به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
Lدر اکتبر، ثروتمندترین کودک تاریخ بشر در دامی افتاد که برای خودش کنده بود. ایلان ماسک مجبور شد توییتر را با قیمتی پوچ خریداری کند. او هیچ ایده روشنی از اینکه با خرید جدیدش چه کند، نداشت، به جز تحقق یک ایده احمقانه درباره «آزادی بیان». مثل تماشای یک میمون بود که ساعتی ظریف را به دست می آورد: صاحب جدید شروع به کوبیدن وحشیانه کرد، تعداد کارمندان را کاهش داد (از 8000 به حدود 1500) – در این فرآیند بسیاری از افرادی را که می دانستند چگونه کار می کند از دست داد – و به طور کلی در حین کار عصبانی شد. توئیت بی اختیار از کوچکترین اتاق در دفتر مرکزی شرکت در سانفرانسیسکو.
تمام این فعالیت های جنون آمیز توسط رسانه های جریان اصلی جهان به دلایلی که ممکن است یک انسان شناس مریخی بازدید کننده را متحیر کند، برای هفته ها تماشا کرده و مشتاقانه گزارش شده است. از این گذشته، در رابطه با دیگر شرکتهای رسانههای اجتماعی، توییتر مانند یک مینو به نظر میرسید. اکثر مردم هرگز از آن استفاده نکرده اند. پس چرا این همه سر و صدا در مورد به دست آوردن آن توسط ورقه ای از نسبت های Cadbury؟
پاسخ این است که یک دسته منتخب از انسان ها وجود دارند که کاربران وسواسی توییتر هستند: سیاستمداران. افرادی که در تبلیغات، روابط عمومی و “ارتباطات” کار می کنند. و روزنامه نگاران اینها افرادی هستند که هر لحظه بیداری را روی سکو می گذرانند و از آن برای انتشار اطلاعات، بحث، ترول کردن، لاف زدن و شرکت در سیگنال دهی بی امان فضیلت استفاده می کنند. با توجه به اینکه برخی (بسیاری؟) از این افراد در رسانه ها کار می کنند، وسواس آنها با توییتر به این معنی بود که این توئیتر عملاً به بخش مهمی از حوزه عمومی تبدیل شده بود. اگر میخواستید کسی در آن دنیای شبکهای باشید، باید در توییتر باشید.
کسی که این را بهتر درک کرد دونالد ترامپ بود که استاد الهامبخش رسانه بود. او در توییتر کارزار انتخاباتی کرد و در نهایت حتی با توئیت اداره شد – تا جایی که برخی از نابغه ها رباتی ایجاد کردند که به طور خودکار هر توییتی را که ترامپ به عنوان رئیس جمهور منتشر می کرد به عنوان یک بیانیه مطبوعاتی رسمی کاخ سفید تغییر می داد.
زمانی که ماسک تلاش های پر هرج و مرج خود را برای شکل دادن به پلتفرم به دلخواه خود آغاز کرد، ازدحام تبلیغ کنندگان و کاربران ناراضی از آن به راه افتاد. اولی بر روی دستان شرکت خود نشسته بود و نگران آلوده شدن برندها توسط انبوه نژادپرستانه و بیگانه هراسی بود که ماسک اجازه ورود به سکو را داد. دومی به Mastodon رفت که اگرچه ظاهراً شبیه توییتر است، اما در واقع بسیار متفاوت است – این یک فدراسیون غیرمتمرکز از سرورهای مستقل است.
Mastodon برای برخی اهداف خوب است. برای یک چیز، آن را به نوعی ساکت تر و گفتگوی بیشتر برای دیگری، از نظر الگوریتمی تنظیم نشده است، بنابراین فقط پستهای افرادی را میبینید که انتخاب کردهاید آنها را دنبال کنید. و اگرچه برخی از روزنامهنگاران در آن حضور دارند، به نظر میرسد که اکثر آنها شرطهای خود را پوشش دادهاند – به این دلیل که در توییتر نیز باقی ماندهاند. و من میتوانم دلیل آن را بفهمم: اگر علاقهمند به دستیابی به گستردهترین مخاطبان ممکن برای فخرفروشیهای خود یا حتی اخبار جدیدترین بازی خود هستید، پس – به دلیل معماری غیرمتمرکز آن – Mastodon آن «دسترسی» را که شما میخواهید ندارد.
این بدان معناست که مهم نیست توییتر چقدر تحت سلطه مالک خود فاسد شود، شما باید آنجا باشید، حتی اگر او شما را تحقیر کند. کاری که او انجام می دهد. به عنوان مثال، پس از اخراج تمام تیم مطبوعاتی شرکت، پاسخ به پرسشهای رسانهای شامل یک ایموجی خودکار است. بنابراین، همانطور که روزنامهنگار فناوری، کیسی نیوتن در کتاب «چرا روزنامهنگاران نمیتوانند توئیتر را ترک کنند» میگوید: «شرکت بهطور نمادین در سراسر آنها لعنت میکرد و روزنامهنگاران از آن سیر نمیشدند».
که به طرز عجیبی ما را به بریتانیا و حزب کارگر کیر استارمر میآورد، که ناگهان درک ادراکی از نحوه استفاده از توییتر برای اهداف سیاسی را نشان میدهد. نمایشگاه الف یک تبلیغ کارگری است که حداقل یک هفته است که همه در سیاست درباره آن صحبت می کنند: عکسی از ریشی سوناک همراه با متن: «به نظر شما بزرگسالانی که به جرم تجاوز جنسی به کودکان محکوم می شوند باید به زندان بروند؟ ریشی سوناک اینطور نیست. این آگهی ادامه داد که تحت محافظهکاران، «4500 بزرگسالی که به اتهام تجاوز جنسی به کودکان زیر 16 سال محکوم شده بودند، هیچ زندانی نداشتند».
نکته جالب این است که این آگهی فقط در فید توییتر حزب منتشر شده است – و نه در فیس بوک یا سایر سایت های رسانه های اجتماعی که اکثر تبلیغات آنلاین حزبی-سیاسی در آستانه انتخابات را تشکیل می دهند. آگهی توسط بیش از 22 میلیون نفر دیده شد – به خودی خود یک دستاورد بزرگ در دنیایی است که اکثر مردم به سیاست توجهی ندارند. اما مهمتر از آن این است که هر روزنامه نگاری در کشور آن را دیده است، به همین دلیل است که بسیاری از مردم از آن زمان تاکنون در مورد آن صحبت می کنند.
همه اینها نشان می دهد که اگر ماسک واقعاً موفق به تخریب اسباب بازی جدید خود نشود، رسانه های اصلی همچنان به آن چسبیده اند. هیچ یک از جایگزین های موجود جایگزین قانع کننده ای برای آن به نظر نمی رسد. و با این حال واضح است که اگر توییتر ناپدید شود، جهان دلش برای توئیتر تنگ خواهد شد. بنابراین، شاید، مانند مرگ و مالیات، ما در آن گیر کرده ایم.
چیزی که من خوانده ام
بچه ها: هنوز خوبه
«آنچه در روایت فرهنگی در مورد ژن Z گم شده است» مقاله ای معقول و غیرقابل حمایت از آلفی رابینسون در مورد زیرپشته متقاعدسازی است.
بک چت
جیل لپور نوشته ای متفکرانه نوشته است اهل نیویورک مقاله مروری در مورد چت بات ها و دانش به نام “توهم داده”.
تکنولوژی ولرم
«طلوع محاسبات متوسط» یک مقاله جذاب توسط ونکاتش رائو در زیر پشته Ribbonfarm است.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.