به گزارش دپارتمان اخبارسیاسی پایگاه خبری آبان نیوز ،
بلیز سیتی – مجید خان زندانی سابق گوانتانامو در اولین روز آزادی خود برای اولین بار در دو دهه گذشته بدون اینکه کسی او را تماشا کند نماز خواند.
او یک ناهار ماهی تازه از دریای کارائیب را با میزبانان جدیدش خورد، با اولین گوشی هوشمند خود سر و کله زد، با وکلایش یک پیانا کولادا غیر الکلی خورد و یک تماس ویدیویی بیدرنگ با خانوادهاش در پاکستان و ایالات متحده از سرزمین مادریاش برقرار کرد. بلیز.
آقای خان، 42 ساله، اولین زندانی است که از زندان گوانتانامو آزاد شد و به عنوان یک “بازجویی با ارزش” در آنجا نگهداری می شد. ”
هنگامی که او هفته گذشته از دو دهه انزوای اجتماعی که در سالهای انفرادی آغاز شده بود بیرون آمد، برنامهها و جاهطلبیها و مشاهدات از دهانش بیرون میآمد، گاهی اوقات در تکههای تصادفی گفتگوهای پرشور.
“من می خواهم به سر کار برگردم. جناب خان با هیجان گفت.
فکر کرد شاید بخواهد یک رستوران راه اندازی کند. او قطعاً می خواهد برای مناصب دولتی نامزد شود.
او لحظاتی پس از آن که او و گربهاش چیتا در پروازی از پایگاه نظامی آمریکا در کوبا در بلیز فرود آمدند، از خود به ایمون کورتنی، وزیر امور خارجه گفت: «به نخستوزیر بگویید».
به هر حال، جناب خان افزود، او قبلاً شماره دو امام جماعت بلیز را در شماره گیری سریع داشت، اما هنوز به مساجد آنها در این کشور 400000 نفری که حدود 600 نفر از آنها مسلمان هستند، زیارت نکرده است.
بعداً، او قطعه ای از شعر آزاد را که گفته بود در سلولش در خلیج گوانتانامو گذاشته بود، خواند. «در این روز، 2 فوریه 2023 … خدا مرا آزاد کرد … اعمال من مانند نیش زنبور به دیگران آسیب می رساند. باشد که مرا ببخشند. من می توانم این یا آن را بگویم، A تا Z. برای اثبات اشتباه شکاکانم، امیدوارم اینطور باشم.»
او گفت که آن را با چیزی که آن را دراپ میکروفون میخواند امضا کرده است: «مجید خان ساختمان را ترک کرده است».
ساعاتی بعد، وزیر امور خارجه بلیز سازمان های خبری برجسته کشورش را احضار کرد و اعلام کرد که به عنوان “یک اقدام بشردوستانه”، آقای خان، همسرش و دختر نوجوانشان به جامعه بلیز خواهند پیوست.
آقای کورتنی سپس داستان زندگی جناب خان را تعریف کرد که بعداً گفت که ملتش سزاوار دانستن آن است.
جناب خان در مریلند، جایی که دبیرستان را در دهه 1990 تحصیل کرده بود، در معرض اسلام رادیکال قرار گرفت. او پس از حملات 11 سپتامبر به پاکستان رفت و پیک القاعده شد. از سال 2003 تا 2006، او توسط سیا به صورت ناشناس نگه داشته شد، که او را تحت “وحشتناک ترین شکنجه ها” قرار داد.
در گوانتانامو، او به اتهامات تروریستی اعتراف کرد و همکاری با دولت ایالات متحده را آغاز کرد. آقای کورتنی گفت: “من اطمینان کامل دارم که او در سال های آینده یک بلیزیک خوب خواهد بود.” او هرگز کسی را مجروح یا نکشته و در جنگ شرکت نکرده است.»
اطلاعات بیشتر در مورد نیروهای مسلح ایالات متحده
او گفت که برای اینکه خانواده خان پایه محکمی برای شروعی تازه ایجاد کند، بلیز از ایالات متحده خواسته بود تا برای او خانه، تلفن، لپتاپ و ماشین پول بخرد.
یکی از اولین تماسهای آقای خان با آن تلفن جدید با دو وکیل شهر نیویورک بود که طولانیترین مدت وکالت او را بر عهده داشتند و به او کمک کردند تا در مسیر آزادی حرکت کند – جی. ولز دیکسون از مرکز حقوق اساسی، از سال 2006 و کاتیا جستین. از جنر و بلوک، از سال 2009.
آنها و سه عضو دیگر تیم حقوقی او یک روز قبل از آزادی او از ساحل شرقی به بلیز شتافته بودند و با نگرانی در نزدیکی استخر هتل خود در گرمای شدید منتظر بودند تا تایید کنند که او آزاد شده است.
بعد از شب، جناب خان با شلوارک و پیراهن دکمه دار در جمع سه بلیزایی که به عنوان راهنمای او خدمت می کردند – یک کارمند دولتی، یک افسر امنیتی و یک مددکار اجتماعی – وارد محوطه استخر شد. در آغوش گرفتن، دست دادن و مکالمه گیج کننده وجود داشت.
یکی از اعضای تیم ماکت با طعم نارگیل را برای جناب خان که سخت گیری های اسلام را رعایت می کند، سفارش داد. دیگری جعبه سیگار کوهیبا را به او داد که در قسمت تحت کنترل کوبا از جزیره تولید شده بود. او چند نکته در مورد آیفون 13 جدیدش پرسید که مانند هر کاربر اولین بار آن را با یک دستمال جلا داد. این یک ارتقاء قابل توجه از تلفن آنالوگ قدیمی با یک آنتن بالابر بود که او قبل از دستگیری در پاکستان داشت.
بعد برادرش زنگ زد. جناب خان در یک صندلی استراحت کنار استخر مستقر شد و یکی پس از دیگری، پدر، خواهر و برادرهای دیگر، خواهرزادهها و برادرزادههایش در پنجرههای مختلف برای یک گردهمایی خانوادگی پرحاشیه و پرحرفی ظاهر شدند. وکیلی برای شام برایش تاکو میگو و نوشابه آورد.
این تماس یک روز قبل در گوانتانامو غیرممکن بود، حتی برای کسی مانند خودش که با دولت همکاری می کرد. سازمانهای اطلاعاتی تمام تماسهای او با خانوادهاش از زندان را زیر نظر داشتند و هر تماسگیرنده پس از یک جمله یا بیشتر مکث میکرد – زمان کافی برای سانسورچیها برای شنیدن و شنیدن هر چیزی که امنیت ملی را درگیر میکرد.
وزیر امور خارجه آقای خان را “باهوش، از نظر فکری کنجکاو و آشپزی عالی” خواند که “خروجی است و به راحتی در بلیز دوست پیدا می کند.” از روز اول، او “آزاد بود تا به سراسر کشور سفر کند، درس بخواند، کار کند، تجارتی راه اندازی کند و پس از تقریبا 20 سال بازداشت، بهترین استفاده را از زندگی خود ببرد.”
بنابراین در روز دوم، جناب خان و وکلایش یک گردش داشتند. آنها ناهار را در یک رستوران کنار دریا خوردند، عکس های تیمی را در اسکله گرفتند و سپس به خرید رفتند، سفری که حس خانواده ای را داشت که پسری را به دانشگاه می برد.
گروه راه خود را از طریق والمارت معادل بلیزی پیچید، گاهی اوقات برای توضیح چیزی ناآشنا، مانند جعبه دوش، می ایستد، یا منتظر می ماند تا جناب خان کالایی را که به نظر او بسیار دوست داشتنی بود، مانند گلدانی که با گل های پلاستیکی پر کرده بود، بردارد. خانواده اش. آنها یک سبد خرید با یک قوری چای و ظروف تاپر، یک لباس شنا و پیراهن، سطل های ذخیره سازی، آینه و یک ترازو حمام بار کردند.
جناب خان تنها چند یادگاری از دوران اقامت خود در گوانتانامو آورده بود – 46 صفحه شعر، یک قرآن فرسوده و یوزپلنگ، گربه ی تابی یک ساله که به عنوان یک بچه گربه در محوطه زندان با سیم تیغ خود ظاهر شده بود. یک دامپزشک ارتش ایالات متحده گربه را عقیم و واکسینه کرد و سپس گربه را در یک قفس به بلیز سفر کرد.
همچنین در هواپیمای دوقلو توربوپراپ نیروی دریایی ایالات متحده، افسر ارشد پزشکی زندان بود تا سوابق سلامتی آقای خان و یک منبع شش ماهه استاتین برای کنترل کلسترول و سایر داروهای تجویز شده در زندان را به مقامات بلیز تحویل دهد.
توقف بعدی پس از خرید، خانه جدید او بود. در عرض یک ساعت، تیم حقوقی به او کمک کردند تا بسته بندی را باز کند و محل را صاف کند.
آیا فکر می کنید باید داروی خود را در این قفسه نگه دارید؟ گفت خانم جستین، که به او نشان داد کیسه دوش کجا می رود. او همچنین به او نشان داد که چگونه تخت خود را با ملحفه ای مرتب بسازد.
سرهنگ وین آرون از ارتش، آخرین وکیل نظامی او، پرده ها را آویزان کرد. فنی گروهبان Shafiyquca Gause، حقوقدان نیروی هوایی، آشپزخانه را راه اندازی کرد. متیو هلمن، وکیل واشنگتن دی سی که به دادخواست او رسیدگی کرد، یک پنکه را در داخل خانه سه خوابه جمع کرد.
یکی متوجه شد که فراموش کردهاند برای جناب خان که سالها یک اسپورک پلاستیکی هنگام غذا به او میدادند، یک ست کارد و چنگال بخرند.
خانه بیشتر خالی بود، در حال حاضر یک پد مجردی با تخت، یک دفتر و پیتزا در فریزر. قبل از اینکه همسرش و دختری که او هنوز شخصاً از پاکستان ملاقات نکرده بودند، مبلمان، شاید یک مبل و یک میز ناهارخوری، خریداری شده بود.
در یک لحظه تأمل، آقای خان بلیز را برای مردی مانند او که به دنبال تبدیل شدن به «عضو مولد جامعه» است، «مکانی عالی، صادقانه در برابر خدا» اعلام کرد.
سپس تعریف کرد که وقتی متوجه شد بعد از اولین غذای خود در کشور وقت نماز است، چه اتفاقی افتاد.
او در یک رستوران روی پشت بام با میزبانان بلیزیش بود و برای استفاده از حمام و شستوشو بیرون رفت. او پیشخدمتی را دید و توضیح داد که مسلمان است و به جایی برای نماز نیاز دارد. او را به اتاق رختشویی زیر اتاق غذاخوری برد و یک سفره قرمز تمیز به او داد.
جناب خان که دو دهه همه حرکاتش را دیگران زیر نظر داشتند و کنترل می کردند، به او گفت که در را باز می گذارد. نه، او گفت، آن را پشت سر خود قفل کن، تا کسی حرفش را قطع نکند.
او با تعجب گفت: “این کاری بود که من انجام دادم.” «در را بستم و قفل کردم. 10 دقیقه نماز خواندم و رفتم.»
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.