به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
پس از گذراندن 500 روز به تنهایی در غاری تاریک 70 متری زیر سطح زمین، که توسط طاعون مگس ها و دید عجیب و غریب و وسوسه انگیز مرغ کباب مورد حمله قرار گرفته است، بیشتر مردم هوس شستشو و همراهی می کنند.
اما، بعد از بیرون آمدن از زیرزمینی خود در جنوب اسپانیا کمی بعد از ساعت 9 صبح روز جمعه و معاینه سریع با یک دکتر و یک روانشناس، بئاتریز فلامینی در یک کنفرانس مطبوعاتی 50 دقیقهای تحت درمان قرار گرفت که در آن تلاش کرد تا چیزی تقریبا غیرقابل توضیح را توضیح دهد. .
او در اتاقی که پر از خبرنگاران بود گفت: «انتظار داشتم بیرون بیایم و دوش بگیرم. “انتظار نداشتم این همه علاقه وجود داشته باشد.” این یکی از اشتباهات نادر فلامینی بود.
روز شنبه 20 نوامبر 2021 – سه ماه قبل از حمله روسیه به اوکراین – این ورزشکار نخبه و کوهنورد افراطی وارد اقامتگاه های استیگی خود در غار خارج از گرانادا شد و مصمم بود که درباره اینکه چگونه ذهن و بدن انسان می تواند با چنین تنهایی و محرومیت مقابله کند، بیشتر بیاموزد.
این ورزشکار 50 ساله از مادرید که توسط تیمی از دانشمندان دانشگاه های آلمریا، گرانادا و مورسیا که از طریق فناوری پیام رسانی ویژه و محدود در تماس بودند، تحت نظر بودند، اکنون تصور می شود که رکورد جهانی را برای طولانی ترین زمان شکسته است. شخص به تنهایی در غار گذرانده است.
فلامینی به رسانه ها گفت که پس از روز 65، حس زمان را از دست داده است. فلامینی در پاسخ به این سوال که چگونه توانسته است آن را برای مدت طولانی در کنار هم نگه دارد، به تجربه گسترده و آمادگی ذهنی خود اشاره کرد و افزود: “من با خودم خیلی خوب بودم.”
بله، او با خودش صحبت کرده بود – اما هرگز با صدای بلند. به هر حال، سکوت غار (“خانه من نبود”) باید رعایت می شد. او افزود که کلید، ثبات است.
او گفت: “حداقل برای من، به عنوان یک ورزشکار نخبه، مهمترین چیز این است که بسیار واضح و ثابت در مورد آنچه فکر می کنید، احساس می کنید و آنچه می گویید.” درست است که لحظات سختی وجود داشت، اما لحظات بسیار زیبایی نیز وجود داشت – و من هر دو را داشتم، زیرا به تعهدم برای زندگی در یک غار به مدت 500 روز عمل کردم.
فلامینی گفت که زمان را آرام و هدفمند با خواندن، نوشتن، کشیدن نقاشی، بافندگی – با لذت بردن از خود سپری میکرد: «من جایی بودم که میخواستم باشم و بنابراین خودم را وقف آن کردم.» به صراحت، ترفند زندگی در اینجا و اکنون بود: «من در حال آشپزی هستم. من نقاشی می کشم … شما باید متمرکز باشید. اگر حواسم پرت شود، مچ پایم را می پیچم. صدمه می بینم تمام می شود و آنها باید من را بیرون بیاورند. و من این را نمی خواهم.»
او توانسته بود تناسب اندام خود را حفظ کند، 60 کتاب را شخم بزند و از دو دوربین استفاده کند تا تجربیات خود را برای مستندی که در آینده منتشر می کند، شرح دهد.
اما مطمئناً لحظات ناخوشایندی وجود داشته است – مواقعی که او وسوسه میشد دکمه وحشت را بزند و به نور برگردد؟
فلامینی لحظه ای فکر کرد و سپس یک حمله حشره خاص را به یاد آورد.
«مگس ها! مگس ها! مگس ها!» او گفت. «هجوم مگس ها وجود داشت. آنها وارد شدند، لاروهایشان را گذاشتند و من آن را کنترل نکردم و بنابراین ناگهان در محاصره مگس ها قرار گرفتم. آنقدرها هم پیچیده نبود، اما سالم هم نبود، اما همین بود.»
در حالی که او همچنین قربانی ولع شدید برای مرغ سوخاری با سیب زمینی شد، تنهایی مشکل کمتری داشت. قبل از ورود به غار، او به تیم خود گفت که نمیخواهد به او گفته شود که در بیرون چه خبر است، حتی اگر شامل از دست دادن یکی از عزیزانش باشد.
او گفت: «کسانی که مرا می شناسند و دوستم دارند به این موضوع احترام می گذارند. “مشکلی نیست.”
فلامینی وقتی می گفت چه احساسی در زمان خروج از غار فرا رسیده بود، کمی عصبانی به نظر می رسید.
«خواب بودم – یا حداقل چرت میزدم – که برای بردن من پایین آمدند… فکر کردم اتفاقی افتاده است. گفتم: قبلاً؟ به هیچ وجه.’ کتابم را تمام نکرده بودم.»
از نور روز بهار اندلس خیره نشد. و فقط عینک تیره ای که او زده بود نبود.
او گفت: “وقتی نور را دیدم چیزی احساس نکردم زیرا به نظرم اینطور بود که تازه وارد آنجا شده ام، بنابراین آن احساس از دست دادن نور و خورشید و همه چیزهای بیرون را نداشتم.” گفت. “من صادق هستم – قرار نیست دروغ بگویم.”
درست زمانی که مکاشفات و بینشها شروع به گریزان شدن میکردند، شخصی شجاعت پرسیدن این سؤال را در ذهن همه به دست آورد. در مورد ترتیبات توالت آن پایین چیست؟
فلامینی، که هیچ کس در آن زمان تعجب نکرد، قابل تپش نبود و توضیح داد که او فضولات بدن خود را در محل جمع آوری “هر پنج بار” رها کرده است. صدای تشویق بلند شد.
او گفت: “راه دیگری وجود نداشت و پنج حد من بود.” “شما باید زباله ها را بیرون بیاورید. من هدایای خود را آنجا گذاشتم، گویی برای خدایان، و خدایان برای من غذا گذاشتند.»
او به همان اندازه در مورد شستشوی طولانی مدت دچار بلژیک بود: «هنوز دوش نگرفتم. اما پس از آن من یک زن ورزشکار افراطی هستم. من می توانم 500 روز دیگر بروم.
این ورزشکار سرکش – و در انتظار تایید رسمی – رکوردشکن، تنها یک بار توسط پرسشگرانش گیج شده بود. چرا وقتی از غار بیرون آمد خیلی خوشحال به نظر می رسید؟
“اگر رویایی داشته باشی و آن را برآورده کنی چه احساسی خواهی داشت؟” او پاسخ داد. “آیا با گریه بیرون می آیی؟”
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.