به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
Oیکی از سادهترین و گمراهکنندهترین قطعات فوتبال این است که همه چیز چرخهای است. به اندازه کافی صبر کنید، طبل بزرگ تاریخ دوباره خواهد چرخید و همان ایدهها دوباره برمیگردند، از کنارههای تیز، سه نفر عقب، عذرخواهی هوارد وب از برایتون یا روی هاجسون که کریستال پالاس را مدیریت میکند. مگر زمان یک دایره صاف نیست. هر تکرار متفاوت است زیرا با آگاهی از آنچه قبلا انجام شده است همراه است.
منچستر سیتی را در اختیار تماشا کنید. آنها یک مهاجم وسط و دو بازیکن پهن دارند. آنها کوین دی بروین و برناردو سیلوا یا ایلکای گوندوگان را به عنوان “8های آزاد” دارند که اساساً مهاجمان داخلی قدیمی هستند. آنها دوست دارند پنج بازیکن بیرونی پشت توپ داشته باشند که معمولاً شکل ذوزنقه ای را تشکیل می دهند: خطی متشکل از سه مدافع و دو هافبک عمیق. این را به هربرت چپمن نشان دهید و اگرچه او ممکن است فکر کند سیتی میتواند کمی مستقیمتر باشد، اما آنچه را که میدید میفهمد. این در اصل یک WM است.
اما این به این معنی نیست که پپ گواردیولا به سادگی یک ترکیب تقریباً یک قرن پیش را تصاحب می کند. از آن زمان تا کنون اتفاقات زیادی افتاده است، از جمله اینکه علامت گذاری منطقه ای به وجود آمده است، بنابراین این بازی دیگر مجموعه ای از نبردهای فردی نیست که در زمان چپمن بود. در واقع، کاملاً محتمل است که گواردیولا هنوز نظر محکمی در مورد قهرمانان آرسنال در فصل 1930-1931 ایجاد نکرده باشد (اگرچه شما گمان میکنید که در جدال کلیدی آن دوران او به مصاف چپمن میرود و از ویژگیهای توپبازی جک باتلر در مرکز دفاع میکند. -نصف بیش از هربی رابرتز دروازه بان گنگ). بلکه به این دلیل است که شکل ذوزنقه ای در طول زمان در جلوگیری از ضدحملات بسیار موثر بوده است.
به همین دلیل است که 3-4-2-1 رواج مختصری داشت، به ویژه اینکه چلسی تحت هدایت آنتونیو کونته در فصل 17-2016 قهرمان لیگ شد. اما مشکل این شکل، همانطور که بعداً در چلسی و تاتنهام دیده شد، این است که اگرچه ممکن است محکم باشد، اما بسیار وابسته به مدافعان کناری برای ارائه عرض و به الهامات فردی دو خالق است که با مهاجم بازی می کنند. . می تواند قابل پیش بینی شود.
اگر میخواهید انعطافپذیر باشید، پس چگونه میتوانید آن ذوزنقه ضد ضد سه یا دو را ایجاد کنید؟ غالباً تیمهایی که با چهار مدافع کناری بازی میکنند به هر دو مدافع کناری اجازه میدهند تا پیشروی کنند، با یک هافبک نگهدارنده که بین مدافعان میانی قرار میگیرد تا خط سه را ایجاد کند. یا یکی از مدافعان کناری به جلو می رفت و دیگری در کنار دو مدافع میانی وارد زمین می شد.
این همان روشی بود که برای گواردیولا در بارسلونا کار کرد، زمانی که دنی آلوز به طور معمول به دفاع از داوید ویا در بیرون حمله می کرد، سرخیو بوسکتس بین مدافعان میانی می لغزید یا اریک آبیدال می رفت. با این حال، در بایرن، با داشتن بازیکنی مانند فیلیپ لام که از نظر تاکتیکی موفق بود، گواردیولا شروع به آزمایش کرد که یکی از مدافعان کناری را در نقش هافبک عمیق پیشروی کند، نه اینکه عرض حمله بدهد.
در سیتی، گواردیولا گاهی اوقات دو مدافع کناری هجومی داشته است که با یکدیگر همپوشانی دارند – باکاری سانیا یا ژسوس ناواس و گائل کلیشی یا الکساندر کولاروف در اولین فصل حضورش، برای مثال – اما او پروتکل لام را نیز امتحان کرده است، گاهی اوقات با فابیان دلف. با ژائو کانسلو، غیرقابل قبول با برناردو سیلوا، و اخیراً با جان استونز – حتی اگر استونز در پیروزی روز سهشنبه مقابل بایرن مونیخ، از موقعیت مرکزی بالاتر میرفت، مانوئل آکانجی و ناتان آکه تقریباً مانند قدیمیها و ارتدکسها بودند. مدافعان کناری دفاعی؛ ممکن است استحکام آکه یکی از عوامل شکل گیری جک گریلیش باشد، که او دیگر کانسلو را در درون خود ندارد و به فضایی که طبیعتاً دوست دارد حمله کند ضربه می زند.
برای سه دهه، مدافعان کناری در خط مقدم توسعه تاکتیکی بودهاند. همانطور که آنها به طور فزاینده ای هجومی می شوند، وینگرها به طور فزاینده ای به داخل زمین کاهش می دهند، که به نوبه خود باعث افزایش 9 کاذب می شود. شاید این گام منطقی بعدی در توسعه کلی مدافع کناری باشد.
شاید یک چرخش تدریجی در برابر این ایده مدرن وجود داشته باشد که دفاع کناری اساساً یک موقعیت تهاجمی است. برای اینکه مدافعان کناری به اندازه ترنت الکساندر-آرنولد و اندی رابرتسون برای لیورپول عمل کنند، نیاز است که مطبوعات کاملا بی نقص باشند. اگر اینطور نباشد، مانند فصل 2020-21 و دوباره در این فصل، حریفان می توانند از فضای پشت مدافع کناری استفاده کنند. زمانی که مائوریسیو پوچتینو در تاتنهام بود، در واقع چهار مدافع کناری در چرخش داشت، زیرا نیازهای بدنی آنها در طول زمین وجود داشت. اینکه حداقل بخشی از زمان آنها را در خط میانی قرار دهید، ممکن است راهی برای کاهش فشار باشد.
مدتهاست که این بحث وجود دارد که الکساندر-آرنولد بهتر است به عنوان یک هافبک به جای دفاع راست به کار گرفته شود، در ابتدا به این دلیل که او را بیشتر درگیر بازی کند پست دفاع کناری در فوتبال مدرن چقدر مهم است) و اخیراً به این دلیل که با تزلزل مطبوعات لیورپول، کاستیهای دفاعی الکساندر-آرنولد آشکار شده است.
اینکه تا چه حد ایده الکساندر-آرنولد به عنوان یک دفاع کناری و هافبک ترکیبی قابل بحث است، هنوز جای بحث دارد. هرچقدر که او بتواند بازی را از عمق دیکته کند، جذاب است، اما اگر هر چیزی خواسته های بیشتری را در قسمت دفاعی بازی او ایجاد کند، در عین حال فرصت های ارسالی او را کاهش می دهد و تعامل او با محمد صلاح را محدود می کند، که بخش مهمی از لیورپول بود. فصل گذشته بازی کرد، همپوشانی های او باعث تشویق صلاح در زمین دارت شد.
اما اگر پرس لیورپول دوباره بهبود یابد، ممکن است مشکلات دفاعی کاهش یابد و تصور آینده ای که در آن الکساندر-آرنولد می تواند هم یک مدافع کناری و هم یک مدافع کناری/هافبک کناری باشد، تقریباً ممکن است. با توجه به اینکه جردن هندرسون در ماه ژوئن 33 ساله خواهد شد، ممکن است خیلی دیر باشد، اما کاپیتان لیورپول، یک پاس بسیار خوب توپ، به نظر می رسد بازی ایده آلی برای درگیر شدن با الکساندر-آرنولد داشته باشد که گاهی بمباران می کند و گاهی توپ می زند. که در.
با این حال، موضوع فراتر از جزئیات است. 60 سال است که مدافعان کناری به طور فزاینده ای هجومی شده اند، تا جایی که تقریباً هر مدافع کناری در واقع یک مدافع کناری است. همیشه سوال این بود که بعد از آن چه اتفاقی میافتد: دفاع کناری چگونه تکامل مییابد در حالی که دیگر هجومی وجود ندارد. شاید این پاسخ باشد: با کمک به بازسازی شکلی که خود تقریباً یک قرن قدمت دارد. مارپیچ تاریخ دوباره می چرخد.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.