به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
تیاو جنگ در اوکراین جهانی شده است. افزایش قیمت کالاها در مسیری است که شدیدترین افزایش خود را از سال 1970 مشاهده می کند و موجی شوک از رنج را در سراسر جهان ارسال می کند زیرا قیمت کالاهای اساسی که هر انسانی برای بقا به آن نیاز دارد در حال افزایش است. قیمت گندم از فوریه 60 درصد افزایش یافته است. قیمت مواد غذایی در حال حاضر بالاتر از زمان بحران جهانی غذا در سال 2008 است که 155 میلیون نفر را به فقر شدید کشاند. گندم ارزان اوکراینی که کشورهای آسیبپذیر از جمله مصر، لیبی، سومالی، سوریه و لبنان به آن تکیه میکنند. اگر مراقب نباشیم، «شوک اوکراین» میتواند به سرعت به مقیاس هولناک شوکهای اوپک و ایران نزدیک شود که دهه 1970 را تکان داد.
اما استعاره “شوک” فریبنده است. این یک انفجار لحظه ای نیست. همه علائم هشدار دهنده به این واقعیت اشاره دارد که این می تواند به بهمن تبدیل شود. اگر این اتفاق بیفتد، ما تازه در آغاز یک سیل یک دهه هستیم.
دو اپیزود تاریخی راهنمای این دوران پر فراز و نشیب است: دهه 2010 و 1970. هر دو دوره شاهد افزایش قیمتهای کالاها بودیم که منجر به موجی از بحرانها شد که سال به سال کاهش یافت. بی نظمی طولانی مدت توسط یک حلقه بازخورد بین هرج و مرج در بازار و هرج و مرج در دنیای واقعی ایجاد شد. تضادها باعث شوک قیمت شد و این قیمتهای بالا باعث درگیریهای بیشتری شد و باعث افزایش دوباره قیمتها و غیره شد.
اولین بهمن در سال 1973 با جنگ اعراب و اسرائیل آغاز شد. در انتقام حمایت آمریکا از اسرائیل، کارتل انرژی اوپک که به تازگی مطمئن شده بود، «سلاح نفتی» را با دو برابر کردن – و سپس چهار برابر کردن – قیمت بین المللی به کار گرفت. در سرتاسر جهان تورم افزایش یافت، بیکاری افزایش یافت و بازارهای سهام بزرگترین سقوط خود را از سال 1929 متحمل شدند. بسیاری از کشورها در مواجهه با قبوض واردات اخاذی، به بانک های وال استریت روی آوردند تا دلار وام بگیرند تا نفتی را که اقتصادشان به شدت به آن نیاز داشت، بپردازند.
اما در سال 1979، زمانی که انقلاب ایران قیمتها را همچنان بالاتر برد، رئیس فدرال رزرو، پل ولکر، نرخ بهره را به 20 درصد افزایش داد تا با یک تورم جدید مبارزه کند. کشورهای بدهکار نکول کردند و باعث بحران بدهی جهان سوم شد. بسته نجاتی که صندوق بین المللی پول به کشورهای متخلف ارائه کرد مشروط به کاهش مخارج دولت، به ویژه یارانه های غذا و سوخت بود. مردم در آن کشورها توانایی زندگی را نداشتند و اعتراضات بالا گرفت. دولتهای پرو، برزیل، آرژانتین، مکزیک، جامائیکا، فیلیپین، پاناما، سودان، تونس و هائیتی در نهایت یا رای دادند یا سرنگون شدند.
هرج و مرج از یک جنگ خاورمیانه به قیمت بینالمللی نفت تا رکود جهانی به سود وال استریت و یک نکول در جهان در حال توسعه به یک موج انقلابی تبدیل شده بود. بی نظمی در بازارها و بی نظمی در دنیای واقعی یکدیگر را تغذیه می کردند. در نتیجه این ناکارآمدی اقتصادی، نظریههای اقتصادی کینزی که در دوره پس از جنگ هژمونیک بودند، بیاثر اعلام شدند و انقلاب بازار آزاد بالا گرفت. و هنگامی که این انقلابیون بازار آزاد در سال 2000 بازارهای کالاها را از مقررات خارج کردند، به سفته بازان مالی اجازه دادند بر شکل گیری قیمت ها مسلط شوند. حالا فقط معامله گران پیش بینی هرج و مرج آینده در دنیای واقعی برای ایجاد هرج و مرج در بازارها کافی بود زیرا معامله گران شروع به “قیمت گذاری” ریسک درک شده کردند. ادراک می تواند بر واقعیت غلبه کند.
بهمن دوم در تابستان 2010 آغاز شد، زیرا آتش سوزی در زمین های کشاورزی روسیه بیداد کرد و دلالان نگران کمبود جهانی گندم بودند. این نگرانیها در نهایت بیاساس بودند – مزارع آمریکایی در آن سال محصول پرفروشتری داشتند – اما معاملات وحشتزده در معاملات آتی گندم قیمت بینالمللی را تقریباً دو برابر کرد. موجی از تظاهرات یکی از بزرگترین واردکنندگان منطقه ای جهان – خاورمیانه – را در بر گرفت و شورش های بهار عربی را برانگیخت. در سوریه و لیبی، این انقلابها به جنگهای داخلی کشیده شد و دولت اسلامی خفته در همسایه عراق را بیدار کرد. تا سال 2015، بحران پناهجویان که این درگیری ها ایجاد کرده بود، جهانی شد و شورش های پوپولیستی دست راستی را در سراسر اروپا هدایت کرد که بریتانیا را به سمت برگزیت سوق داد و به ترامپ مهمات زیادی برای مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری اش داد.
از آنجایی که این جنگ های داخلی در منطقه ای پرجمعیت از کشورهای صادرکننده نفت بیداد می کرد، تاجران کالا برای ایجاد اختلال در تولید جهانی نفت که هرگز رخ نداد، «قیمت گذاری کردند». پس از قطعی کوتاه مدت در لیبی، نفت به جریان خود ادامه داد. اما حباب سوداگرانه نفت از سال 2011 تا 2014 موج عظیمی از طلای سیاه را بر هوگو چاوز درست قبل از انتخاب مجددش، بر داعش در حالی که تویوتایهای سفیدشان در عراق پیشروی میکردند، و بر ولادیمیر پوتین در حالی که برای اولین تهاجم نظامی خود در عراق آماده میشد، فرود آورد. اوکراین. بسیاری از این دلارهای نفتی همچنین در املاک و مستغلات غرب سرمایهگذاری شدند و نابرابری ثروت عظیمی را ایجاد کردند، که همراه با بحران پناهجویان، به افزایش پوپولیسم دست راستی در سراسر اروپا دامن زد و باعث شد رایدهندگان سابق اوباما در سال 2016 ترامپ را انتخاب کنند.
حمله پوتین به اوکراین باعث بهمن سوم شد. واکنشهای بازار به قدری آشفته بوده که بورس فلزات لندن مجبور به توقف معاملات شد. در هفتههای آینده، افزایش قیمت کالاها میتواند باعث افزایش تورم، رکود جهانی و موج فزاینده گرسنگی و فقر شود. اگر از این بحران جلوگیری نشود، سیاستمداران فعلی در سرتاسر اقتصادهای پیشرفته با عمیقتر شدن بحران هزینههای زندگی، رتبه محبوبیت خود را کاهش خواهند داد. برای بسیاری از کشورهایی که در حال حاضر در لبه هرج و مرج هستند، این به معنای اعتراض، شورش و شاید حتی انقلاب است، همانطور که امسال در قزاقستان شاهد آن بودیم. برخی از این درگیری ها مانند سال 2011 به جنگ های داخلی تبدیل خواهند شد.
صادرکنندگان نفت مانند عربستان سعودی و ایران – و حتی روسیه، اگر بتواند خریدارانی برای نفت خود پیدا کند – غنی و جسور می شوند، آزاد خواهند بود تا ماجراجویی های نظامی موجود خود را تشدید کنند و ماجراهای جدیدی را آغاز کنند. جوامع معدنی در سراسر جنوب صحرای آفریقا با افزایش ارزش ذخایر فلزی که در اختیار دارند شاهد افزایش خشونت خواهند بود. همانطور که کشاورزان آووکادو مکزیکی می توانند تأیید کنند، کارتل ها به دنبال گسترش فعالیت های خود به کالاهای کشاورزی با قیمت های بالا هستند. این تضادها، خواه در آینده محقق شوند یا پیش بینی شوند، قیمت ها را افزایش خواهند داد زیرا معامله گران در «حق بیمه ریسک» نقش دارند. و به نوبه خود، این قیمتهای بالا به همان تعارضاتی دامن میزند که حق بیمه قرار است در برابر آن محافظت کند.
سه جریان جهانی اضافی میتواند به این موتور آشوب نیرو دهد. ثروتهای کالایی ممکن است به داراییهای مالی، بهویژه املاک و مستغلات در مطلوبترین شهرهای غرب سرازیر شود و نابرابری را افزایش دهد که همانطور که در سال 2016 دیدیم، میتواند قطبیسازی سیاسی و پوپولیسم را دامن بزند. دلار برای پرداخت این کالاها نیز باید از موسسات مالی ایالات متحده به کشورهای آسیبپذیر سرازیر شود و احتمال یک بحران بدهی جدید در جهان در حال توسعه را با ریاضت و بیثباتی که در پی خواهد داشت، ایجاد میکند. ناامنی – چه از گرسنگی و چه خشونت یا هر دو – جریانی از مردم ایجاد میکند: ۲ میلیون نفری که قبلاً از اوکراین فرار کردهاند، به زودی با بروز بحرانهای جدید و درگیریهای جدید، به دیگران ملحق خواهند شد.
این سناریوهای روز رستاخیز بر یک فرض بنا شده اند: اینکه قیمت های بازار آزادانه به رویدادها واکنش نشان می دهند، چه واقعی باشند و چه تصوری. بنا به تعریف، جنگها زمانهای بی ثباتی شدید هستند. در چنین زمانهای پرنوسانی، سیاستگذاران در طول تاریخ دریافتهاند که لازم است کنترلهایی بر قیمتها تا زمان بازگشت به حالت عادی اعمال کنند. هر چه زودتر سیاستمداران این ضرورت را بپذیرند، زودتر می توان این موتور هرج و مرج را از بین برد. هر روز تاخیر، بهمن احتمالی بزرگتر می شود. ما باید همین الان برای متوقف کردن آن اقدام کنیم.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.