به گزارش دپارتمان اخبار بین المللی پایگاه خبری آبان نیوز ،
وقتی برای اولین بار ریچارد رتکلیف را در سال 2017 ملاقات کردم، به همسرش نازنین تازه گفته شده بود که ممکن است با 16 سال دیگر در زندان ایران روبرو شود.
او تا آن زمان برای نیمی از زندگی خود از دختر سه ساله خود گابریلا جدا شده بود: او به عنوان یک نوزاد 18 ماهه به همراه مادرش اسیر شد و سه سال آینده را در ایران سپری کرد و با او زندگی کرد. پدربزرگ و مادربزرگش
آن موقع به من گفت گابریلا یادش رفته بود چگونه انگلیسی صحبت کند. او گفت: «به جز اینکه چگونه بگوییم «دوستت دارم». او میگوید «دوستت دارم» و با دستانش قلب کوچکی میسازد.»
دخترم تقریباً همسن گابریلا است و من به سختی کلماتی را پیدا کردم تا از او بپرسم که چگونه با جدایی از خانواده اش کنار آمد. او گفت: «واقعاً در مورد چیزهایی که از دست دادهام فکر نمیکنم. وقتی آنها برگشتند، فکر کردن به کارهایی که انجام خواهیم داد، برایم راحت تر است. من به آن پایبندم.»
با شنیدن این خبر در روز چهارشنبه مبنی بر اینکه نازنین در حال پرواز به خانه به بریتانیا است، و بعداً صدای ضبط شده ای که گریه می کرد در حالی که گابریلا را دوباره در آغوش گرفته بود شنیدم، به آنچه ریچارد در اولین مصاحبه گفته بود فکر کردم: «من مشتاقانه منتظر شنبه هایی هستم که ما همه میرفتند و کاری میکردند، به پارک میرفتند، به اردکها غذا میدادند، یا یک سفر یک روزه به ساحل میرفتند. این چیزی است که در سر من است، این چیزی است که در انتظار است. و من احتمالا فقط آنها را نگه خواهم داشت.” و صدایش ترک خورد.

او فاش کرد که در بالای لیست نازنین، به خانه می آمد، روی مبل می نشست و یک فنجان چای برای او درست می کرد.
در همان دیدار اول، مشخص بود که او چقدر مصمم بود – و چقدر امید داشت. او حتی این ایده را که ممکن است نازنین تا کریسمس 2017 در خانه نباشد را تحمل نمیکند. «من قبول نمیکنم. من ایمان دارم که در نهایت، نور خورشید بی عدالتی را پاک می کند. و من تا زمانی که انجام شود ادامه خواهم داد.»
اما او اعتراف کرد که علیرغم تمام تلاشهایش، حضور در آپارتمانش، «مکانی که مشخصاً در آنجا نیستند» به سراغش میآمد – و وقتی میخواست با گابریلا احساس نزدیکی کند، از سرسرهای که گابریلا استفاده میکرد بازدید میکرد. در پارک محلی خود
من مردی میانسال هستم و اکنون دلیلی برای پرسه زدن در زمین بازی ندارم، اما چند بار آنجا بودهام، فقط برای اینکه به یاد بیاورم که او بارها و بارها از سرسره بالا و پایین میرفت.»
تصویری که او در حال انجام این کار بود هرگز مرا رها نکرد، و زمانی که فرصت ملاقات مجدد با او را پیدا کردم، برای هفتمین مصاحبه مان دو سال بعد، این افتخار بزرگ را داشتم که با گابریلا نیز ملاقات کنم.
او در آن زمان پنج ساله بود و ریچارد به سختی توانسته بود بازگشت او را تضمین کند تا بتواند مدرسه را در انگلستان شروع کند. این برای مدتی برنامه ریزی شده بود، اما او به من گفت که کمتر از 24 ساعت قبل از اینکه گابریلا به خانه پرواز کند، به او هشدار داده شد که از خروج او از ایران جلوگیری می شود.

صبح روز بعد، وقتی پیغامی دریافت کرد که میگفت امنیت فرودگاه را پشت سر گذاشته و بالاخره در هواپیما بود، «ناباوری» تنها چیزی بود که میتوانست احساس کند.
“من گریه نکردم. احتمالاً عظمت آمدن او به خانه را تا زمانی که برگشته احساس نکردم. تا آن شب اول که فقط خواب او را تماشا کردم.»
او گفت که شب اول تا دیروقت بیدار ماند و به نفس نفس زدن گابریلا گوش داد و می دانست که می تواند به سادگی دستش را دراز کند و او را لمس کند. «فقط حضور او در آنجا… خیلی آرام بود. خیلی آرام خیلی بی گناه.» مکث کرد و صدایش از احساس میلرزید. “این معصومیتی است که فراموش می کنی.”
در دسامبر 2020، من و ریچارد دوباره همدیگر را دیدیم و این بار دخترم را با خودم آوردم. فلورا و گابریلا در زمین بازی که ریچارد به من گفته بود گابریلا را روی سرسره تصور میکرده با هم بازی میکردند.
ریچارد گفت: “قدرت نوازش های او در سال گذشته به طرز چشمگیری بهبود یافته است.” “اکنون فشار او به شدت احساس می شود.”
اما در آن زمان، ریچارد متوجه شده بود که نازنین به خاطر بدهی 400 میلیون پوندی دولت به ایران گروگان گرفته شده است و مشخص بود که او و نازنین هر دو احساس ناامیدی می کردند. او گفت: «من از اصطلاح شکنجه روانی استفاده میکنم، زیرا این همان چیزی است که بوده است.
تا آخرین روز اعتصاب غذای او در خارج از وزارت امور خارجه، در نوامبر سال گذشته، دیگر ملاقاتی نداشتیم. علیرغم اینکه می دانستم روز 21 است، از اینکه او چقدر بد به نظر می رسید متعجب شدم. او اعتراف کرد که شب را با درد و سرگیجه سپری کرده است و رنجش بر روی تمام خطوط صورتش نوشته شده است.
خانوادهای که دوباره متحد شدهاند اکنون در خانهای امن میمانند، جایی که میتوانند حریم خصوصی داشته باشند. پنجشنبه شب گذشته، نازنین به نماینده خود، تولیپ صدیق – که به شدت برای آزادی او مبارزات انتخاباتی کرده است – گفت که هنوز هم همه چیز سورئال است، مانند یک رویا.
صدیق گفت که گابریلا در کنار خودش است و از اینکه هر دو والدین همزمان در اتاق هستند هیجان زده است – و دخترش تمام چیزی است که نازنین می تواند درباره اش صحبت کند. صدیق به او گفت: «آنها نمی توانند همدیگر را در آغوش بگیرند و از بوسیدن دست بردارند نگهبان.
به اولین باری که ریچارد را ملاقات کردم، فکر می کنم، زمانی که او تمام کارهایی را که بیش از همه در انتظار انجام دادن با خانواده اش در زمان جمع شدن دوباره بود، فهرست کرد. دوباره آن ترک را در صدایش می شنوم که اعتراف می کند: “احتمالاً آنها را نگه می دارم.”
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز ایران و جهان آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.