به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
Vآل، موتی. “اوه، من می گویم.” این جمله مهم شما بود اووووووووووووووووووووووووووووووو اون یکی دیگه بود احتمالاً دیگران هم بودند. واقعاً نیازی نیست که این مقاله در مورد اینکه جان موتسون به عنوان یک مفسر فوتبال چقدر خوب یا قطعی یا محبوب بود صحبت کند. بدون نیاز به مرور نکات برجسته یک حرفه 36 ساله در بالا؛ یا برای بازسازی، به عنوان شکلی از مداحی، عصر موتسونیسم، یقینات راحت، خطر اینجاست و پاهای سریع از مکزیکی کوچکاز شناورهای شیر و صبحانههای مناسب، نه مثل آنچه که الان میخورند، از بچههایی که بادبادکها را در کنار دکلها پرواز میکنند، از تورهای سگ سفید (نه مثل آنهایی که الان دارند)، برای ارائه سرود به عصری که نظریه انسان بزرگ تفسیر فوتبال همچنان صادق است.
این کار با دقت بیشتری در جاهای دیگر انجام خواهد شد، توسط کسانی که واقعاً موتسون را میشناختند و با آن کار میکردند. اما واکنش به مرگ یک شخصیت عمومی جذاب است زیرا کنترل نشده است، زندگی خود را پیدا می کند و با چیزهایی صحبت می کند که به مناطق عجیب و غریب و غیرمنتظره کشیده می شود. همینطور در مورد مرگ موتسون، که 77 ساله بود، که یک حرفه خوب و شاد پشت سر داشت و مرگ او به هیچ وجه یک تراژدی نیست، فقط غم و اندوه معمول خروج است. اما چه کسی هنوز چیزی را ترسیم کرده است که روزنامه ها آن را “یک طغیان خارق العاده” از ادای احترام عمیقاً پرشور می نامند.
در چند روز گذشته، موتسون بارها به عنوان صدای فوتبال انگلیس و فراتر از آن به عنوان نوعی دروازهبان باردیک، برنده ارزشمندترین لحظات فرهنگی ما توصیف شده است. از رادیو شنیدم که مردی میانسال در حالی که اشک میریزد، او را به عنوان «فرشتهای فرستاده شده تا این دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کند» توصیف میکند.
همه اینها باید برای نسلهای پس از موتسون عجیب به نظر برسد، حتی در کشوری که گذشته همیشه چیز سنگینی است که باید مورد احترام و فتوش قرار گیرد و به عنوان چوبی برای ضربه زدن به حال استفاده شود. به نظر نمی رسد کلیپ ها جمع شوند. آیا موتسون یک نابغه با کلمات بود، با صدایی مانند نوقای مذاب؟ نه واقعا.
بری دیویس خطوط بهتری داشت، با شخصیت روی هوا یک دارکوب چوبی حکاکی شده عمیقاً شکاک که از طریق تساوی خشونت آمیز 1-1 وسط جدول درباره حماقت بی نهایت انسانی صحبت می کرد. خطوط موتسون در مقابل، ناهموار بودند.
بازی The Crazy Gang Have Beaten The Culture از فینال جام حذفی 1988 تبدیل به گروهبان فلفل، اولیس، و You Can’t Touch This شده است. اما هرگز واقعاً معنی نداشت. رگی بازیگوشی جنس سیال ماهی در اینجا چه می کند؟ فکر می کرد باشگاه فرهنگی چیست؟ او این چیز را در کدام گوشه ذهن موتسون پیدا کرد؟ (مم، کلوپ ها، فرهنگ! یک عرفان گیشا! استایل های دفاعی خشن اندی تورن! اینجا چیزی هست جان، فقط برو، دریچه گاز را فشار بده، لحظه را میخکوب کن).
اما این هرگز موضوع موتسون نبود. موهبت او درونیتر بود، ترکیبی از صداها و عبارتهایی که در نوع خود موسیقایی بود و زمان و مکان آن را تسخیر میکرد.
در زمین های قدیمی تر فوتبال انگلیس هنوز زمین و صدای مشخصی وجود دارد. صدای انبوه صداهایی که از سقف موجدار می پرند، یک استاتیک جمعی انسانی که در آن فضاهای فلزی بزرگ و ناهموار وجود دارد. صدای موتسون همان کیفیت را دارد، طنین بینی که به نوعی کاملاً در جای خود است، مانند انواع خاصی از صداهای گیتار تاریخی که به طور واقعی تکرار نشدنی شده اند: موتسون در نقش آمپ پاره شده کینکز، میز میکس جرج مارتین، صدای ترق وینیل سنگین. .
خطوط فیلمنامه خیلی موتسون بود. اما «آرکونادا… آرمسترانگ!!» درخشان است همانطور که هیجان خاموش نشدنی جام جهانی در مورد برزیل هیجان انگیز 1978-1986 بود، از “تراشه کوچک …” تا نام های ساده فریاد زده (“Falcão!” “Careca!” Josi-MAR!” و (هراسان) “باز هم پائولو روسی! ”) درست تا حد خام و عجیب و غریب تعریف کننده “سقراط گلی را به ثمر می رساند که فلسفه فوتبال برزیل را خلاصه می کند“.
لحن، احساس، ارتباط: این یک کیفیت پخش کم ارزش اما حیاتی است. موتسون این احساس را داشت که همیشه در شخصیت است، در هر لحظه بیدار شدن توسط کاری که گلن هادل انجام میدهد، آماده است تا از کمد جارویش بیرون بیاید تا برود.
آیا این ریزش را توضیح می دهد؟ احتمالا نه. اما پس از آن غم و اندوه بزرگ عمومی همیشه در مورد چیز دیگری است. مرگ او نوعی کتابچه برای هرکسی است که در دهه 1970 تا اوایل دهه 90 دوران کودکی فوتبالی انگلیسی را سپری کرده است و آن بخش از زندگی عمومی را از طریق آن جام های دنیوی درخشانی که در خاطره ها می ماند، تجربه می کنند.
بله، شما از قبل میتوانید چشمهای گرد شدهای را در این نوع چیزها احساس کنید، که به نظر میرسد نمونه دیگری از مشغولیت بزرگ بریتانیا به گذشته، یکی دیگر از نشانههای کشوری در حال زوال و دشمنی با تغییر، نوعی پویایی Motson-as-Brexit. .
این تجربه مونویژن توسط مقررات زدایی از بین رفت، تانک های آسمان از دیوار برلین عبور کردند. صادقانه بگویم، ما یک محصول تلویزیونی بسیار بهتر، متنوع تر، روان تر و ظریف تر در جای خود داریم.
اما نوستالژی می تواند مفید باشد. این نشات گرفته از میل به حفظ است و فوتبال به وضوح در وضعیت تغییر خشونت آمیز قرار دارد. هیچ کس نمی داند چه قسمت هایی باقی خواهد ماند. شاید به همین دلیل است که درگذشت موتی احساس دردناکی می کند. عصر Big Commentary همچنین مصادف شد با چیزهایی که به دلایل خوبی برای آنها ارزش قائل هستند، اهمیت ارتباط و تجربه فیزیکی مشترک، روایتی که فراتر از چند شرکت بزرگ که محتوا را می فروشند، امتداد دارد.
از این هفته، فوتبال اولین اقدامات خود را برای ایجاد نوعی تدابیر حفاظتی انجام داده است، اقدامی قانونی که پیامد غیرمنتظرهای از هیاهوی سوپرلیگ است و در حال حاضر مورد حمله آن دسته از متعصبان بازار آزاد قرار گرفته است که تمایل به اجرا دارند. چیزها
از نظر تاکتیکی لازم است که فوتبال به گذشته خود احترام بگذارد. به نظر می رسد که فوران عمیق و حیاتی عشق برای یک مفسر درگذشته، تصادفی یا طرحی با این اتفاق می افتد. طرح کلی آن شکل بیش از حد پوشیده شده ممکن است در حال محو شدن در کولاک باشد. امّا اموات در این امور نوعی اختیار دارند; و یادآوری آن لحنها و بافتها، در قدردانی از عصر موتسونیسم ارزش دارد.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.