به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
بقبل از بازی برگشت مرحله یک هشتم نهایی، سون هیونگ مین اعلام کرده بود که تاتنهام هاتسپور قصد دارد “بیانیه” بدهد و آنها نیز چنین کردند. آن جمله این بود: این تیم خیلی خوبی از تاتنهام نیست. در عوض این احساس میشد که تیم اسپرز به پایان چیزی میرسد، بدون وضوح یا مهارت یا هیچ حس واقعی زندگی. تیمی که تا به امروز با فصل دیگری از تعقیب فصل دیگری از تعقیب فصل دیگری از … خوب، دقیقاً چه؟
تساوی های خوب 0-0 وجود دارد. خروجی های قهرمانانه وجود دارد، بازی هایی که در آنها خورشید را تعقیب می کنید و کوتاه می آیید. این هیچ کدام از آن چیزها نبود. در عوض، این شبی بود که به نظر میرسید سوالات بسیار اساسی را در مورد اینکه اسپرز برای چیست، و این موجودیت قصد بیان چیستی را ایجاد میکند.
تیمی ساخته شده است که به اندازه کافی خوب است تا فوتبالی را انجام دهد که به اندازه کافی خوب است، از تصادف خوشحال کننده یک بازیکن وطنی در کلاس جهانی پول نقد می کند، و هوادارانش را با احساس ایستادن کاملاً نزدیک به موفقیت دیگران آزار می دهد. . و نه فقط یک بار، بلکه سال به سال با پیروی از همان الگوها.
بقیه فصل لیگ اسپرز از اینجا چه فایده ای دارد؟ یک فشار ناامیدانه برای رسیدن به رتبه چهارم برای انجام دوباره همه اینها؟ ایجاد این تقلید از یک تیم جاه طلب چیست؟ دقیقاً چه کسی از این کار لذت می برد و قرار است به همه آن به عنوان روزهای زندگی خود نگاه کند؟ این محصول است. چیزهای روی صحنه ظاهراً اینجا هم یک نمایش کارتینگ دارند.
نیاز به گلزنی برای پیشرفت در این تساوی، اسپرز در نیمه اول وحشتناک بود، تیمی که در میان خواب آلودگی و لمس های سنگین بازی می کرد. آنها شوتی به سمت هدف نداشتند. آنها به نظر نمی رسیدند که واقعاً می خواهند یک شوت به سمت هدف داشته باشند.
با گذشت 37 دقیقه، یک بازی 20 ثانیه ای با تنیس سر هفت نفره در میانه راه وجود داشت که اولیویه ژیرو با عبور از بدنه ها و پاس دادن به دروازه بان خود به پایان رسید. زمانی که سرجیو رومرو به خاطر یک پرش پوچ تمام بدن در رافائل لیائو عالی رزرو شد، تقریباً یک تسکین بود.
استادیوم تاتنهام هاتسپور در شروع بازی، تماشایی باشکوه، خنک و نم نم نم باران بود، اگرچه لحن آن در چنین شبهایی همیشه با صدای سه دقیقهای از صخرههای چاس و دیو قبل از شروع بازی کمی ناسازگار به نظر میرسد. ، اما، هی، شما نمی توانید روح را بکشید.
آنتونیو کونته دوباره به میدان بازگشت و اکنون به اندازه کافی پس از یک عمل جراحی وحشتناک بهبود یافته است. او کمی لطیف و لاغر به نظر می رسید، اما همچنان بیرون است، در کت لحافی گشادش به شکلی قابل لمس ایستاده بود. و اسپرز از همان ابتدا نیمه کاره بود.
سون در اوایل 60 یاردی دوید تا خط دفاعی میلان را پس از یک کرنر فشار دهد، به عقب نگاه کرد و تنها فضایی را پشت سر خود دید، ایوان پریشیچ با حرکات خشمگینانه به سه بازیکن میلان در فضای خود اشاره کرد و فراتر از او 5 مدافع صاف عمیق. اسپرزها نمی توانند در این شکل بالا فشار بیاورند. بدن کافی نیست این مطمئناً بخشی از کاهش کارایی Son است. او خواهان چرخش است، می خواهد در یک سوم پایانی پرخاشگر باشد، تا در یک دفاع بی نظم بدود.
و میلان آرامتر به نظر میرسید، به نظر میرسید که در کنارهها برتری بیشتری داشته باشد، و در لئو بازیکنی با درخشش واقعی بر روی توپ. براهیم دیاز یک تهدید هولناک بود، خیلی راحت توپ را به دست می آورد و بازی را جلوی او می ساخت.
اسپرز هیچ کس مثل این را در تیم خود ندارد، هیچ بازیکنی که عشق اولش فقط توپ باشد. در اینجا خط هافبک اسپرز در خطوط مستقیم و زوایای راست به جلو و عقب میدوید، در حالی که دیاز بین آنها چرخید، مانند Pac-Man که از گروهی از ارواح روبوسی پیراهن سفید فرار میکرد.
و گاهی تماشای اسپرز برای حمله مانند انجام یک بازی ویدیویی بسیار ابتدایی است: همان الگوها، همان زوایا و خطوط و ریتم های از پیش تعیین شده. کین عمیق می چرخد. کین می چرخد و به سمت چپ به جوی استیک می زند، پاس بلند به داخل به بیرون. یک کامپیوتر اولیه می تواند اسپرزهای کونته را در چهار هفتم ثانیه “یاد بگیرد” و یک نسخه چاپی پیش بینی از حرکات تهاجمی مورد انتظار آنها برای 400 سال آینده را جمع آوری کند.
در نیمه دوم اوضاع کمی تغییر کرد. اسپرز هنوز وحشتناک بود. اما آنها کمی سریعتر وحشتناک بودند. خط هافبک با انرژی بیشتری به سمت بن بست خود رفت و با احساس فوریت بیشتری به پهلوها پوشیده شد. پدرو پورو وارد زمین شد و دویدن مستقیم به سمت راست اضافه کرد.
اما هنوز هم واقعاً هیچ اتفاقی نیفتاده است، هیچ شکل و ساختاری ندارد. در فاصله 21 دقیقه مانده به درب خروج، اسپرز، از همه چیز، یک تغییر هجومی انجام داد و ریچارلیسون جایگزین امرسون شد. و این بود، ضربات سواره نظام، کف پدال، اسپرز کونته در حالت مبارزه کامل. در عمل، این به یک 4-2-4 دیوانه کننده و پاس های مورب بی پایان به سمت چیزی نامشخص، آینده ای بهتر، پایانی برای این چیز اضافه شد.
آخرین نت طنز چوبه دار وجود داشت: در حالی که هشت دقیقه مانده به پایان بازی و اسپرز که نیاز به مهارت، صبر و برش داشت، کونته دژان کولوسفسکی را از زمین بیرون آورد و داوینسون سانچز را به میدان فرستاد. آیا این مثل کنایه است؟
و آن دقایق پایانی دردناک بود. در اینجا سانچز بازی می کند، به نوعی در نقش ژنرال هافبک، و به بال ها پاس می دهد. اینجا لئو است که توپ را با سهولت ویرانگر در دست دارد. این یک تیم پر ستاره میلان نیست، بلکه محصول سه سالی است که برای مهار بدهی های باشگاه صرف شده است. اما آنها وضوحی داشتند که اسپرز فاقد آن بود، حسی که حداقل شبیه یک تیم فوتبال مدرن، روان و نخبه بود.
برای اسپرز این موضوع مطمئناً در حال رسیدن به نقطه اوج است. کونته کمی خارج از زمان به نظر می رسد. اینجا مربی ای است که به طرز سرسام آوری با مدل موی تاکتیکی دوران جوانی خود ازدواج کرده است و هنوز هم همان شکل و همان بلوک عمیق را دارد. و همچنان، همانطور که همه مدیران اسپرز باید، امیدوارند هری و سانی بقیه آن را حل کنند. واقعاً به نظر نمی رسید اینجا اتفاق بیفتد. یک رویداد برگزار شد. درآمد ایجاد شد. پیراهنهای سفید طرحهای خود را نشان میدادند.
و طبیعتا قبل از پایان رومرو با کارت زرد دوم اخراج شد، این بار به دلیل ضربه زدن به تئو هرناندز. این یک عمل عمیقا احمقانه بود. اما همچنین، شاید، یک گریه در تاریکی. تمام چیزی که اسپرز باید در اینجا ارائه می کرد، خشم و الگوهای سبک فوتبال بود. تخلیه رومرو روی هرناندز حداقل نوعی شفافیت بود. گاهی اوقات شما فقط باید چیزی را احساس کنید.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.