به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
مهمانی های تاپرور نوع خاصی از نوستالژی را به همراه دارد، اما روزهای برند محبوب ظروف پلاستیکی محکم بسته ممکن است به پایان برسد.
سهام شرکت ماساچوست که در دهه 1950 مشهور شد، هفته گذشته پس از اینکه به سرمایه گذاران گفت “تردید اساسی در مورد توانایی شرکت برای ادامه فعالیت وجود دارد” تقریبا 50 درصد سقوط کرد.
با نزدیک شدن به خداحافظی عاطفی بالقوه، ما خاطرات مورد علاقه شما در مجاورت Tupperware را جمع آوری کردیم.
ایلدیکو موران
در 27 فوریه 1979 گروه کوچکی از مسافران بی باک در اولین سفر قطار از لندن به هنگ کنگ حرکت کردند. من یکی از گروه بودم دیگران نگران حوادث و بیماری ها، در دسترس بودن و کیفیت غذا، ترتیبات خواب و دستشویی و غیره بودند. من نگران لباس زیر تمیز بودم. فقط دو مورد کوچک مجاز بودیم. چهل و دو روز چه باید کرد؟
من لباسشویی قابل حمل Tupperware را اختراع کردم. من دو جعبه بزرگ تاپرور را که در آن زمان موجود بود خریدم و با درب زیر، هر دو جعبه کوچکم را با اینها پوشاندم و در آنها بسته بندی کردم. من پودر شوینده را در کیسه ها و یک خط لباسشویی کوتاه با قلاب در دو طرف مصرف کردم.
در طول روز، یکی از جعبهها یا هر دوی آنها، آب صابون را نگه میداشتند که مطابق با ریتم قطار میچرخید، لباسهای کثیف داخل آنها، دربها. زیر صندلی ها قرار می گیرد. تا غروب همه چیز تمیز بود، آب کثیف در توالتها ریخته شد و جعبهها با آب شیرین شیرها شسته شدند. در طول شب، خطوط لباسشویی کوچک من با لباسهای خیس در دو انتهای هر طبقه ثابت میشد، تا صبح که خشک میشد. هر روز همینطور رشوه های قابل توجهی برای قرض دادن جعبه های مذکور ارائه شد، اما من بیش از حد سخاوتمند نبودم و بنابراین با لباس های شسته شده بی عیب و نقص به هنگ کنگ رسیدم.
آفرین به Tupperware، کمک های بی بدیل مسافران قطار!
مرلین روت، ماساچوست
سالها پیش من این شانس را داشتم که از بلیندا کریمینز عکس بگیرم و با او مصاحبه کنم، کسی که ماشین خود را با تصاویری از دستور العملها، غذا و تاپرور، حدود سالهای 1995-1996 پوشانده بود. او گفت: “تاپر ظروف بخش بزرگی از کودکی من بود … آشپزخانه اتاقی است که مردم در آن رفت و آمد می کنند. مدام به مهمانی های تاپرور مادرم و تمام تاپرورهای خانه مان فکر می کردم. شما باید کاسه ها را با درب و البته نمک و فلفل دان ها می داشتید. همه زنان محله ما مادران خانه نشین بودند. بچههای زیادی بودند و وقتی به خانههایشان میرفتیم، تاپرور وجود داشت. ماشین من، تاپرتایم، خانهداران را جشن میگیرد.»
تیم بولتون ماگز، ادینبورگ
در دهه 1980 خرید تاپرور از مغازه ها غیرممکن بود – برای تهیه آن معمولاً باید به یک مهمانی تاپرور می رفتید. این مراسم در خانه های مردم برگزار می شد و میزبان که معمولاً یک زن خانه دار بود، موظف بود برای میهمانان غذا بخورد و از طرف شرکت دستمزد دریافت می کرد. گروه Tyneside کمپین برای برابری همجنسبازان با در نظر گرفتن این راهی برای جمعآوری سرمایه، ارائه یک فعالیت اجتماعی برای اعضا و اجرای یک تمرین روابط عمومی، اولین – و احتمالاً تنها – مهمانی همجنسگرایان Tupperware در بریتانیا را ترتیب داد. این نماینده اعتراف کرد که قبلاً هرگز یک مهمانی کاملاً مردانه را تجربه نکرده بود. خاطره ماندگار من از این مناسبت، خندهای بود که به سختی سرکوب شده بود، زمانی که او در حال تمجید از فضایل دستگاهی بود که ادعا میشد عمر کاهوها را در یخچال افزایش میدهد: ما در سخنرانی او حرفهای دوگانهای را تشخیص دادیم که مخاطبان همیشگی او متوجه آن نمیشدند.
در دهه 1980، معاشرتهای همجنسبازان در امنیت (نسبی) خانههای مردم هنوز برگزار میشد و مهمانیها – اغلب با یک موضوع – بخش منظمی از فعالیتهای Tyneside CHE بودند، بنابراین یک مهمانی Tupperware صرفاً اضافهای بدیع به تقویم بود. من هنوز از برخی از اقلامی که آن شب خریدم استفاده می کنم، اگرچه پلاستیک سن خود را نشان می دهد و برخی از مهرهای معروف شکسته شده اند، اما هیچ وقت مناسبت خرید آنها را فراموش نمی کنم.
باربارا ماتیاس آلارد، اسپانیا
من یک دوست هلندی دارم که پدر و مادرش پس از جنگ به کانادا مهاجرت کردند و در آنجا مردند. آنها همیشه گفته بودند که می خواهند در قبر خانوادگی در هلند دفن شوند و این برای دوست من مشکل ایجاد کرد. بنابراین پس از مرگ آنها در کانادا سوزانده شدند، اما از آنجایی که شرکت هواپیمایی اجازه نمی داد کوزه ها بخشی از چمدان فرد باشد، دوستم خاکستر را در دو ظرف Tupperware قرار داد که به درستی با علامت M و V (پدر در هلندی vader است) مشخص شده بود. آنها را با چمدان دستی خود سوار کرد. و به این ترتیب، در لباس ساندویچ، به اجداد خود بازگشتند.
ورنا، آلمان
وقتی دانشجوی جوانی بودم، به اولین «تاپرپارتی» دعوت شدم. به دلایلی که به خاطر ندارم، هم خانه یکی از دوستان به شدت خواهان یک کالای بسیار گران قیمت تاپرور بود. به طور تصادفی، اگر مهمانداران تاپرور را بیش از مبلغ مشخصی در تاپرپارتی خود خریداری کنند، دقیقاً این مورد به میزبان مهمان داده می شد. بنابراین او طرح درخشانی را طراحی کرد تا همه را به مهمانی دعوت کند. سپس او همه را متقاعد میکرد که ارزانترین کالای موجود در کاتالوگ تاپر را برای دریافت هدیه میزبان بخرند. خانم فروشنده تاپر ظروف در اواسط چهل سالگی خود بود و وقتی به اتاق کوچک آپارتمان دوستم فشار آمدیم، کمی گیج به نظر می رسید، زیرا آشپزخانه توسط بوفه و تعداد زیادی مهمانی که به تاپر علاقه نداشتند اشغال شده بود.
ما در اوایل بیست سالگی خود بودیم، بنابراین غذا دادن به خانواده دقیقاً چیزی نبود که ما را نگران کند. اوایل با کوکتل شروع کردیم… [and] به زودی همه مستانه به نام احمقانه جعبه ها خنده می کردند و دو دختر در دورترین گوشه تخت شروع به غر زدن و دست زدن به یکدیگر کردند. با شروع جشن واقعی، موسیقی در آشپزخانه بلندتر شد.
Tapperlady مجبور شد فریاد بزند، اما روح شجاع تمام ارائه را پشت سر گذاشت و وقتی نوبت به سفارش ابزارهای Tupperware رسید، دوستان من بسیاری از افراد مست را مجبور کردند که یک یا دو جعبه سفارش دهند. در همین حین، مهمانی شروع به ریختن به داخل راه پله کرد، مردم در حال مستی در آسانسور فریاد می زدند، بنابراین سایر مستاجران با پلیس تماس گرفتند.
در پایان، پلیس زودتر به تاپرپارتی پایان داد. هم آپارتمانی دوستم هدیه میزبانش را دریافت کرد، اما به سختی توانست سطل زباله را تمیز کند، از مستاجران دیگر دلجویی کند و به دانش آموزان توضیح دهد که چرا آنها در حالت مستی مجموعه هایی از ظروف تاپر که از ابتدا نمی خواستند سفارش داده بودند. من از آن زمان به چند تاپرپارتی رفته ام، اما حتی یک مورد هم توسط پلیس به پایان نرسید.
اگنس، اسپانیا
هر زمان که تاپرور بالا می آید، به مادرم در لحظات شاد فکر می کنم. تاپر ظروف مجوزی برای خوشبختی در خانه ما بود. مادرم یک معلم سخت گیر بود و نمی توانست به راحتی آرام بگیرد و همیشه به دنبال گستاخی غیرقابل انکار بود. اما هر زمان که او اعلام میکرد «بیایید یک پیک نیک تاپرور را جمع کنیم»، میدانستم که لبخند او را میبینیم و کمی ملایمتر میشویم.
ما فقط کیت پیک نیک را با مخلوط کن سس وینگرت و چند بشقاب سوپ با درب داشتیم. ما از این ها برای پیک نیک های محلی در محله خود استفاده می کردیم و من بی صبرانه خوشحال می شدم تا اینکه بالاخره درب آن را باز کنیم و سالاد پیک نیک مبتکرانه مادرم را بخوریم: برنج، ماهی تن، ذرت، تخم مرغ آب پز و گوجه فرنگی.
برتین هوین، سیدنی
یک بار در حال تمیز کردن فریزر پدربزرگ و مادربزرگمان بودیم و یک ظرف تاپرور پر از خمیر برای درست کردن این کیک های برنجی مخصوص مادربزرگم را پیدا کردیم که وقتی زنده بود درست می کرد. به جز زمانی که ما آن را پیدا کردیم، او تقریبا یک دهه پیش از دنیا رفته بود. یخ زدیم، قالب زدیم و بخارپز کردیم و خوشمزه شد.
* برتین هوین کارمند آبان نیوز استرالیا است. موارد ارسالی برای طولانی بودن و وضوح ویرایش شده اند.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.