به گزارش دپارتمان اخبار جهان پایگاه خبری آبان نیوز ،
در بحبوحه تهاجم گسترده روسیه به اوکراین، بسیاری ممکن است فراموش کرده باشند که کشور کوچک بالتیک لیتوانی اولین کشوری بود که بیش از سه دهه پیش برای استقلال خود از مسکو به خون پرداخت.
در واقع، لیتوانی اولین جمهوری سابق بود که از اتحاد جماهیر شوروی جدا شد و در مارس 1990 بازگرداندن استقلال خود را قبل از جنگ جهانی دوم اعلام کرد و دوره ای پرآشوب را آغاز کرد که در وقایع ژانویه 1991 به اوج خود رسید.
به دنبال تهدیدهای خشونت آمیز توسط میخائیل گورباچف، رئیس جمهور اتحاد جماهیر شوروی، تهاجم سه روزه ارتش شوروی با 14 غیرنظامی لیتوانیایی کشته و حدود 140 زخمی به پایان رسید.
با این حال، آنها تسلیم نشدند و مقاومت آنها جرقه یک واکنش زنجیره ای را در سراسر بلوک شوروی برانگیخت که شاهد بود بقیه کشورهای بالتیک، مولداوی، اوکراین، بلاروس، و همچنین کشورهای قفقاز و آسیای مرکزی، تا پایان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، از همین رویه پیروی کردند. اواخر دسامبر 1991
از آن زمان، لیتوانی به یک دموکراسی تمام عیار تبدیل شده و در این روند به عضویت اتحادیه اروپا و ناتو درآمده است.
این کشور به همراه سایر کشورهای بالتیک، اکنون یکی از سرسخت ترین حامیان اوکراین است، زیرا همچنان به تحمل جنگ خونین و تجاوزات کرملین ادامه می دهد.
Euronews View با Saulius Saul Anuzis، کارشناس سیاسی لیتوانیایی-آمریکایی و رئیس سابق حزب جمهوری خواه میشیگان و شاهد مبارزه برای استقلال لیتوانی در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 در مورد آنچه که برای کشورهای شوروی سابق لازم بود تا از خود فاصله بگیرند، صحبت کرد. مسکو و آنچه که می توان از تجربه آنها آموخت که جنگ روسیه علیه اوکراین ادامه دارد.
یورونیوز: اولین بار چه زمانی به لیتوانی رفتید و در آن زمان وضعیت در کشور شوروی سابق چگونه بود؟
سائول آنوزیس: والدین من از لیتوانی مهاجرت کردند. خواهرم آنجا به دنیا آمد. خواهر دیگرم در زمان جنگ در آلمان به دنیا آمد و سپس من و برادرم اینجا در ایالات متحده به دنیا آمدیم، اما اساساً در محله ای مهاجران در مترو دیترویت بزرگ شدیم.
من تا هفت سالگی یاد نگرفتم انگلیسی صحبت کنم. همسایه های ما لیتوانیایی بودند. ما به کلیسای لیتوانیایی، پیش دبستانی لیتوانیایی و همه چیزهای دیگر رفتیم. بنابراین، ما از نظر فرهنگی درگیر فعالیتهای لیتوانیایی بودیم، و این واقعاً چگونه درگیر سیاست شدم.
اولین سفر من سال 89 بود. من بین سالهای 1989 تا 1991 32 بار رفتم. بدیهی است که در اواخر دوران شوروی بود و هنوز تحت کنترل شوروی بود.
آخرین دبیر کل حزب کمونیست هنوز مسئول بود، حزب کمونیست لیتوانی هنوز حزب مسلط بود و ساجودیس تازه شروع به دم کردن کرده بود.
زمان بسیار سختی برای مردم آنجا بود. همه آنها می ترسیدند، دقیقاً مطمئن نبودند که قرار است چه اتفاقی بیفتد، اوضاع چگونه پیش خواهد رفت.
این یک موقعیت منحصر به فرد بود. اما به نوعی به نقطه جوش رسیده بود. مردم می خواستند تغییر را ببینند. و من فکر می کنم آنها فقط چند رهبر خوب داشتند که با دیگران در اطراف بلوک قدیمی شوروی ترکیب شدند و به شروع فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کمک کردند.
یورونیوز: چگونه این گروه از مردم گرد هم آمدند؟ شخصیت افرادی که این تغییر را رهبری می کردند چه بود و چه چیزی در آن زمان به آنها انگیزه داد؟
سائول آنوزیس: مردی که اولین سخنرانی را ایراد کرد، مردی به نام آرویداس جوزایتیس، شناگر المپیک بود که مدال برنز را برای شوروی در شنای سینه به دست آورد. آنها او را به مرز آوردند و انتظار داشتند که او را بیرون بیاورند، زیرا او تمام این کار را با دعوت از استقلال لیتوانی آغاز کرد.
Juozaitis، Vytautas Landsbergis – او اولین رئیس جمهور لیتوانی شد – و Romualdas Ozolas، این سه نفر به نوعی آغازگر Sąjūdis یا حداقل رهبران Sąjūdis بودند که بسیاری از فعالیت های اولیه را سازماندهی کردند.
و چند آمریکایی لیتوانیایی بودند که برای کمک به آنجا رفته بودند، و بدیهی است که جامعه مهاجر لیتوانیایی در سرتاسر جهان به هر نحوی که می توانستند، که در درجه اول از طریق دریافت اطلاعات بود، درگیر کمک بودند.
در آن زمان من رئیس دفتر رهبر اکثریت سنا در میشیگان بودم و از نظر سیاسی درگیر بودیم. سعی می کنیم با معرفی و همایش های مختلف به هر نحوی که شده به آنها کمک کنیم.
در واقع، دو دولت اولی که آنجا بودند آمدند و در کالج هیلزدیل ملاقات کردند تا بدانند ارزشهای غربی چیست و چگونه یک دموکراسی را اداره میکنید.
من در انجمن پزشکی آنجا سخنرانی کردم، و یکی از پزشکان از شما پرسید که مهمترین کاری که می توانند انجام دهند چیست، و من گفتم که چگونه می توان آن ذهنیت شوروی را نسبت به یک ذهنیت مبتنی بر آزادی در جایی که شما بودید پاک کرد. دیگر نه از دولت دزدی، بلکه از مسکو.
که حالا داشت از مردم خودت می گرفت. آنها نه تنها باید کارهای لجستیکی را انجام دهند تا دریابند چگونه کشور خود را اداره کنند.
آنها باید طرز فکر خود را تغییر می دادند که اکنون حکومت مردم در آن قرار دارد و سعی می کردند یک کشور مستقل آزاد جدید ایجاد کنند. و من فکر می کنم که این به همان اندازه چالش برانگیز بود.
مشاهده یورونیوز: لیتوانی کشور کوچکی است، به ویژه در مقایسه با سایر کشورهای اتحاد جماهیر شوروی و روسیه. چه احساسی در مورد این واقعیت دارید که مردم خارج از لیتوانی و حتی در همسایگی آن تا حدودی فراموش کرده اند که لیتوانی و بقیه سه کشور بالتیک چقدر شجاعت و انرژی لازم داشتند تا به جایی که امروز هستند باشند؟
سائول آنوزیس: این فقط بخشی از تاریخ است و مردم به تازگی حرکت کرده اند. منظورم این است که بحران های دیگری هم در راه است.
اما من فکر میکنم بسیاری از مردم، بهویژه آنهایی که درگیر نوعی طرز فکر ملل اسیر هستند، درک کسانی که تلاش میکنند از بلوک شوروی جدا شوند، میدانند که لیتوانی، لتونی و استونی همچنان پیشتاز هستند. آنها اولین کسانی بودند که از شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی خارج شدند.
شما راه بالتیک را داشتید، زمانی که لیتوانیایی ها، لتونیایی ها و استونیایی ها در آن بزرگراه بالا و پایین ایستادند و دست در دست هم گرفتند تا علاقه شهروندان را به داشتن استقلال خود نشان دهند. تبدیل به یک جنبش توده ای شد.
شما می بینید که سناریوی متفاوتی در اوکراین اتفاق می افتد، اما در عین حال، کشورهایی مانند لهستان را دارید که بسیار حمایت می کنند و واکنش نشان می دهند، زیرا آنها نیز زیر یوغ شوروی حاکم بر کشورشان زندگی می کردند و آنها نمی خواهند. برای دیدن دوباره آن اتفاق
من فکر میکنم اینها برخی از دلایلی است که میبینید کشورهای بالتیک از اوکراین حمایت میکنند، شما میبینید که لهستان از اوکراین حمایت میکند و دیگران.
زیرا آنها هم زندگی تحت حاکمیت و نفوذ شوروی و هم مزایا و ارزش های آزادی را تجربه کرده اند و کشورهای اروپای شرقی، به ویژه کشورهای اقماری شوروی سابق، تأثیر بسیار مثبتی هم بر ناتو و هم در کل جهان داشته اند.
یورونیوز: آیا فکر می کنید که بقیه اروپا و به ویژه غرب به اندازه کافی به حرف لیتوانیایی ها گوش داده اند که همراه با دیگران به ما در مورد نیات بد مسکو هشدار داده اند؟
سائول آنوزیس: من می گویم مردم به آنها گوش دادند. فقط نمی دانم لزوماً چه واکنشی نشان دادند. منظورم این است که علاقه زیادی به یافتن چگونگی کارکرد کارها وجود داشت.
خیلی سریع، ناتو و سایر سرویسهای اطلاعاتی در لیتوانی و حوزه بالتیک حضور یافتند و از تجربیات خود در مورد چگونگی راهاندازی فرآیند، آنچه مردم انجام دادند و کارهایی که مردم انجام ندادند آموختند.
بدیهی است که در اوایل، افراد زیادی در رهبری بودند که بخشی از حزب کمونیست و بخشی از زیرساخت امنیتی شوروی بودند. و بنابراین اطلاعات و اطلاعات بسیار ارزشمندی در رابطه با روند، تاکتیک ها، استراتژی و آنچه آنها در مسکو انجام دادند به اشتراک گذاشته شد.
من فکر می کنم که این به غرب کمک کرد تا برای رگبار مداوم تبلیغات آماده شود – اینکه چگونه دولت ها را دستکاری کردند یا سعی کردند دولت ها را دستکاری کنند و چگونه آنها در انواع مختلف فعالیت ها شرکت کردند.
مؤسسات و بنیادهایی بودند که برای به اشتراک گذاشتن آنچه در دوران اشغال شوروی اتفاق افتاد تأسیس شده بودند، و همه آن چیزها بسیار با ارزش بود، زیرا مانند تجربه دست اول از همه چیزهایی بود که ما گمان می بردیم در اتحاد جماهیر شوروی در حال انجام است. بهترین اطلاعات و لزوماً اطلاعات کامل آن را ندارم.
همچنین، بایگانی KGB باز شد. زمان بسیار جالبی بود زیرا افراد زیادی انواع اسناد و مدارک را می کشیدند.
آنها می دانستند که چه کسی با چه کسی صحبت می کند و درباره چه چیزی صحبت می کند. من قبلاً می رفتم و در هتل پایین پارک ویلنیوس می ماندم و بعداً اتاق های شنود که در آن هر اتاق دستگاه ضبط داشت را به ما نشان دادند.
آنها دفتری را پیدا کردند که یک نفر آنجا نشسته بود، می دانید و به اداره اطلاعات گزارش دادند. شما کسی را داشتید که در هر طبقه نشسته بود و تماشا می کرد که در اتاق ها راه می رفت و افراد و این چیزها را دنبال می کرد.
این بسیار واقعی بود و من فکر می کنم اکثر مردم در غرب نمی دانستند که چقدر در زندگی مردم محدود کننده و تهاجمی است.
مشاهده یورونیوز: همانطور که گفتید، لیتوانی، بالتیک و سایر کشورهای همسایه به شدت از اوکراین حمایت می کنند، کشور دیگری که خود را از دست اتحاد جماهیر شوروی آزاد کرد. آیا چیزی از تجربه شما در لیتوانی و به طور کلی وجود دارد که شاید بتواند به روشن کردن علاقه ولادیمیر پوتین و همکارانش به جنگ علیه اوکراین کمک کند؟
یکی از درس های بزرگ این واقعیت است که کشورهایی مانند بالتیک، اوکراین و لهستان سیستم روسیه را تهدید می کنند.
زیرا مردم می دانند که جایگزینی برای داشتن یک رهبر دیکتاتور قوی و سیستمی وجود دارد که اساساً “از شما مراقبت می کند” زیرا شما نمی توانید به نحوی از خود مراقبت کنید. جایگزینی وجود دارد که خطری برای روس ها است.
فقط در جمهوری های شوروی قدم بزنید و نگاهی به این مردم بیندازید که بازارهای آزاد، ذهن آزاد، آموزش، ارزش های غربی را تجربه می کنند، غربی ها وارد می شوند و متوجه می شوید که همه آنها دشمن نیستند.
همه آنها دشمن دولت نیستند. آنها سعی نمی کنند شما را از راه دیگری تصاحب کنند، بلکه در واقع سعی دارند درجه ای از دموکراسی و آزادی و آزادی انتخاب را ایجاد کنند.
این امر سپس ترجمه میشود و به نوعی به روسیه سرایت میکند، که خطر بزرگی برای سیستم حاکم آنها است. الیگارش ها و دسته آنها از سرویس های اطلاعاتی و اعضای سابق حزب هنوز بسیاری از زیرساخت ها را در سراسر روسیه اداره می کنند.
این یک دزد سالاری است که آگاهانه، پذیرفته شده، حتی در میان مردم عمل می کند. روش کار روسیه تقریباً پذیرفته شده است، و چیزی که قرار است تغییر کند، تجربیات اوکراین، لهستان و دیگر کشورهای بلوک شوروی سابق است که به جلو حرکت کرده اند و سیستم های آموزشی و دانشگاه ها و آزادی مطبوعات را ایجاد کرده اند.
و همه آنها کامل نیستند، و هنوز همه آنها به آنجا نرسیده اند.
اما همه آنها در جهت آن کار می کنند، و در نهایت، وقتی دموکراسی برقرار می شود، وقتی مردم درگیر این موضوع می شوند، متوجه می شوند که این سیستم بهتر از آنچه شوروی ها داشتند و روس ها در حال حاضر استفاده می کنند است. من فکر می کنم این خطر است.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.