به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
Dاونالد ترامپ هرگز موفق به ساخت دیوار در مرز جنوبی آمریکا نشد. ریشی سوناک شاید شانس بهتری برای متوقف کردن قایقهای کوچک با طرحش برای سوار کردن پناهجویان به کشتی یا فرستادن آنها به رواندا نداشته باشد.
اما میزانی که دولتها برای «دفاع» از مرزهای خود پیش میروند نشان میدهد که مهاجرت در کشورهای توسعهیافته غربی تا چه حد به یک موضوع سیاسی داغ تبدیل شده است. فقط در ایالات متحده و بریتانیا اینطور نیست. سوئد و آلمان هر دو شاهد ظهور احزاب ضد مهاجرتی در سالهای اخیر با افزایش تعداد مهاجران بودهاند.
در مورد بریتانیا، مهاجرت خالص – اعداد ورودی منهای اعداد خروج – در سه دهه گذشته مثبت بوده است. بر اساس آمارهای کتابخانه مجلس عوام، از سال 1998 تا 2020، مهاجرت بیش از 100000 نفر در هر سال از مهاجرت فراتر رفته است. با افزایش عوامل یکباره مانند جنگ در اوکراین، مهاجرت خالص به رکورد کمی بیش از 500000 نفر در کشور رسید. سال تا ژوئن گذشته
این روند 30 ساله نشانه گسست از گذشته بود. در دهههای 1960 و 1970، تعداد افرادی که بریتانیا را ترک کردند، بیشتر از آنهایی بود که وارد میشدند، و تنها در اوایل دهه 1990 بود که مهاجرت خالص واقعاً شروع به افزایش کرد. این شاید قابل درک باشد. دهه 1980 و اوایل دهه 1990 شاهد بیکاری گسترده بود و بریتانیا جذاب ترین مکان برای افرادی که به دنبال کار بودند نبود.
اما اقتصاد بریتانیا از سال 1992 تا 2008 بدون وقفه رشد کرد و مشاغل زیادی وجود داشت، هم از انواع با دستمزد بالا در شهر لندن پس از انفجار بزرگ و هم از انواع کم مهارت در مهماننوازی و مراقبت اجتماعی.
این نیز دورهای بود که جهانیشدن با کالاهای ارزان قیمت از کشورهای کمهزینه تازه بازگشایی شده – مانند چین – قدرت خرید مصرفکننده را در اقتصادهای غربی افزایش داد. شکوفایی کشورهای توسعهیافته در کشورهای کمدرآمد از بین نرفته است، و به ناچار افراد بیشتری به دنبال یافتن استانداردهای زندگی بهتر در اروپا یا آمریکای شمالی هستند. به نوعی، مهاجرت خالص بالاتر به غرب، طرف دیگر جریان سرمایه از آن به جهان در حال ظهور بود. پول یک طرف رفت، مردم از طرف دیگر.
به هیچ وجه همه افرادی که به بریتانیا می آیند سر کار نمی آیند. در واقع، تنها حدود یک سوم به این دلیل اشاره می کنند، با نسبت کمی بیشتر برای تحصیل و بسیاری از بقیه به دنبال پناهندگی هستند. با این حال، مهاجرت خالص حجم نیروی کار را افزایش داده و مشاغل خالی را پر کرده است که در غیر این صورت ممکن بود پر نشده باشند. تحت ترتیبات جدید پس از برگزیت، که رفت و آمد آزاد برای شهروندان اتحادیه اروپا را لغو کرد و یک سیستم مبتنی بر امتیاز برای ویزای کار را معرفی کرد، مهاجرت خالص افزایش یافته است.
در بریتانیا – و جاهای دیگر – این دو سوال را ایجاد می کند. اولین مورد این است که آیا سطح مهاجرت خالص اهمیت دارد یا خیر. از منظر بازار آزاد اینطور نیست، زیرا نیروی کار – مانند سرمایه – باید اجازه داشته باشد تا راه خود را به نقاطی از جهان بیابد که میتواند بیشترین بهرهوری را به کار گیرد. تغییرات جمعیتی به معنای پیر شدن جمعیت در غرب است و کمبود کارگران در دسترس بر فشار تورمی می افزاید. پس چرا به کارگران مهاجر اجازه ندهیم شکاف ها را برطرف کنند؟
در واقع، هیچ حزب سیاسی جریان اصلی با این رویکرد موافق نیست، به ویژه به این دلیل که مهاجرت نامحدود زیرساخت های اجتماعی کشور توسعه یافته، به ویژه مسکن را تحت فشار قرار می دهد. همچنین کشورهای در حال توسعه را از باهوش ترین کارگران خود محروم می کند.
نتیجه مرزهای باز – حداقل در کشور کوچکی مانند بریتانیا – این است که قوانین برنامه ریزی باید آزاد شوند تا میلیون ها خانه جدید برای پذیرش جمعیت رو به رشد ساخته شود. در غیر این صورت، تقاضا برای ملک به شدت از عرضه فراتر می رود و تورم قیمت مسکن افزایش می یابد. مدل اقتصادی غالب – دستمزدهای پایین و اجاره های گران قیمت برای کسانی که در پایین ترین سطح قرار دارند همراه با افزایش قیمت ملک برای وضعیت بهتر – بیشتر تثبیت خواهد شد.
اما سوال دومی وجود دارد: دولت های غرب چگونه باید به دنبال مدیریت مهاجرت باشند؟ پاسخ سهام بهبود آموزش و آموزش است تا کارگران خانگی در نهایت کارهایی را انجام دهند که در حال حاضر توسط مهاجران انجام می شود، همراه با سهمیه های پلیسی دقیق برای بخش هایی که بیشترین آسیب را از کمبود نیروی کار دارند.
پس از ارتقاء خبرنامه
تا آنجا که پیش می رود، این رویکرد دارای شایستگی است. با این حال، این واقعیت را نادیده می گیرد که میل به حرکت به سمت غرب به طور قطع در نتیجه بحران های متداول سال های اخیر تشدید شده است. تغییرات اقلیمی که تأثیر نامتناسبی بر کشورهای کم درآمد دارد، ناچار است این فشار را افزایش دهد.
کریستالینا جورجیوا، رئیس صندوق بینالمللی پول، هفته گذشته گفت که سازمان او پیشبینیهای رشد را برای کشورهای کمدرآمد بازبینی کرده است، جایی که رشد درآمد سرانه بیشتر از نرخهای لازم برای عقبنشینی با اقتصادهای پیشرفته کمتر میشود. او گفت: «این تهدیدی برای معکوس کردن روند چندین دهه همگرایی مداوم استانداردهای زندگی است. دیوید مالپاس، رئیس بانک جهانی، به همان اندازه غمگین بود و خاطرنشان کرد که 700 میلیون نفر – تقریباً 10٪ از جمعیت جهان – با کمتر از 2 دلار در روز زندگی می کنند.
هم صندوق بینالمللی پول و هم بانک جهانی از کشورهای توسعهیافته میخواهند تا برای کمک به کشورهای فقیر در ایجاد انعطافپذیری اقتصادی بیشتر تلاش کنند، اما این درخواستها اغلب در گوشها ناشنوا هستند. در مورد یافتن راه حلی برای بحران قرض الحسنه یا تامین منابع مورد نیاز برای مقابله با تاثیر گرمایش جهانی، نیاز فوری وجود ندارد.
سوناک در مورد مهاجرت سخت صحبت می کند، اما در وهله اول برای کاهش انگیزه افراد برای آمدن به اینجا کار چندانی انجام نمی دهد. سادهلوحانهای است که از رویکردی کمتر انتظار نتایج فوری داشته باشیم، اما پس از کاهش کمکها، دولت پنج برابر بیشتر از هزینههایش برای کمک به آفریقا برای پناهندگان در بریتانیا هزینه میکند. این یک مورد کلاسیک از اقتصاد کاذب را نشان می دهد زیرا هرگونه سود کوتاه مدت برای خزانه داری با هزینه های بلندمدت کم می شود.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.