم. حیرت آور است که مردم چقدر از دولت خود با آنها رفتار می کنند.
«نه. منظورم این است که این پایان دنیاست.»
ریش گفت: «مسیح! وحشت زده منظور شما این نیست که سهام اینفوسیس سقوط کرده است و سبد همسرم بی ارزش است. تصور کنید که به آخرین 20 میلیون پوند خود رسیده اید.”
«نه. نگران نباشید. هیچ چیز بدی «پایان دنیا» نیست. فقط این است که رابستر یک حمله موشکی هستهای را علیه Whitehall Blob انجام داده است.»
میدانستم زمانی که بوریس در بخش مراقبتهای ویژه بود، دادن کدهای سایکو اشتباه بود. آن مرد مطمئناً می داند که چگونه کینه را تحمل کند.»
در پایین در اشر، دام قصد حرکت بعدی خود را داشت. زمان فرار است عینک دید در شب را بگیرید و به Bear Grylls کامل بروید. نیازی به نگرانی در مورد غذا نیست. اگر گرسنه می شد می توانست یک گورکن را خفه کند. این بار خدمات کشوری قرار بود آن را در گردن بگیرد. در هر دپارتمانی که او اداره میکرد، فقط یک نفر جا داشت که در کارش لج کند و آن او بود. او به سمت دوور می رود. او اخیراً شنیده بود که کاملاً به بقیه اروپا نزدیک است.
مایکل گوو در لانه شکاف روی سقف دپارتمانش بود. او تمام آخر هفته را آنجا بود. او آنجا را آرام یافت. کسی نیست که اذیتش کنه فقط او و انبارش علاوه بر این، او دیگر واقعاً خانه ای برای رفتن نداشت. او تازه از رویای سعادتمندانه تریاک بیرون آمده بود که زنگ هشدار به صدا درآمد. لبخندی زد و به آن توجهی نکرد. پیپ دیگری برای خودش روشن کرد. حالا هیچ چیز نمی توانست به او دست بزند. پایان دنیا را بیاور او یک صندلی کنار رینگ خواهد داشت. تصاویر صوتی باید شگفت انگیز باشد.
آن چه بود؟ کایر استارمر خواسته بود.
ریچل ریوز گفته بود: «می ترسم این زنگ خطری باشد که به ما هشدار دهد که یک نماینده دیگر از جناح چپ کارگر چیزی غیرعادی یهودستیزانه گفته است. «این دایان ابوت است. او میگوید که میخواسته تمام قسمتهای نژادپرستانه اولین پیشنویس را حذف کند، اما به جای آن گزینه ارسال را فشار داد. او می گوید این کار به راحتی انجام می شود.»
“او را معلق کن.”
در سنت جیمز پارک، زنگ هشدار به صدا درآمده بود تا به اسپرز یادآوری کند که آنها قرار بود یک باشگاه فوتبال لیگ برتر باشند که برای کسب مقام چهارم به چالش میکشد. متأسفانه بازی با یک ساعت تاخیر به پایان رسید و آنها قبلاً 5-0 شکست خورده بودند.
هوگو لوریس دروازه بان گفت: متاسفم. من کاملاً فراموش کردم که اجازه دارم از دستانم استفاده کنم.»
در جنوب لندن، همه به کار خود ادامه دادند، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. اتومبیل ها بدون برخورد با یکدیگر می گذشتند. ریچارد تایس و لارنس فاکس با تعجب نگاه می کردند. آنها مطمئن بودند که این هشدار یک عامل بیماری زا در واکسن کووید ایجاد می کند که همه را به زامبی تبدیل می کند. برداشت ذهن و همچنین داده ها. شاید دفعه بعد
این راه پایان دنیا است. نه با فریاد ولی با ناله.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.