به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
ده سال پیش در روز دوشنبه، جودیت تبات وارد هواپیما شد و از دست دزدان دریایی، آدم ربایان و قاتلان سومالیایی که او را تقریباً هفت ماه اسیر کرده بودند، خارج شد.
شوهرش، دیوید، زمانی که تبات به اتاق خواب این زوج در استراحتگاه مجلل و مجلل خود حمله کردند، توسط دستگیرشدگان اولیه به ضرب گلوله کشته شد.
آخر شب بود و دیوید، مدیر مالی انتشارات Faber & Faber، با یکی از مردان مسلح در حالی که جودیت را بیرون میکشیدند، کشتی گرفت: روی بازوهایش آثاری وجود داشت که سعی داشت با آنها مبارزه کند. او از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بلافاصله جان باخت. این زوج بیش از سه دهه با هم بودند.
در طول هفت ماه بعد، جودیت که در آن زمان 56 سال داشت، از گروه دزدان دریایی به گروه دزدان دریایی منتقل شد.
او شکنجههای روزانهای را که اسیرکنندگانش به او میدادند به یاد میآورد. او گرسنه بود – قبل از ربوده شدنش هشت سنگ وزن کرد و بعد از آن فقط پنج و نیم سنگ – تحقیر شد و بارها مورد بازی های فکری قرار گرفت. یک روز ربایندگانش به او میگفتند که میخواهد به خانه برود، هواپیمای منتظرش است و روز دیگر به خاطر نرسیدن پول باج به قتل میرسد یا او را رها میکنند تا در جنگل بمیرد. .
او گفت: «این هر روز بود. وقتی آزاد شدم، در مرحله ای بودم که نمی دانستم چه چیزی را باور کنم. وقتی بالاخره سوار هواپیما شدم و هواپیما فرود آمد، مقامات دولتی با من روبرو شدند و به یاد دارم که به این زن نگاه کردم و سعی کردم بفهمم آیا او واقعی است یا خیر. من در واقع به او گفتم: “واقعی هستی؟”
آزادی تبوت به لطف پسر 25 سالهاش، اولی، بود که با کمک یک شرکت امنیتی خصوصی، با ربایندگان مذاکره کرد. تبوت گفت: “او یک شبه بزرگ شد.”
تبوت هفته گذشته بازگشت نازنین زاغری-رتکلیف را با شادی آمیخته با ترس تماشا کرد. او میگوید: «او آینده فوقالعادهای در پیش دارد، اما باید زمان بگذارد.
“اگر می توانستم به 10 سال قبل برگردم، به خودم می گفتم که راحت باشید: در کارها عجله نکنید، حداقل برای شش ماه هیچ تصمیم مهمی نگیرید. داستان خود را برای افرادی که می خواهید داستان خود را برایشان تعریف کنید بگویید زیرا باید داستان خود را بگویید اما تحت فشار کسی قرار نمی گیرید.
او میافزاید: «این زندگی شماست که به آن بازگشتهاید، بنابراین باید مسیریابی و هماهنگ کنید که چگونه میخواهید باشید و چگونه میخواهید به جلو حرکت کنید، زیرا مردم به جلو حرکت میکنند».
او هشدار می دهد، با این حال، حرکت رو به جلو کار سختی است. «آنچه که اتفاق افتاده رخ داده است. شما نمی توانید به عقب برگردید. شما نمی توانید گذشته را تغییر دهید. فقط باید یک پا را جلوی پای دیگر بگذاری.
این دقیقاً همان کاری است که من در زمان اسارت انجام میدادم: ورزش کردن بدنم در سوراخهای تاریکی که مرا در آن نگه میداشتند، و همچنین ذهنم را فعال نگه میداشتم. و این کاری است که من در 10 سال گذشته انجام دادهام، به شیوهای متفاوت، و این همان کاری است که نازنین و خانوادهاش نیز انجام خواهند داد و به تدریج با گذشت زمان، ضربه و درد آن قابل کنترل خواهد شد.»
تبوت گفت که اگرچه برخی ممکن است انتظار داشته باشند زاغری رادکلیف با سهولت نسبی به زندگی عادی بازگردد، او از تجربیات خود میداند که به این سادگی نیست. او میگوید: «وقتی در اسارت هستید، آرزوی آزادی دارید، اما وقتی بالاخره آزادی خود را به دست آوردم، آینده واقعاً تاریک به نظر میرسید. “من نمی دانستم چگونه می خواهم از آن عبور کنم. اما من انجام دادم. من خانواده و افراد خوبی را در اطرافم داشتم، اما این کار واقعاً سختی بود که تازه خودم را دوباره کشف کنم.»
تبات گفت که بدون Hostage International، یک موسسه خیریه که شبکه حمایتی و مراقبت های تخصصی را به صورت رایگان برای کسانی که تحت تأثیر آدم ربایی یا بازداشت خودسرانه در خارج از کشورشان قرار می گیرند، ارائه می دهد، نمی توانست بهبود یابد.
این موسسه خیریه مستقل که در سال 2004 توسط گروگان سابق تری ویت سی بیای و گروهی از گروگانها و اعضای خانوادهاش تأسیس شد، از بیش از 370 پرونده حمایت کرده است – حدود 30 مورد در سال، از جمله زاغری-رتکلیف.
ویت گفت: «زمانی که نازنین در خانه پدر و مادرش در حصر خانگی بود، مکرراً به صورت آنلاین با نازنین صحبت کردم. من از اینکه توانستم – این هرگز در تمام مدت کمک به گروگانها هرگز اتفاق نیفتاده بود- شگفت زده شدم، اما من و او میتوانستیم زمان زیادی را صرف صحبت کنیم و من هر کاری از دستم بر میآمد انجام دادم تا به او کمک کنم قوی بماند و امید را حفظ کند.»
تبات می گوید که حتی با کمک سازمان بین المللی گروگان، حداقل پنج سال پس از آزادی او طول کشید تا بهبودی خود را آغاز کند. او میگوید: «پیش از آن، دائماً سعی میکردم وانمود کنم که خوب هستم. من و دیوید زندگی خوبی را با هم داشتیم و بازنشستگی بزرگی را برنامه ریزی کرده بودیم: زندگی ما مانند یک پازل کوچک بود که قطعات آن در جای درست قرار گرفته بودند – و سپس یک نفر آمد و تکه ها را همه جا پرت کرد. سالها احساس میکردم که به دنبال تکههایی از دیوید هستم.
او میگوید: «اما دیگر نیازی نیست که به دنبال آن قطعات بگردم. من به عنوان یک بیوه و من به عنوان یک گروگان سابق خوب هستم. دیگه منو تعریف نمیکنه من فقط جود هستم حرکت رو به جلو، همیشه به جلو راه رفتن.»
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.