به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
من گاهی اوقات به این فکر می کنم که اگر یک الگوی فوتبال آسیایی بزرگ می شد، چگونه بود. چه احساسی خواهد داشت؟ چقدر شگفت انگیز خواهد بود؟ داشتن یک فوتبالیست قهوهای برای نگاه کردن و شاید حتی آرزوی تقلید کردن. هنگامی که هیاهو در مورد کلاس 92 منچستریونایتد شروع شد – قهرمانی در جام حذفی جوانان در برابر کریستال پالاس در سال 1992. شکست در فینال مقابل لیدز در سال 1993. یکی یکی در تیم اول نامی برای خود ساختند – احساس غرور و سرمایه گذاری عاطفی زیادی در آنها داشتم. البته برای بازیکنانی که از آکادمی فارغ التحصیل شده اند، یک نقطه نرم جمعی در میان هواداران وجود دارد، اما برای من واقعاً اینطور نبود.
آنها از من بزرگتر بودند، بنابراین من به راحتی با بچه ها رفتار نمی کردم. برای من بیشتر از این بود که بسیاری از آنها محلی بودند. در کتابهایی که از کتابخانه به امانت گرفته بودم و با قیمتی ناچیز از فروشهای نامرتب خریده بودم، همه چیز درباره «بابز باسبی» خوانده بودم. میدانستم که تعداد کمی از آنها هم بچههای محلی هستند. سپس با کلاس 92 این ورود ناگهانی بچه های محلی مشابه به تیم اول وجود داشت. پل اسکولز در سالفورد به دنیا آمد. نیکی بات اهل گورتون بود. و فیل و گری نویل از بوری بودند، جایی که من به مدرسه رفتم. حتی رایان گیگز با لهجه سوئینتون به نظر می رسید که از اینجا آمده است. مسلماً دیوید بکهام اهل اسکس بود و به نظر بسیار اسکسی می آمد، اما او یک جدایی فانتزی داشت و شلوار جین گشاد می پوشید، بنابراین اساساً یک مانک افتخاری بود.
یک باشگاه مشهور جهانی مانند منچستریونایتد بازیکنانی از جاهایی داشت که من واقعاً می شناختم و در آنها حضور داشتم. این باعث افتخار من بود، زیرا بخشی از من در حال نمایندگی بود. کاش یک الگوی آسیایی یا مسلمان مثل آن بزرگ شدن وجود داشت. یک ناصر بات به جای نیکی بات، یا حتی یک رحیم به جای رایان. این در سطح بعدی جالب بود. اینطور نیست که تنها چیزی که من را از تبدیل شدن به امید قهوه ای بعدی فوتبال انگلیس باز داشت، الگوی الگوبرداری بود – من خنده دار بازی می کردم زیرا در کودکی اگزما داشتم و آسم من از نصف تیم لیورپول بدتر بود – اما می توانست و می شد. تفاوت برای پسران آسیایی یا مسلمان نسل من بوده است که در واقع به اندازه کافی خوب بودند.
شما همیشه به یک پیشرفت نیاز دارید، یک نماینده که این احساس را برای دیگران ممکن کند. برای من، برای غرور من به خودم معجزه می کرد. اینطور نیست که از اینکه چه کسی هستم معذرت خواهی کرده باشم یا خجالت بکشم، اما در سنی که ناامید هستید که فقط با خودتان جا بیفتید، نسبت به درک دیگران از خود ناامن می شوید، به خصوص اگر ظاهر یا صدای شما اینطور نباشد. به طور معمول سرد یا به طور گسترده قابل درک است. به همین دلیل است که وقتی از صحیوال به خانه برگشتم و مستقیماً به مدرسه جدید رفتم، متوجه لهجه پاکستانی در لهجه خود شدم. زیرا ناگهان به نظر می رسید که ممکن است من یک خارجی باشم نه فردی که با اتوبوس 135 دورتر زندگی می کند.
البته نسخه ای از نورودین چودری که برای یونایتد بازی می کند – یا هر باشگاهی – مورد توجه من قرار می گرفت و مورد توجه قرار می گرفت، اما اگر هم تیمی های سفید پوست من آنها را بت می کردند، به همان اندازه مهم بود. من می دانم که چنین اشتیاق برای اعتبارسنجی خارجی در یک زمینه بزرگسالان به شدت نیاز به نظر می رسد، اما در کودکی این موضوع اهمیت داشت. در اینجا یک نسخه حتی غم انگیزتر از آن وجود دارد: به یاد دارم که چند نفر از ما به خانه همسرم آنیل رفتیم و پوستری از مادوری دیکسیت بازیگر بالیوودی را روی دیوار اتاق خواب او دیدیم. یکی از دوستان سفید پوست ما پرسید کیست؟ وقتی آنیل به او گفت، او پاسخ داد: “اوه، درست است، او فوق العاده است” – و من در واقع کمی خجالت زده بودم که او یک فرد آسیایی را جذاب یافت.
در غیاب یک الگوی فوتبالی متقاعد کننده آسیایی، باید جای دیگری را جستجو می کردم و بهترین چیز بعدی را پیدا می کردم. یکی از قهرمانان بزرگ پاکستانی دوران کودکی من حتی پاکستانی نبود. شاهزاده نسیم حامد آپنا به نظر میرسید، آپنا میپوشید، آپنا حرکت میکرد، و حتی یک اپنا کمرنگ داشت، مثل چیزی که شما فقط در آرایشگاههای آسیایی دریافت کردید، جایی که آنها «مو» را با K و Z مینوشتند. افسوس که او در آن آپنا نبود. همه – او عرب، یمنی تبار بود. اما در غیاب یک کراچی کانچلسکی یا یک لاهوری لی شارپ، شباهت های کافی بین من و او وجود داشت تا رویا واقعی شود. ما قطعاً میتوانستیم برای پسرعموهای اول، اگر نه برادران، بگذریم. ما هر دو کوتاه بودیم. هم مسلمان و هم قهوه ای؛ هم طبقه کارگر و هم شمال. هر دو صاحبان مغرور چیزی هستند که می توان آن را “بینی رومی” توصیف کرد (از طریق صحیوال و صنعا). و مهمتر از همه، ما هر دو پنجه جنوبی بودیم (اگرچه به من داده شد که از پنجه خود برای کشیدن مداوم “S” در دفترهای تمرین مدرسه استفاده کردم، نه برای جنگیدن).
تنها چیزی که ناز داشت و من نداشتم بخشی از او بود که بیشتر از همه تحسینش می کردم: بی باکی. در هر جامعه مهاجر، موج اول به طور طبیعی محتاط ترین و مهار شده ترین است، و نسل های بعدی این تجمل را دارند که نسبت به اینکه چه کسی هستند احساس آرامش و اطمینان بیشتری داشته باشند. ناز حدود 12 نسل را رد کرده بود و از زمان آینده ای که ناامنی فرهنگی در آن چیزی نبود، آمده بود. انگار آنقدر عاشق خودش بود که نظرت، خوب یا بد، اتفاقی بود. این واقعیت که او با جک اتحادیه و سه رنگ یمن در کنار هم وارد رینگ شد، به خودی خود یک “اوف” بزرگ بود، اما اعتماد به نفس وقیحانه برای خواندن شهادت در مقابل یک میدان فروخته شده پر از طرفداران بوکس که به خوبی روغن کاری شده بودند. – در آمریکا از همه جا – فراتر از هر چیزی بود که من تصور می کردم.
برای من و بسیاری از پسران آسیایی، او یک مکاشفه بود. ما او را در یک اقدام وقیحانه تصاحب خودمان دانستیم. این واقعیت که شاهزاده نسیم یک قایق نمایش ظالمانه و ثابت بود، بدیهی است که برخی از مفسران را به اشتباه برخورد می کرد، اما به نظر می رسید همیشه یک حاشیه اضافی برای عصبانیت آنها وجود دارد. مثل این بود که از او ناامید شده بودند که بتواند به میدان بیاید و یک میخ یا 10 با شکاف خوبی در فک پایین بیاورد. میدانم که سبک او قطعاً برخی از مردم را آزار میدهد، اما برای آنهایی از ما که از جوانی این کار را به ذهنمان میدادند که سرمان را پایین نگه داریم، موج نزنیم، کسی را ناراحت نکنیم، همیشه شکرگزار باشیم، هرگز تکان نخوریم. قایق یا جلب توجه کنید و همیشه بیعیب فروتن باشید، خوب… دیدن ناز که آن را بر همه میآیند بسیار عالی بود.
از آنجایی که ما آسیاییها همیشه بزرگترین نیستیم، دانستن اینکه پادشاه کوتاه قد و برادر خواندهمان میتوانند با همان راحتی تحقیرآمیز مبارزه کنند یا بگریزند، سر و صدا بود. آیا این به نوعی مرا با همراهی سخت تر کرد؟ نه. آیا این الهام بخش من شد که وارد باشگاه شوم و از برادران پلنگپوشم الگوبرداری کنم؟ بازهم نه. اما این به من و بسیاری دیگر مانند من این امکان را داد که از کسی که کلیشه هدف آسان را در هم می شکند، لذت زیادی ببریم. شاید به همین دلیل است که برخی افراد چنین بیزاری تکانشی نسبت به او داشتند.
Inshallah United: A Story of Faith and Football by Nooruddean Choudry توسط HarperNorth در 16 مارس (16.99 پوند) منتشر می شود. برای حمایت از Guardian و Observer نسخه خود را در guardianbookshop.com سفارش دهید. هزینه های تحویل ممکن است اعمال شود
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.