به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
دبلیویکشنبه قبل از گذشته ساعت 20:20 به ایستگاه هارت لین بروید. دربی شمال لندن چند ساعت زودتر به پایان رسید، آرسنال 2-0 پیروز شد و یک هوادار تنها تاتنهام شروع به خواندن کرد. مردی که در اواسط تا اواخر 50 سالگی خود قرار دارد، میخواهد بداند که «هنگامی که سول کمپبل بمیرد، همه مهمانی خواهند داشت». سکو به خصوص شلوغ نیست و هیچ کس دیگری وارد نمی شود. به همین ترتیب، کسی وارد نمی شود. قطار می رسد، مرد سوار می شود و به خانه می رود.
در ثانیه های قبل از شروع بازی، شعار متفاوتی از طرفداران اسپرز در جایگاه جنوبی شنیده می شد. این بار از صدها نفر از آنها می آید و به همین ترتیب پست است. با غرش برای شروع بازی غرق می شود و تمرکز همه تغییر می کند.
کمپبل مکث می کند. او این کار را در طول یک مصاحبه آسیبزا و تحریککننده انجام میدهد، سعی میکند پردازش کند، تلاش میکند کلمات مناسب را بیابد. سوء استفاده از او همچنان بخشی از تجربه روز بازی اسپرز است. خانه و خارج از خانه، داخل و اطراف استادیوم ها. احساسات ضد کمپبل در دو بازی بعدی باشگاه – در منچسترسیتی و فولام – شنیده شد.
آن را همه نمی خوانند و همیشه نمی توان آن را در داخل زمین انتخاب کرد. همچنین هر بار این اتفاق نمی افتد. اما اغلب وجود دارد، یک جزئیات تقریبا اتفاقی. تا اسپرز. و مال تو، سول کمبل. آنهایی که آواز می خوانند، این کار را می کنند، زیرا این همان کاری است که آنها انجام می دهند، همه آنها به فکر محتوای وحشیانه نیستند.
کمپبل می گوید: «تقریباً انگار مردم فراموش کرده اند که چگونه انسان باشند. «آرزو و امیدواری که کسی بمیرد؟ و قراره یه مهمونی بگیری؟ ما در چه دنیایی زندگی می کنیم؟ من می دانم که فوتبال قبیله گرایی خود را دارد، اما اگر هیچ کس در اطراف احساس نمی کند که این غیرقابل قبول است … خوب، ما واقعاً در مکان متاسف هستیم.
کمپبل در سال 2001 بوسمن خود را از اسپرز به آرسنال انتقال داد، به این معنی که برخی از شکنجه گران او خیلی جوان بودند که از کارهای او در آن زمان آگاه نبودند. – عمق خیانت یک قهرمان وطنی – یا شاید حتی زنده نیستم نفرت منتقل شده است.
کمپبل میخواهد لحن درستی را به زبان بیاورد و به طور عمومی در مورد موضوع صحبت کند و امیدوار است آخرین بار باشد. ممکن است از نظر یک دسته از هواداران، او منفورترین فوتبالیست بریتانیایی باشد. تلفات عاطفی بسیار زیاد بوده است، در سال 2006 دچار یک فروپاشی روانی شد و بسیاری از لحظات دیگر که او احساس شکار و غرق شدن کرد.
چیزی که برای کمپبل به آن می رسد، انسانیت اولیه است. او دیگر آن جوان 26 ساله ای نیست که از شکاف عبور کرد، با اعتماد به نفس سرسختانه، از این باور که می تواند هر کاری را انجام دهد سرخ شده است. بلکه مردی 48 ساله دنیادار، مردی متاهل و دارای فرزندان است که به دنبال جامعه ای مهربان است. بعد از این همه سال و با این همه چیز بد در سراسر اروپا و فراتر از آن – از اورژانس های بهداشتی گرفته تا بحران های اقتصادی و جنگ – آیا واقعاً هنوز باید این کار را انجام دهیم؟
کمپبل میگوید: «انگار به یک کاریکاتور تبدیل شدهام، که دیگر یک انسان نیستم. «این مانند یک آهنگ فولکلور است، مردم در اطراف آتش، داستان ها را از پیر به جوان منتقل می کنند. بیایید در مورد این صحبت کنیم، بیایید در مورد این آواز بخوانیم.
ما در مورد نزدیک به یک ربع قرن صحبت می کنیم [since the transfer]. اگر کسی نتواند ادامه دهد، ما به عنوان انسان به کجا خواهیم رفت؟ فکر نمیکنم مردم متوجه شوند که این نفرت و تنفر چقدر برای من آزاردهنده است. من شرایط را درک می کنم اما مدت زیادی از آن گذشته است.»
کمپبل در سال 2011 به عنوان بازیکن بازنشسته شد – یک سال پس از ازدواج با فیونا بارت، یک طراح داخلی. آنها با هم سه فرزند دارند و ایزابلا 11 ساله، ایتان 9 ساله و جورجیانا هفت ساله در سنینی هستند که کمپبل نگران این است که آنها تحت تأثیر رفتار با او و تصورات او قرار بگیرند.
ایزابلا و ایتان تنیسورهای امیدوار کننده ای هستند و کمپبل حتی در مورد اینکه آنها در این ورزش “آن را به دست می آورند” صحبت می کند. وقتی درباره آنها و جورجیانا صحبت می کند، به وضوح آرام می شود و برای چند دقیقه، پدر دیگری است که رویاها و عشق زیادی دارد. اما بعد صحبت به این می شود که آیا او آنها را به مسابقات فوتبال برده است یا خیر.
کمپبل می گوید: «نه، هرگز. این فقط فرهنگ پیرامون بازی است. شما می خواهید از آنها محافظت کنید و هرگز نمی دانید. من نمی خواهم به مسابقه ای بروم و کسی که طرفدار آن باشگاه خاص نیست، ناگهان بی دلیل چیزی بگوید.»
فیونا در مورد همه اینها چه فکر می کند؟ کمپبل پاسخ می دهد: “او منزجر است.” و به عنوان یک زن سفیدپوست و اکثر افرادی که این کار را انجام می دهند مردان و پسران سفیدپوست هستند… این کاملا ترسناک است. فیونا یک زن فوق العاده، فوق العاده و یک مادر باهوش است. این تنها راهی است که می توانم او را توصیف کنم. فقط از هر نظر زیباست.»
کمپبل میتواند لحظهای را مشخص کند که به عنوان یک شخص سختتر شده است – از روی ناچاری، غریزه بقا. استادیوم وایت هارت لین، 17 نوامبر 2001، اولین دربی او در قرمز آتش زا آرسنال. کمپبل همیشه عزم و اراده ای بی سر و صدا داشت، یک اراده برای استفاده حداکثری از استعدادهایش. حالا او همه چیز را دو چندان کرد. وحشیانه
کمپبل می گوید: «آن روز جهنمی از نفرت بود. آجرهایی روی مربی وجود داشت، مجسمه ای سوزان از من و همه آن را پذیرفتند، حتی مردم خوبی که در اطراف بودند. اوه، سول بزرگ است. او می تواند آن را بگیرد.
“من باید به عمق خودم می رفتم و تغییر کردم. من باید در 90 دقیقه یاد می گرفتم که چگونه با آن چیزها کنار بیایم و چگونه یک بازی فوتبال انجام دهم. مجبور شدم یک نبرد ذهنی بجنگم و به خودم گفتم: “من فقط برنده می شوم.” به عنوان یک بازیکن فوتبال در یک تیم فوق العاده، این تنها کاری است که می توانم انجام دهم. ولی الان نمیتونم اینکارو بکنم من نمی توانم از خودم در زمین دفاع کنم.”
کمپبل با تربیت او در محله پلیستو در شرق لندن شکل گرفت. او که کوچکترین از 12 خواهر و برادر (نه برادر، دو خواهر) بود، با نبردی روبرو شد که شنیده شود و بنابراین چیزها را درونی کرد. او گاهی اوقات به عنوان یک فرد بسته در طول حرفه خود توصیف می شود. مردم او را نمی شناختند و این منجر به باورهای نادرستی شد. چیزی که او کاملاً در مورد آن واضح بود، تمایلش برای رسیدن به اوج بود.
کمبل میگوید: «من از خانوادهای فقیر هستم، منطقهای سخت، و افراد زیادی را در اطرافم دیدهام که شکست میخورند، بسیار دردناک هستند. من اجازه نمی دادم این اتفاق برای من بیفتد. من کاملاً روی فوتبال متمرکز بودم. من وقت نداشتم سر و کله بزنم.
من پسری بودم که از 17 سالگی حقوق بازنشستگی را شروع کردم. این چه پسری است؟ اما چه اشکالی دارد پسری باشید که چیز زیادی ندارد و از آنچه به دست میآورد مطمئن میشود به درستی از آن استفاده میشود؟ زیرا او هرگز نمی داند که آیا ممکن است آن را از بین ببرند. من از پس زمینه ای هستم که همه چیز از بین می رود.»
موفقیت کمبل در آرسنال فقط با حمایت اسپرز اوضاع را بدتر کرد، به ویژه زمانی که او در تیم “شکست ناپذیر” در فصل 04-2003 حضور داشت و در وایت هارت لین عنوان قهرمانی را به دست آورد. سوء استفاده ثابت باقی ماند و عاملی در شکست او بود.
کمپبل پدرش را از دست داده بود، او برای فرم و تناسب اندام دست و پنجه نرم می کرد و همه چیز در جریان بازی خانگی آرسنال مقابل وستهام در فوریه 2006 به او کمک کرد. او در نیمه اول هایبوری را ترک کرد و روز بعد به بروکسل رفت سعی کنید سرش را پاک کنید
کمپبل میگوید: «فکر میکردم همین بود. «تمام شد. دیگه نمیتونستم تحمل کنم بازی خوب فوتبال تنها چیزی بود که من را کنار هم نگه می داشت و داشتم آن را از دست می دادم. مثل خانهای از کارت بود.»
وقتی کمپبل به این اپیزود نگاه می کند، چیزی که جلب توجه می کند این است که چگونه، به طور کلی، باید به تنهایی با آن کنار بیاید. روانشناس ورزشی برای او وجود نداشت. او به سادگی چند شب را در بروکسل گذراند – “من دوستی در آنجا داشتم و او به من کمک کرد” – به آرسنال گزارش داد، جایی که آرسن ونگر از او خواست تا برای بقیه اعضای تیم سخنرانی کند، حاوی عذرخواهی، و او به شدت صحبت کرد. . در پایان فصل، کمپبل در شکست آرسنال در فینال لیگ قهرمانان اروپا مقابل بارسلونا بازی می کرد و گلزنی می کرد.
آیا از نظر سوء استفاده نادری وجود داشت؟ کمبل می گوید احتمالاً در سپتامبر 2008، زمانی که برای پورتسموث بازی می کرد و آنها از اسپرز در فراتون پارک استقبال کردند. او مجبور شد به پلیس شکایت کند و آنها 11 نفر را به دلیل “شعارهای ناشایست” متهم کنند. سه نفر از آنها کمتر از 15 سال سن داشتند. شعارهایی که در دادگاه خوانده شد شامل این جملات بود: “اگر از درخت آویزان شوی ما لعنت نمی کنیم، ای یهودا خرقه مبتلا به HIV.” دیگران تکرار کلمات “پسر همجنسگرا” را نشان دادند.
کمپبل یک داستان جدیدتر از تابستان 2021 را تعریف می کند، زمانی که او به عنوان کارشناس TalkSport برای بازی یک چهارم نهایی قهرمانی اروپا مقابل اوکراین در رم حضور داشت. او و همکارانش در حال صرف ناهار در یک رستوران بودند که مردی شروع کرد به آزار و اذیت او.
کمپبل می گوید: “او انگلیسی بود، با دوست دخترش و نمی توانست بیشتر از 25 سال داشته باشد.” «یهودا» بود و… بلا، بلا، بلا. او از آن فیلم گرفت زیرا فکر می کرد من قرار است کاری انجام دهم. من هیچ کاری نکردم گاهی اوقات فکر میکنم: “آیا قرار است با کسی برخورد کنم که بر سر من فریاد بزند؟” خیلی کمتر شده، اشتباه نکنید. اما من هنوز هم به صورت تصادفی … رانندگان تاکسی، سازندگان یا هر چیز دیگری می گیرم. اتفاق می افتد. البته اینطور است.»
خط “کاریکاتور” کمپبل طنین انداز می شود زیرا به نظر می رسد دستاوردهای او در زمین – جام ها، 73 بازی ملی در انگلیس، شش تورنمنت بزرگ متوالی، دوره بلافاصله پس از انتقال او به آرسنال، زمانی که او احتمالاً بهترین هافبک میانی بود. در جهان – در حال پنهان شدن هستند.
شخصیت او و کاری که او به عنوان یک رهبر جامعه انجام داده است. برای مثال کمک به کودکان محروم یا همکاری در افتتاح موزه آرشیو فرهنگی سیاه. شکی نیست که ابری که روی کمبل وجود دارد او را از نظر فرصت های شغلی، از جمله در مدیریت فوتبال، عقب نگه داشته است.
و بنابراین به این می رسد. کمپبل مکث می کند. سپس کلمات فرو می ریزند. او می گوید: زمانی که با آرسنال قرارداد امضا کردم، پسر جوانی بودم. «من خانواده نداشتم. اگر من بچه داشتم، داستان متفاوت است. شاید جور دیگری فکر می کردم. من نمی دانم. شاید اگر 30 یا 35 ساله بودم جور دیگری فکر می کردم. اما من 26 ساله بودم.
«الان من نیستم. چه کسی هر سال یا بیش از هر پنج سال یکسان می ماند … چه رسد به 22 سال؟ من 48 ساله نیستم که این تصمیم را بگیرم. برای من، این یک التماس است. من یک لوح تمیز می خواهم. به قلب های خود نگاه کنید، به روح خود نگاه کنید و به من یک لوح پاک بدهید. مرا از کاریکاتور بیرون بیاور و به عنوان یک انسان ببینم.»
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.