به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
آبا شروع موج عظیم اعتصابات زمستانی، به نظر می رسد که دولت از معادل سیاسی برف کوری رنج می برد. دبیر کل کالج سلطنتی پرستاری میگوید در صورتی که وزرا بالاخره درباره حقوق صحبت کنند، در مورد کنارهگیری قریبالوقوع اعضایش «مکث» میکند، اما در زمان نگارش، پاسخ همچنان نوعی لجبازی پیش پا افتاده بود: از طریق اضافه کردن توهین به جراحت، یکشنبه وزیر بهداشت این سیگنال را دید که اگرچه هنوز در مذاکرات حقوق دخالت نخواهد کرد، اما ممکن است بتواند به پارکینگ رایگان کارکنان NHS کمک کند. ترس بزرگی که ریشی سوناک و همکارانش را آزار می دهد آشکار است – اگر آنها با پرستاران پول صحبت کنند، چه کسی بعدی خواهد بود؟ میک لینچ از RMT، که اخیراً خواستار ملاقات تن به تن با نخست وزیر شده است، پاسخ آن را می داند. و به این ترتیب کل درام وحشتناک ادامه می یابد و نه تنها خشم و ترس را در بالا نشان می دهد، بلکه سردرگمی جمعی دولت را نیز آشکار می کند.
یک فکر دیوانه کننده به وضوح در ذهن های محافظه کار می چرخد: قرار نبود این اتفاق بیفتد، درست است؟ بیش از چهار دهه از آغاز جنگ مارگارت تاچر با کارگران سازمان یافته می گذرد. شش سال پیش، دولت تازه منتخب محافظهکار به رهبری دیوید کامرون، قانون اتحادیه کارگری را تصویب کرد که محدودیتهای جدید سختگیرانه آن در اعتصاب، نتیجهای دیرهنگام از آنچه او آغاز کرده بود به نظر میرسید. و با این حال، ما در اینجا با چیزی روبرو هستیم که دیلی میل آن را «تقویم هرج و مرج» می نامد، با اتحادیه ها به طور ناگهانی در مرکز گفتگوهای ملی.
نتیجه یک حس سورئال انکار است. وزرا از مذاکره معنادار خودداری میکنند و پشت نهادهای رسمی بررسی حقوق پنهان میشوند. در عین حال، آنها مکرراً در بحثهای بین اتحادیهها و کارفرمایان، معمولاً به بدترین شکل ممکن مداخله میکنند: برای مثال، هفته گذشته گزارشهایی مشاهده شد مبنی بر اینکه پیشنهاد شرکتهای ریلی به RMT برای افزایش 10 درصدی دستمزد طی دو سال ارائه شده است. توسط وزرایی که در برابر هر گونه افزایشی مرده بودند مسدود شد و اصرار داشتند که هر معامله باید شامل تغییرات شدید در شرایط کاری باشد. در همین حال، انرژی عظیم محافظهکاران در تلاش برای قانونگذاری راههای خروج دولت از این آشفتگی، با احیای اقدامات برای راهآهن که اولین بار توسط بوریس جانسون پیشنهاد شد، و همچنین ارائه قوانین جدیدی که اعتصابها را در جاهای دیگر غیرقانونی یا به شدت محدود میکند، ریخته میشود. .
بدیهی است که چنین مانورهای ناامیدانه ای عمق بحرانی را که اعتصابات پاسخی به آن است نادیده می گیرد و این که زمستان امسال چه لحظه ای تاریخی را نشان می دهد. هر دو نماد اعتصابهای بیسابقه در NHS هستند که در روز پنجشنبه با خروج حدود 100000 پرستار آغاز میشود و پس از آن توقف دیگری در 20 دسامبر و اعتصاب کارکنان آمبولانس در روز بعد انجام میشود. همراه با توقف چهار روزه راهآهن در این هفته و تمام اعتصابهای قریبالوقوع دیگر – بدون اشاره به چشمانداز اقدام صنعتی در سال آینده توسط ماماها، معلمان، آتشنشانان و غیره – آنها پایان دوران سیاسی را نشان میدهند که با سقوط هواپیما آغاز شد. سال 2008، و طلوع غم انگیز واقعیت جدیدی که سیاستمداران ما نشانه های کمی از درک آن را نشان می دهند.
تا حدی، اعتصابات پاسخی دیرهنگام به سالهای طولانی راکد بودن دستمزدها و توقف پی در پی دستمزدهای بخش دولتی است. بین سالهای 2010 تا 2022، حقوق پرستاران باتجربه به میزان واقعی 20 درصد کاهش یافت، رقمی ناگوار که با این واقعیت مرتبط است که در حال حاضر نزدیک به 50000 شغل پرستاری در NHS انگلیس وجود دارد. حقوق اولیه امدادگران در حال حاضر به طور متوسط 25600 پوند است. یک کارگر معمولی تحویل پست سلطنتی 24600 پوند دریافت می کند. و بله، رانندگان قطار حقوق بسیار بیشتری دریافت میکنند، اما همانطور که RMT مکرراً اشاره میکند، کارکنان راهآهن درگیر شامل نظافتچیها، کترینگها، نگهبانان، کارکنان ایستگاه و کارکنان تعمیر و نگهداری هستند. اکثر کارگران راه آهن نرخ دستمزد سالانه بین 25000 تا 31000 پوند دارند: میانگین حقوق ملی 31285 پوند است.
همه اینها به چیزی اشاره می کند که مطمئناً اکثر ما آن را به عنوان یک تجربه روزمره درک می کنیم: این واقعیت که نیازهای اساسی ما بی پایان به قیمت ارزان برآورده شده است. چیزی که همه چیز را در کنار هم نگه داشت، ترکیبی از نرخهای بهره بیسابقه پایین و تورم ناچیز بود – که به معنای کالاهای نسبتاً ارزان، اعتبار آسان و سرپوشی برای اعتصابها و اختلافات بود. با از بین رفتن آن راحتیها، واقعیت گیجکنندهای جدید به ما برخورد کرده است که با تأثیرات برگزیت حتی آشکارتر شده است.
شما می توانید این را در حال و هوای خسته عمومی احساس کنید. وقتی امسال از خطوط اعتصاب بازدید کردم، یک چیز بارها و بارها به ذهنم خطور کرد: این که برخلاف تمام آن تیترها در مورد “ستیزه جویی”، بیشتر افراد درگیر خسته و عصبانی به نظر می رسیدند. آنها انقلاب نمی خواهند. تقریباً 15 سال طولانی پس از سقوط سال 2008 و هر آنچه که منجر به آن شد، آنها مایلند دیگر نگران نباشند و احساس کنند که می توانند به خانواده خود غذا بدهند، گرمایش مرکزی خود را بپوشند و گاه به گاه تعطیلات بگذرانند: جنبه دیگری از داستانی که به نظر می رسد بسیاری از سیاستمداران حزب محافظه کار و صدای خشمگین مطبوعات دست راستی به آن نرسیده اند.
با این حال، موج کنونی اعتصابها پایان مییابد – و اشتباه نکنید، اعتصابها همیشه با واکنشهای عمومی مواجه میشوند، به ویژه زمانی که بیمارستانها را درگیر میکند و کریسمس را مختل میکند. – ریشه در مسائل عمیقی دارد که قرار نیست از بین بروند، و آنها خواستار تغییراتی هستند که تقریباً تمام جنبه های سیاست را تحت تأثیر قرار می دهد. در حال حاضر، این محافظهکاران هستند که این نکته اساسی را درک نمیکنند، اما اگر حزب کارگر در انتخابات بعدی پیروز شود، همان تنشها با کایر استارمر برخورد خواهد کرد. اصرار آشکار او مبنی بر اینکه یک دولت کارگری به محدودیت های فعلی هزینه های عمومی پایبند خواهد ماند، ممکن است به زودی به شدت مورد آزمایش قرار گیرد. همینطور رویکرد به همان اندازه سرسختانه او در قبال برگزیت و بازار واحد اروپا، به یک دلیل اجتناب ناپذیر: اینکه اگر بریتانیا بخواهد به درستی بودجه خدمات عمومی و حمل و نقل خود را تأمین کند و به مردم آنچه را که نیاز دارند و شایسته آن است، پرداخت کند، باید با سطوح کم رشد رشد خود مقابله کند. و کاهش بهره وری – که هر دوی اینها مستلزم رابطه اقتصادی بسیار نزدیکتر با اروپا نسبت به رابطه ای است که ما به آن دست یافته ایم.
سایر تغییرات احتمالاً در حال حاضر در اینجا هستند. این توهم پس از تاچر که سیاستمداران میتوانند به نحوی از پرسشهای اساسی در مورد میزان دستمزد مردم و شرایطی که در آن کار میکنند کنار بیایند، بهطور مهلکی با طرح مرخصی تضعیف شد و اکنون به نظر تمام شده است. در همین حال، یکی دیگر از اصول اعتقادی محافظهکاران به نظر متزلزل به نظر میرسد، حداقل بگوییم: این باور دیرینه مبنی بر اینکه اتحادیههای کارگری مزاحم نامشروعی هستند – که توسط «بارونها» و «پرداختکنندگان» رهبری میشوند و اکثریت مردم همیشه به آنها مشکوک نگاه میکنند. به نظر می رسد خطوط نوشته شده در دهه 1970 در قرن بیست و یکم کاربرد چندانی ندارند.
اعتصابات و رویکرد دولت به آنها حاوی یک درس بزرگ دیگر است. رهبری سیاسی خوب به معنای موضع گیری آسان و تقابل ارزان نیست. طاقت فرسا و خسته کننده است. مستلزم رواقیگری عمیق، گشودگی دائمی برای سازش و پذیرش اساسی این است که کار حل بحران است نه بدتر کردن آنها. آیا سوناک، جرمی هانت و بقیه هیچ یک از این ویژگیها را دارند؟ با عمیقتر شدن ناراحتیمان، به نظر میرسد که نخستوزیر از دید عقبنشینی کرده است و از دور اصرار دارد که مردم باید «معقول» باشند، و وعده قوانین جدید «سخت» میدهد. هیچ تفاوتی با بحران فوری ندارد. همکاران او این را دارند که نشان دهند افرادی که در برابر کاهش دستمزد مقاومت می کنند به ولادیمیر پوتین کمک می کنند. اکنون زمان چنین بیهودگی های سستی نیست: بیش از هر چیز، این زمستان اعتصابی جدیتی را می طلبد که تشکیلات سیاسی ما مدت هاست آن را به اشتباه انداخته است.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.