به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
مناین امری عادی است که حزب محافظه کار امروزی به یک گروه غیرقابل حکومت تبدیل شده است – گروهی از فرقه های جناحی که برای حکومت کردن مناسب نیستند، با تعداد زیادی در حزب و در میان حامیان رسانه ای آن که اصولاً به دولت مؤثر بی توجه هستند. در مورد حزبی که سه نخست وزیر و وزیر کشور، چهار صدراعظم و وزیر بهداشت و پنج دبیر آموزش و پرورش را در یک سال تقویمی تحویل داده است، دیگر چه می توان گفت؟ آنچه کمتر مورد بررسی قرار می گیرد، منبع ایدئولوژیک عمیق تر این پدیده است.
سرنخ مهمی در هفته گذشته با حضور جمهوری خواهان تازه منتخب در مجلس نمایندگان به دست آمد که با 15 رأی در طی پنج روز، نامزد کوین مک کارتی را به عنوان رئیس مجلس انتخاب کردند که دومین نقش مهم در قانون اساسی ایالات متحده پس از رئیس جمهور است. هیچ سخنران و مجلسی نمی تواند کار کند – بدون سوگند اعضا، روسای کمیته ها یا تصویب قوانین. کسب و کار متوقف شد زیرا مک کارتی یک سری امتیازات باورنکردنی در مورد رویههای مجلس و قدرت خود به عنوان سخنران در «حزب آزادی» متشکل از راستگرایان افراطی برای به دست آوردن آرای آنها انجام داد. او اکنون رمز آنهاست: دولت ایالات متحده در جیب یک جناح اقلیت است که به اصل حکومت اعتقادی ندارند.
اینها فقط دعواهای سیاسی نیست که اکنون در واشنگتن مرسوم است. در عوض، آنها جنون ایدئولوژیکی را آشکار می کنند که در انگلستان نیز در سمت راست فرود آمده است. بنابراین، لیبرتارینیسم رادیکال لیز تراس و کواسی کوارتنگ، که از مینی بودجه فاجعهبار کاهش مالیات خبر داد، مستقیماً از راست آزادیخواهان ایالات متحده وام گرفته شد و اکنون این باور دیوانه اردوگاه تراس را تقویت میکند که میراثی برای محافظت از آنها دارند. همین داستان برای انکار تغییرات آب و هوایی، مبارزه با جنگ های فرهنگی به عنوان نبرد نیابتی علیه چپ لیبرال و گسترش قوانین ضد مهاجر فراتر از محدودیت های قانونی. اقدامات گروه آزادی یا «طالبان 20»، ریشههای ایدئولوژیک و سازمانی مشابهی با نمایندگان مجلس «اسپارت» برگزیت دارد که سختترین خروجهای سخت اتحادیه اروپا را با شکستن هیچ توافقی جز در مورد سوختهشان، به بریتانیا تحمیل کردند. شرایط زمین
«رضایت بازندگان»، دکترینی که بر اساس آن، اگر در انتخابات آزاد شکست بخورید، رأی رأی دهندگان را می پذیرید، به درستی گفته می شود که پیش شرط دموکراسی است. تمایل گسترده تر به پذیرش سایر اصول اساسی نیز همینطور است. دموکراسی فرآیندی نیست که به یک اقلیت ایدئولوژیک از طریق قلدری محض همه چیز را پاک کند. باید مصالحه و پذیرفت که سیاست دموکراتیک یک بحث ثابت است. مخالفان نیز شهروندانی هستند که منافع و استدلال های معتبری دارند. آنها باید به جای اینکه به عنوان زباله های یکبار مصرف رفتار شوند، مورد بحث قرار نگیرند.
طالبان جمهوری خواه آمریکایی اهمیتی نمی دهند. اعضای گروه آزادی ممکن است صحبت کنند و شبیه سایر سیاستمداران به نظر برسند، اما این باور به خود که کاملاً درست میگویند – با کمک رسانههای راستگرا در مقیاس صنعتی ایالات متحده – آنها را به آشفتگی واداشته است. دولت یک «باتلاق» است. رفاه، اتکا به خود را، هر چند نیاز حاد فردی، تضعیف می کند. مالیات نقض آزادی شخصی است. قدرت در روابط بین فردی درست است و در امور بین المللی (پس به زلنسکی مشکوک باشید و به پوتین متمایل شوید). گرمایش جهانی یک توطئه سوسیالیستی است. سقط جنین و ازدواج همجنس گرایان کتاب مقدس را توهین می کند.
بخشی از این گروه شامل شاهینهای فوقالعاده مالی است که گویندهای را میخواهند که به آنها بپیوندد تا فعالیتهای دولت ایالات متحده را در صورت نقض محدودیتهای بدهی فدرال متوقف کند، بنابراین دولت بایدن را به باج بدهند، همانطور که اکنون مطمئناً طی دو سال آینده اتفاق خواهد افتاد. . گروهی دیگر متشکل از آزادیخواهان فوقالعادهای هستند که دیدگاه آرمانشهری آنها جامعهای متشکل از آمریکاییهای خشن و اسلحهدار است که آزادند هر وقت دوست دارند هر کاری که دوست دارند انجام دهند. این مسیر رسیدن به یک جامعه اخلاقی است و با دادن مجوز کامل به افراد، ثروتی را ایجاد می کنند که به دیگران سرازیر می شود.
کتابها و سخنرانیهای روشنفکران و سیاستمدارانی را بخوانید که در طول سالها به این جنون دامن زدهاند – آین رند، ویلیام باکلی جونیور، لئو استراوس، راش لیمبا، مایکل نواک، میلتون فریدمن، رابرت نوزیک، گروور نورکویست، نیوت گینگریچ و خود دونالد ترامپ. – و عباراتی مانند عدالت، انصاف، تعهد، انجام دادن، مشارکت، شفقت و حقوق بشر وجود ندارد. واژگان آنها آزادی، انتخاب، «آمریکا را دوباره بزرگ کنید»، «اول آمریکا»، جادوی کاهش مالیات که باعث ایجاد ثروت می شود بدون هیچ کمکی است: دشمنان آنها دولت عمیق، مهاجرت، هر چیزی که «بیدار شده» و دولت به مثابه باتلاق هستند. طالبان جمهوری خواه نمی خواهند حکومت کنند. سیاست آنها یک سیاست نمایشی است تا دیگران را از حکومت بازدارند. انتخاب یک سخنران عروسکی، گروگان جاه طلبی آنها، پیش شرط خرابکاری آنهاست. برای رسیدن به اهداف خود نیازی به اوباش ندارید تا به کاپیتول حمله کنند (هیچ یک از اعضای گروه آزادی رویدادهای 6 ژانویه را محکوم نکرده اند) – سخنران شما اکنون کار را انجام خواهد داد.
نخستوزیر، ریشی سوناک، از گروگانگیری در برابر راستهای فراایدئولوژیک و افراطی به همان شیوه رنج میبرد. او میداند که به توافقی مصالحهآمیز بر سر پروتکل ایرلند شمالی نیاز دارد که در آن اتحادیه اروپا لزوماً یک رابطه پشتیبان خواهد داشت. تنها در این صورت است که روابط بریتانیا و اتحادیه اروپا می تواند از انجماد خارج شود. مطمئن باشید که گروه تحقیقاتی اروپایی او، طالبان، با گروه آزادی در مخالفتهای چندشآور خود، برابری خواهند کرد. او همچنین نمی تواند از تلاش برای لغو و جایگزینی 4000 قانون تا پایان سال 2023 که ممکن است حاوی عنصری از قوانین اتحادیه اروپا باشد، صرف نظر کند. این جاه طلبی از نظر لجستیکی غیرممکن است و خطر فلج کردن دولت را به همراه دارد، اما برای ERG، مانند گروه آزادی، این موضوع برای آنها مهم است. در مورد یافتن منابع برای سیستم مراقبت اجتماعی شکست خورده ما چطور؟ گفتگوی منطقی در مورد مالیات یا برگزیت؟ مذاکره با کارکنان اعتصابی خدمات عمومی؟ چه کسی در سمت راست اهمیت می دهد؟
هر چیزی عاقلانه ممنوع است، زیرا بوریس جانسون، احتمالاً تا تابستان آینده 10 میلیون پوند یا بیشتر به عنوان دستمزد بلندگو دریافت کرده است، و بدیهی است که خود را برای راه اندازی تلاش برای بازگشت آماده می کند – کپی برداری دیگری از کتاب بازی دست راست آمریکا که در آن قرار گرفتن در معرض رسانه ها، شهرت سیاسی و آسمان- درآمد بالای افراد مشهور از یکدیگر تغذیه می شود – سیاست به عنوان سرگرمی تلویزیونی برای منافع شخصی. حزب جمهوریخواه متلاشی شده آشکارا در آغاز یک مارپیچ مرگ است. محافظههای بریتانیایی نیز چندان دور از آن نیستند.
● ویل هاتون ستون نویس Observer است
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.