به گزارش دپارتمان اخبار اقتصادی پایگاه خبری آبان نیوز ،
مندر چند هفته گذشته عکسی از تونی بلر و دوستش بیل کلینتون که با یک بچه ژولیده با یک تی شرت، شورت گشاد و کفش ورزشی به اشتراک گذاشته بودند، در حال پخش است. رویداد آوریل در باهاما برگزار شد و توسط گروهی به نام FTX – که ظاهراً “صرافی رمزارز کاربر پسند” است – متعلق به بچه بدجنس سام بنکمن-فرید (SBF) تامین شد. بلر و کلینتون از حضور در آنجا بسیار خرسند به نظر می رسند، و این امر تأییدی بر اثر غرایز جنسی ثروت زیاد است، زیرا پسری که میزبان بازی بود ظاهراً به اندازه کرزوس ثروتمند یا به هر حال 32 میلیارد دلار ارزش داشت.
و به نظر می رسید این ثروت واقعی بود. به هر حال، سرمایه گذاران خطرپذیر در سکویا – که از داستان های موفقیت دره سیلیکون مانند گوگل و پی پال حمایت کرده بودند – به او چراغ سبز نشان دادند (و همچنین برخی از پول سرمایه گذارانشان). چند ماه پس از زیارت بلر و کلینتون به باهاماهای غرق در آفتاب و قانونگذاری، یکی از شرکای سکویا حمایتی بینفس از SBF و صرافی ارزهای دیجیتال او ارائه کرد. او نوشت: «از تبادلاتی که ما ملاقات کرده بودیم و به آنها نگاه کردیم، برخی از آنها مشکلات نظارتی داشتند، برخی از آنها قبلاً عمومی بودند. و سپس سم بود. و FTX، که، سکویا احساس میکرد، «گلدیلاک کامل» بود.
و بعد، ناگهان، اینطور نشد. در واقع عملاً ورشکست شده بود. مدیری که با استفاده از اصول حسابداری خانه برادری – که به نوعی با سبک طناب خوانی SBF مطابقت دارد – برای حل این آشفتگی وارد شد، گفت: و مدیریت شده بود. با این حال، هزاران نفر از افرادی که به سرعت پولدار می شوند، پس انداز خود را در صرافی های مختلف FTX سرمایه گذاری کرده بودند، تحت تأثیر قرار نگرفتند و حتی ممکن است اکنون مجبور باشند کت و شلوارهای دست ساز خود را به گرو بگذارند.
همه اینها برای دوره راکت کریپتو برابر است، به جز دو مورد. اولین مورد این است که SBF یک نوع دوست کارآمد اعلام شده است، یعنی معتقد است که مهم ترین الزام اخلاقی این است که پول زیادی به دست آورید تا بتوان آن را برای انجام کار خوب بخشید. دوم این است که او مشترک تایید شده «درازمدت گرایی» است – این ایده که به آینده دور باید حداقل به اندازه زمان حال در تصمیم گیری های اخلاقی و سیاسی اهمیت داده شود. او تنها در سال 2022، طبق گفته های اقتصاددانبیش از 130 میلیون دلار از طریق صندوق آینده FTX، یک سازمان غیرانتفاعی که به پروژه هایی با هدف تضمین آینده بلندمدت بشریت کمک مالی می دهد، به این جنبش اختصاص داد.
این همگرایی عجیب فلسفه اهدای بشردوستانه با نگرانی در مورد خطر وجودی برای آینده بشریت جالب است. ریشههای فلسفی به پیتر سینگر، فیلسوف اخلاق استرالیایی که در پرینستون تدریس میکند، برمیگردد و اکنون خود را یک «فایدهگرای لذتگرا» توصیف میکند. او برای (در میان بسیاری چیزهای دیگر) مقاله ای در سال 1972 با عنوان «قحطی، ثروت و اخلاق» شهرت دارد که در آن استدلال می کرد که افراد مرفه از نظر اخلاقی موظفند منابع بسیار بیشتری را به اهداف بشردوستانه اهدا کنند که در فرهنگ های غربی عادی تلقی می شود.
مقاله سینگر تأثیر متحول کننده زندگی بر ویلیام مک اسکیل، دانشجوی فلسفه در کمبریج و به عنوان یک دانشجو داشت. اهل نیویورک نمایهی او این را بیان میکند، او را «به مسیری از اخلاقگرایی سختگیرانه و سازشناپذیر» سوق داد – که ترجمه آن به معنای بسیار چالشبرانگیز بودن برای زندگی است. به عنوان یک دانشجوی کارشناسی ارشد در آکسفورد، او بیشتر کمک هزینه خود را پرداخت، بسیار مقتصدانه زندگی کرد و یک جنگ صلیبی اخلاقی به نام «نوع دوستی مؤثر» (EA) را آغاز کرد، این ایده که مردم باید با روشنبینانهترین، جاهطلبانهترین و بیعاطفهترین کارهای خود را انجام دهند. راه ممکن بنابراین، برای مثال، اگر شما یک جوان فارغالتحصیل با نیت خوب هستید و به این فکر میکنید که آیا شغلی را برای کار در یک موسسه خیریه استخدام کنید یا در یک بانک سرمایهگذاری کارآموز شوید، در این صورت این دومی روش نوع دوستانه مؤثر برای انجام کار خوب است، زیرا در نهایت شما غنیمت بسیار بیشتری برای توزیع خواهید داشت.
روش های مختلفی برای بررسی این موضوع وجود دارد. در یک سطح، این فقط میتواند اخلاقیات وجدانآمیز باشد-شستشوی: ایجاد احساس خوب در حالی که پول هنگفتی برای تامین مالی سوزاندن سیاره به دست میآورد. اما در یک سطح عمیق تر، یک لبه سخت در آن وجود دارد. به جای اینکه مجبور باشید برای مهربانی ظالم باشید، باید منطقی باشید تا از مزایای خیریه خود به حداکثر برسانید. احتمالاً این همان چیزی است که برخی از جوانان صندوق سرمایه گذاری بریج واتر را برانگیخت تا GiveWell را راه اندازی کنند، یک گروه غیرانتفاعی که سعی می کند موثرترین فرصت های ارائه را با استفاده از داده های سخت به جای احساسات یا احساسات اخلاقی شناسایی کند. وبسایت آنها میگوید: «ما به دنبال موسسات خیریهای هستیم که به ازای هر دلار زندگیها را بیشتر نجات میدهند یا بهبود میبخشند.»
اگر یک اصطلاح شیک برای این طرز فکر میخواستید، میگفتید که این یک شاخه از فایدهگرایی به نام است نتیجه گرایی – خیریه بر اساس اصول اخلاقی صریح نیست، بلکه بر اساس ارزیابی های عملی از عواقب یک هدیه است. بزرگترین فایده برای بیشترین تعداد چیست؟ و معلوم شد که این کار برای نسل کنونی میلیاردرهای جوان فناوری بود که در حالی که هنوز در دهه 30 یا 40 زندگی خود هستند به طرز فحاشی ثروتمند شده اند و دوست دارند اعتبار خود را به عنوان تکنوکرات های فوق منطقی به رخ بکشند. اینها افرادی هستند که لزوماً نمی خواهند نام خود را در ساختمان های خسته کننده دانشگاه قدیمی داشته باشند یا به بنیادها و گالری های هنری کمک مالی کنند. در عوض آنها می خواهند باشند گرفتار به نوعی و ببینند که پول آنها نتیجه می گیرد و تأثیر قابل اندازه گیری می گذارد. می توان گفت آدم های با قلب هستند.
جای تعجب نیست که جنگ صلیبی کوچک مک اسکیل شروع به جذب پول جدی از آنها کرد – شاید به نظر برخی به بیش از 30 میلیارد دلار برسد. داستین ماسکوویتز یکی از حامیان اولیه بود. او یکی از بنیانگذاران فیس بوک و یکی از مشارکت کنندگان اولیه EA بود، و دریافت که فلسفه مک اسکیل به خوبی با Open Philanthropy، بنیادی که او به همراه همسرش برای تخصص در “انتخاب علل استراتژیک” راه اندازی کرد، هماهنگ است. همانطور که پول سیلیکون ولی سرازیر شد، ذهنیت مهندسی صنعت فناوری نیز به دو چیز وسواس داشت: کارایی و بهینهسازی. اما با آنها وسواس دره در مورد آینده طولانی مدت بشریت، چه روی زمین، چه مریخ یا مکان های فرازمینی دیگر همراه شد.
در این زمان مک اسکیل در آکسفورد کرسی استادی داشت، که اتفاقاً نقطه داغی برای علاقه به آن آینده بلندمدت است. از جمله، دانشگاه میزبان نیک بوستروم و مؤسسه آینده بشریت او (FHI) و نیک بکستد، همکار پژوهشی در مؤسسه است که همچنین افسر برنامه در بنیاد بشردوستی باز Moskovitz و به همراه مک اسکیل، یکی از اعضای هیئت مدیره صندوق آینده FTX (که او، به همراه بکستد و دیگران، با انتشار خبر انفجار SBF، به سرعت استعفا دادند). این انحراف به سمت بلندمدت گرایی سپس به طور مؤثر با انتشار کتاب مک اسکیل مهر و موم شد. آنچه در آینده مدیون هستیم، با این استدلال که تأثیر مثبت بر آینده بلندمدت یک اولویت اخلاقی کلیدی زمان ما است.
او در جایی می نویسد: «هرچقدر هم که عجیب به نظر برسد، ما قدیمی ها هستیم. ما در ابتدای تاریخ زندگی می کنیم، در دورترین گذشته.» استدلال او این است که حتی اگر جمعیت جهان تا 90٪ کاهش یابد و اگر ما بیشتر از گونههای پستانداران متوسط (یک میلیون سال) زنده نمانیم، 99.5٪ از کل تجربیات بشر هنوز زنده نیست. بنابراین اگر بتوانیم از فاجعه فوقالذکر – بدیهی است که یک “اگر” بزرگ – طفره برویم، بخش حیرتانگیزی از زمان انسان روی زمین هنوز در راه است.
نکته جالب این است که MacAskill به اندازه بقیه ما از یک فاجعه آب و هوایی قریب الوقوع اذیت نمی شود. به نظر میرسد چیزی که او و مبشران همکارش را شبها بیدار نگه میدارد، چیزهایی مانند پاتوژنهای مخرب مهندسیشده یا ماشینهای «فوقهوشمند» فراری است که علایق ما را در دل ندارند، یا هر چیزی که برای قلب دارند. مفهوم این است که در حالی که آشکارا باید سیاره را نجات دهیم و از تهدیدات دیگر اجتناب کنیم، دلیل واقعی انجام آن این است که پایان بشریت به این معنی است که تریلیون ها زندگی بالقوه شاد می توانند از بین بروند.
در این مرحله دو سوال به ذهن متبادر می شود. اول، این مرد دقیقاً چه سیگاری کشیده است؟ و ثانیاً، چه چیزی این تمرکز را بر روی آینده بینهایت بلندمدت به قیمت مشکلات فوری و قابل حلتر سوق میدهد؟ منافع چه کسانی در اینجا تامین می شود؟ مک اسکیل تبدیل به کودک پوستر چیزی شده است. اما این چی هست؟ بدون توجه به آن، درازمدت گرایی به یک جنبش با بودجه خوب تبدیل شده است.
امیل تورس، یکی از منتقدان قدیمی آن، می نویسد: «اغراق کردن تأثیرگذاری طولانی مدت گرایی دشوار است. کارل مارکس در سال 1845 اعلام کرد که هدف فلسفه صرفاً تفسیر جهان نیست، بلکه تغییر آن است و این دقیقاً همان کاری است که درازمدتها با موفقیت فوقالعاده انجام دادهاند. در نظر بگیرید که ایلان ماسک، که کار بوستروم را مورد استناد و تایید قرار داده است، یک میلیون پوند به FHI از طریق سازمان خواهر خود، موسسه آینده زندگی که با نام بزرگتر نامگذاری شده است، اهدا کرده است. این توسط کارآفرین فناوری چند میلیونر، ژان تالین، بنیانگذاری شد، که «باور ندارد که تغییرات اقلیمی به دلیل پایبندیاش به ایدئولوژی بلندمدت، خطری وجودی برای بشریت ایجاد میکند».
اگر واقعاً جنبشی منسجم حول این فلسفه درازمدت ساخته میشود، پس یکی از دلایل جدی گرفتن آن این است که ما قبلاً اینجا بودهایم – در همان چیزی که فیلیپ میروسکی «جمع فکری نئولیبرال» نامیده است. هنگامی که هایک، فون میزس و همکاران پروژه خود را برای تنظیم مجدد جهان در مسیرهای بازار پسند آغاز کردند، آنها به عنوان میل لنگ قاره در نظر گرفته شدند. و اکنون ایده های آنها بر جهان دموکراتیک حاکم است. کینز اشتباه می کرد: در دراز مدت همه ما نمرده ایم.
چیزی که دارم میخونم
در ترجمه گم شده است
چرا آخرین مدل زبان بزرگ متا تنها سه روز آنلاین زنده ماند؟ قطعه دوست داشتنی از ویل داگلاس بهشت در بررسی فناوری MIT در مورد غرور درمان ناپذیر صنعت فناوری.
هوشیار شدن
“Gone Bad, Come to Life»، یک پست افشاگرانه در زیر پشته توسط جاستین ای اچ اسمیت در مورد تخمیر، تقطیر، هوشیاری – و «فهرست های سطلی».
نقطه اوج
“Building Fast and Slow: The Empire State Building، شرح جذاب برایان پاتر در Substack از نحوه ساخت ساختمان معروف – به موقع و با بودجه.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.