به گزارش دپارتمان اخبار پزشکی پایگاه خبری آبان نیوز ،
جانت میلز، فرماندار دموکرات مین گفت: اشعار “روح ما را تعالی می بخشد.” در اینجا چند مورد از او در طول سال ها نوشته شده است:
“برای نوه من” (2016)
مردانی که در حال رقابت هستند
در زیر در مورد آینده،
هوا را بکوب،
دستانشان را تکان بده،
در تلویزیون فریاد بزن
در اتاق زایمان،
اولین مشتی است که متوجه می شوید،
انگشتان ساکت
که به هم می چسبند
با قدرتی نامرئی
چنگ زدن به پوست جدید خود،
تشکیل یک دایره
فقط اون میفهمه
سپس صورت، چین و چروک،
بدن کوچک،
شکم محکم،
زانو و پا
در مینیاتور
چشم و گوش
آماده دانستن
هر چیزی که جدید است،
هر چیزی که هست.
مغز آماده
برای یادگیری،
قلبی آماده
عشق ورزیدن.
اون خدای توست
دل خودت را گرم کن،
اون خدای توست
گرفتن دست شما
آنقدر تنگ،
هرگز به شما اجازه نمی دهد
برو
«هر دولتی
باید داشته باشد
بخش آینده،”
کرت وونگات گفت.
و در اینجا، او است.
فشردن همه ما
فرداها
–
“برای استن” (2015)
چیزهایی دیده ام که نمی توانم توضیح دهم –
نحوه گریه و خنده کودک
در مورد چیزهایی که فقط آن را می داند.
راهی که پاییز همیشه می آورد
بوی سیب زمینی سرخ شده و دونات، یونجه کپک زده،
کنار گذاشتن حیوانات پیر، گوشتخواران و پارس ها،
جمعیت حاضر در جایگاه با یک صدا فریاد می زدند
سرمای یک باد جدید
راهی که بهار همه چیزهایی را که ما داشتهایم برمیگرداند
در پناه تمام روزهای سیاه طولانی –
چمن در مزرعه،
آب در نهر،
امید در دل
و روشی که گاهی اوقات یک انسان در حال مرگ است
آخرین روز خوب را دارد
دوست ما هری آخرین روز خوب را سپری کرد.
در کمای عمیق، آخرش بود، گفتند:
همانطور که لوله ها را می کشیدند،
و با لبخند از خواب بیدار شد.
و وقتی من و تو برای خداحافظی رفتیم
بهترین مهمانی را داشت،
گفتن چنین داستان هایی با او
دوستان آتش نشان، همسرش، همسایگانش،
قبل از مرگش
چیزهای دیگری هم هست،
مثل چراغ قرمز در آسمان
که دو بار ظاهر شد زمانی که من بودم
جاده ای قدیمی در شبی تاریک.
مثل موسیقی که در دریاچه شنیدیم
که از خفاش های تندرو، درختان بلند،
چرخ های برهنه در غروب
مثل مردی که سه روز را در جنگل های عمیق از دست داد،
برای مرده، که
بیرون رفت و رودخانه را دنبال کرد
به مسیر.
مثل زمانی که تو را پیدا کردم، عشق،
و دو زندگی تغییر کرد
مثل تو که اومدیم خداحافظی کنیم.
مثل رعد و برق می خندد،
تو ما را شناختی، دیدی، نگهمان داشتی،
و از ما تشکر کرد،
دانستن پایان است
و الان مثل من
در دستانم
لبخند قدیمی تو
دلتنگ آن موسیقی،
نگاه کردن،
به دنبال رودخانه
به مسیر دیگری
—-
“این مرگ و میر بی سر و صدا” (از “قانون تعادل: کتاب شعر ده زن مین”، 1975)
این مرگ و میر مزخرف که من پیدا کردم باید
متعلق به یک سگ رویاپرداز خداگونه است
که، تحت فرکانس قرار گرفتن
ماه کامل ما را فراموش می کند
کور شده توسط جعلیات گذشته،
چشمانش دو تلسکوپ زمان به سمت داخل چرخید.
برزخ صورتی و قرمز غروب
ما را به درون و بیرون نگه می دارد، برای شعله خمیده
اهداف بی ارزش و نامفهوم
ما از اشکال ذهن کامل برمی گردیم
به زیر صفر، اذعان به
شرایط روز،
اجناس خود را با لباس زیر پناه می دهیم
با قربانی پنهانی حفظ شده است.
منطق روی تمام مواردی که لمس می شود مربع های چکر می سازد
از هر چهره ای که می بینم تظاهر به جسارت.
اما از شکاف همه چشم ها
بیایید این دایره های مارپیچ قرمز رنگ،
زرشکی دیوانه سیب
–
“پس چی” (از جزیره ژورنال، 2021)
تو مایلز دیویس هستی
متلاشی شده، یک هملت
هیپوترمی،
قسمت ابر فابرژ،
یک تکه از آسمان،
اندکی قطع عضو عقاب
پنهان کردن بالهای پهن قوی،
فرزندان وحشی کانادا،
ملکه استتار،
مثل کایوت نشسته
در انتظار تاریکی
فرشته بدبین،
آواز خواندن بی صدا
سرود بر قلب باستانی،
چه خاطره ها، چه ترس ها،
عشق ها و مجازات ها
آیا شما الهام می گیرید؟
چیزی که برای مدت طولانی غایب است،
کسی می گوید
«من همیشه تو را میشناختم
و هنوز تو را می شناسم،
چشم های امیدوار کننده
هرگز ترکت نکنم
چنگال های شما کلاچ
شاخه ای که هست
روح سابق من
من می گویم، من نوعی آبی هستم
مثل آن دریای تو
لبخند میزنی
انگار فقط داری
کلاغی را بلعید
جایی در لابرادور
پس چی
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت خبری آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.