به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
آدر پایان فصل 1962-1963 جورج کوهن برای یک تور کوتاه انگلستان زیر 23 سال اروپای شرقی انتخاب شد. وقتی این بازی به پایان رسید، او در طول تقریباً چهار سال، هشت بازی از 21 بازی زیر 23 سال را انجام داده بود، اما هرگز جایگاه خود را در تیم ثابت نکرد و در آستانه 24 سالگی بود. او نتیجه گرفت که این پایان دوران بین المللی او بود. او اعلام کرد: “این من هستم، تمام شد.” در عرض یک سال او در تیم ارشد بود.
آلف رمزی بعداً در مورد مدافعی که در سن 83 سالگی درگذشت گفت: “چقدر اشتباه کرد.” او جوانی جدی بود و به وظیفه اش پایبند بود. بازی مقابل او باید تجربه بسیار ناامید کننده ای بوده باشد.»
رمزی برای اولین بار در سال 1964 در بازی مقابل اروگوئه از کوهن خواست تا جایگزین کاپیتان مجروح، جیمی آرمفیلد شود. آبان نیوز گزارش داد که او “از شروعی تا حدودی متزلزل بهبود یافته تا عملکرد قابل قبولی داشته باشد” اما رمزی آنچه را که می دید دوست داشت، و آرمفیلد هم همینطور بود. برای بازی فقط دو بار دیگر. کوهن از فوتبال بینالمللی گفت: صادقانه بگویم، اگر رمزی سرمربی نمیشد، فکر نمیکنم بویی به من دست دهد. من یک فوتبالیست طبیعی نبودم. من باید روی خیلی چیزها کار می کردم، اما می دانستم که دارایی من قدرت و سرعت من است.
«اگرچه من زیاد جلو می رفتم، دفاع نقطه قوت من بود. من می توانستم تکل بزنم و بازی را نسبتاً خوب بخوانم. الف فقط از شما خواسته کاری را انجام دهید که توانایی انجام آن را دارید. من دوست داشتم جلو بروم و بچهها به من مسخره میکردند که سانترهای من برای تماشاگران خطرناکتر از حریفانمان است، اما در درجه اول فکر میکردم که مدافع خوبی در چهار خط دفاعی هستم که همه ما وظایف خود را میدانیم.
کوهن یک وینگر نوجوان بود، قبل از اینکه اولین سرمربی اش فولام، دوگالد لیوینگستون، که خودش یک مدافع کناری سابق بود، او را به سمت راست خط دفاعی منتقل کند. او گفت: “فوتبال یک بازی حرکتی است، در مورد عرض و عمق است و با دوگالد بود که در مورد بازی موضعی به عنوان مدافع یاد گرفتم.” او به من در مورد چیزهایی مانند همپوشانی و نحوه دویدن به سمت توپ ها، روان نگه داشتن بازی، به جای منتظر ماندن برای دریافت توپ، به من یاد داد. آنها درس هایی بودند که با من ماندند.»
دوران باشگاهی کوهن تقریباً یک دهه به طول انجامید، تمام آن را در فولام سپری کرد، و با دیدارهایش با لیورپول رزرو شد – او اولین بازی خود را در مارس 1957 در 17 سالگی مقابل آنها انجام داد و در دسامبر 1967 مقابل همان تیم در یک تکل بازی کرد. با هم تیمی خود در انگلیس، پیتر تامپسون، که 15 ماه بعد از آن دچار آسیب غضروف زانو شد و مجبور به بازنشستگی شد. او در تیم انگلستان در سال 1966 در کسب افتخار باشگاهی بی نظیر بود: همراه با او فولام به لیگ برتر صعود کرد و به دو نیمه نهایی جام حذفی رسید، اما هیچ جامی در کار نبود و لیگی بالاتر از رده دهم نبود. مشخصاً در عرض دو سال پس از مصدومیت کوهن، آنها دو بار سقوط کرده بودند و تا سال 2001 به لیگ برتر بازنگشتند.
اگر او شايد كمترين عضو باشكوه ترين تيم انگليس بود، ارزش او با اين وجود مشخص بود. دوست بزرگ او بابی چارلتون مینویسد: «مثالهای زیادی از حرفهای بودن فوقالعاده در تیم وجود داشت، اما هیچکدام از آنها از نمونهای که جورج کوهن ارائه کرد فراتر نمیرفت. فقط دیدن او در اتوبوس، همیشه دوست داشتنی، همیشه مایل به کمک در داخل یا خارج از زمین، برای ایجاد موجی از رفاه کافی بود.
هم تیمیهایش از ویژگیهای خاص او لذت میبردند. عادت او به دوش گرفتن قبل از مسابقات، و سپس شروع به تمرین انفرادی گرم کردن فشار و دویدن مشتاقانه در محل. جف هرست گفت: «فکر میکردم مربی مشتاقی هستم، اما جورج همه ما را سرد رها کرد. او متعصب به تناسب اندام بود.» تعهد او هم به تیم و هم به فردیت خود باعث شد چارلتون او را “ماهیت اصلی آنچه که آلف برای رسیدن به آن تلاش می کرد” بداند.
آلن بال که جلوتر از کوهن در سمت راست خط هافبک عمل می کرد، در زندگی نامه خود نوشت: «من او را دوست داشتم و دوستش داشتم و هنوز هم دوستش دارم. او به اندازه یک گاو نر قوی بود و … آلف می دانست که ما با هم تمام آن طرف زمین را به باد می دهیم. جورج بهترین پاسور توپ نبود، اما یک نیروگاه بود. هیچ کس هرگز از کنار او نگذشته بود، هیچ کس نمی توانست با سرعت او را شکست دهد، اما زمانی که او در حال دویدن بود، هرگز نمی دانستیم که توپ قرار است به کجا برسد.”
اگر سبک بازی کوهن با قدرت و روحیه خستگی ناپذیر مشخص می شد، او به این ویژگی ها به دور از بازی نیاز داشت. پدر و مادرش در جوانی مردند، پدرش به سرطان ریه، مادرش پس از زیر گرفتن کامیون، و برادر کوچکترش پیتر، پدر بن قهرمان جام جهانی راگبی – تا قبل از مسابقات کریکت 2019 فوت کردند. اینکه انگلیس در یک ورزش بزرگ تیمی مردان جام جهانی را بدون عضوی از خانواده کوهن در کنار خود برد – در سال 2000 پس از اینکه توسط سه مردی که قصد داشت از یک کلوپ شبانه متعلق به خود در نورثهمپتون به او حمله کرد، کشته شد.
او خود در 29 سالگی بازنشسته شد و در سال 1976 در 36 سالگی به سرطان روده مبتلا شد – بیماری که قرار بود برادر بزرگترش لن را بگیرد و کاپیتان قهرمان جام جهانی او، بابی مور را بکشد. علیرغم درمان ظاهراً موفقیت آمیز، سرطان در سال 1978 بازگشت، و دوباره در سال 1980. در سن 41 سالگی، رادیوتراپی او به حدی شدید بود که او قادر به راه رفتن بدون چوب باقی ماند.
او در نهایت در سال 1990 عاری از سرطان اعلام شد و به توسعه املاکی که پس از فوتبال خود را وقف آن کرده بود، بازگشت. در سال 1998 او مدال جام جهانی خود را برای کمک به بازنشستگی خود فروخت – این مدال توسط فولام به قیمت 80000 پوند خریداری شد – و کمی بعد طعم بدبختی دیگری را تجربه کرد که یک معامله ملکی ناموفق او را به آستانه ورشکستگی کشاند و او را مجبور به فروش مدال خود کرد. خانه خانوادگی او سپس زندگینامهای نوشت که با کمال آرامش وقایع مختلف از شکوه تا مصیبت و کلستومی را توصیف میکند، فقط برای ناشرش که از بین میرود و بیشتر پولش را با خود میبرد. با تمام این اوصاف، حداقل در ملاء عام، همیشه شاد و سرحال ماند. همسرش دافنه، که او در 19 سالگی با او آشنا شد و در 23 سالگی ازدواج کرد، دیگر ثابت زندگی او بود.
از جمله چیزهایی که او همیشه به آن نگاه میکرد، عکسی بود از او در حال به چالش کشیدن جورج بست، با امضای وینگر سابق منچستریونایتد و تقدیم به “بهترین مدافع کناری که تا به حال در برابرش بازی کردم”. اما کلماتی که شاید او را به بهترین نحو خلاصه میکردند، در پای مجسمهاش که در خارج از کلبه کریون در سال 2016 رونمایی شد، نوشته شده است: «بازیکن فولام. قهرمان جام جهانی. آقا.”
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.