به گزارش دپارتمان اخبار جهان پایگاه خبری آبان نیوز ،
این یک پیام صریح و ناامیدکننده از طرف مادرشوهرش در اوکراین بود که آلبرتو 58 ساله را متقاعد کرد که باید سریعاً اقدام کند.
او در تلفن از خارکف به او گفت: “من قبلاً مرده ام.” نمیفهمم چرا اصرار میکنی با من تماس بگیری دیگه زنگ نزن.
آلبرتو، ایتالیایی که به همراه همسر اوکراینی خود سوتلانا در وین زندگی می کند، گفت که از همان لحظه دیگر تلفن را بر نمی دارد.
این پلیس سابق به یورونیوز گفت: «من برای نجات خانواده همسرم از قبر رفتم. “من گفتم [myself] که اگر برای گرفتن آنها به آنجا نرویم، دیگر هرگز آنها را نخواهیم دید.”
پناهگاه بمب افکن بیشتر شبیه یک سرداب بود
خارکف، دومین شهر بزرگ اوکراین و نزدیک به مرز روسیه، یکی از اولین مناطقی بود که مورد بمباران قرار گرفت.
همچنین در میان شهرهایی است که بیشترین آسیب را دیده است.
سرویس اورژانس منطقه ای روز چهارشنبه اعلام کرد که از آغاز تهاجم روسیه در 24 فوریه، حداقل 500 نفر از ساکنان این شهر کشته شده اند.
تنها چند روز پس از درگیری، مناطق غیرنظامی از قبل هدف قرار گرفته بودند.
ساکنان آن روزها را در پناهگاهها سپری میکردند و دسترسی فوری به غذا، آب و تجهیزات پزشکی نداشتند.
آلینا، پسر عموی سوتلانا، به یورونیوز گفت: «پناهگاه بمب واقعاً یک پناهگاه نبود، بلکه مانند یک انبار بود. 50-70 نفر داخل بودند و ما برق و سیگنال نداشتیم. مغازه ها بیشتر روز تعطیل بودند، بنابراین تهیه نان مشکل بود. می توانستیم لرزش دیوارها را حس کنیم.»
این وضعیت آلبرتو و سوتلانا را عمیقاً آشفته کرد، به خصوص که سیگنال های تلفن بستگانشان بدتر شد.
سپس، در 2 مارس، پس از پیام صریح مادرشوهرش، ارتباطات متوقف شد و آلبرتو احساس کرد که می خواهد مداخله کند.
آلبرتو، تیمی متشکل از 100 دوست و همکار را گرد هم آورد که به او کمک کردند تا سفر خود از وین به اوکراین را به دقت برنامه ریزی کند.
آلبرتو میگوید: «افرادی که عجله میکنند و به تنهایی این کار را انجام میدهند، خود را در معرض خطر قرار میدهند. من نمیخواستم سفر قهرمانی یا کاری خودجوش انجام دهم.»
الکس، یک اوکراینی ساکن لهستان که متوجه شده بود مادرش در خانه گیر کرده بود و در وان حمام خود خوابیده بود، موافقت کرد که در سفر به او بپیوندد.
با پر کردن آذوقه و 160 لیتر بنزین اضافی، این دو نفر در ساعات اولیه 5 مارس وین را ترک کردند، از مجارستان و اسلواکی عبور کردند و تا ساعت 9 صبح روز بعد خود را به شهر مرزی اوژهرود اوکراین رساندند.
طفره رفتن از بمب و سرپیچی از مقررات منع آمد و شد
زمانی که آلبرتو وارد اوکراین شد، گفت که به سرعت با واقعیت تلخ جنگ مواجه شد: ویرانی در همه جا، صف های پمپ بنزین که ساعت ها طول می کشد و بارهای درگیری به وضوح بر چهره مردم محلی نقش بسته است.
او گفت: «تراژدی انسانی به سادگی غیرقابل توصیف است. “شما وحشت را در چشمان مردم می بینید، وحشت، PTSD [post-traumatic stress disorder]. این یک دنیای عادی نیست.»
آلبرتو اولین شب خود را در شهر غربی ترنوپیل گذراند، جایی که با حدود 80 نفر دیگر در یک مرکز پناهندگان خوابید، در ناخوشایندترین شرایط دور هم جمع شده بودند.
آنها برای اقامت شبانه در Vinnytsia که از بمباران سنگین در امان مانده بود و گزینه بهتری نسبت به کیف یا خارکف در نظر گرفته می شد، سفر کردند.
اما اندکی پس از رسیدن، یک حمله موشکی به فرودگاه بین المللی وینیتسیا اصابت کرد.
آلبرتو گفت: «فرودگاه از محل اقامت من دور نبود. «در آن لحظه، تقریباً شبیه زلزله بود. میترسی، دود میبینی، نمیدانی گروه دیگری از موشکها در راه هستند یا نه… من تمام شب را با ترس بیدار گذراندم، حتی بعد از اینکه همه چیز تمام شد.»
میزبان هشت ساله آلبرتو، ناتالیا، بسیار وحشتناک بود که از او درخواست کرد که با او برود.
بستگان سوتلانا با ماشین برای ملاقات با آلبرتو در وینیتسیا در 8 مارس آمدند، زیرا با امید به خروج ایمن از آنجا “غلبه بر احساسات” داشتند. ناتالیا به آنها پیوست.
این کاروان اکنون متشکل از دو سگ ولگرد و بیش از 40 نفر در 6 وسیله نقلیه بود.
در راه مرز، یک گیره کوچک تقریباً کل نقشه آنها را به خطر انداخت.
یکی از ماشین هایشان خراب شد و تا رفع آن بیش از نیم ساعت از منع رفت و آمد گذشته بود.
آلبرتو گفت: «شما مردان جوانی دارید که اکثراً سربازان وظیفه هستند، در میان بوتهها پنهان شدهاند و منتظر تیراندازی هستند. ما صادقانه میتوانستیم در آن لحظه کشته شویم. خدا را شکر می کنم که موفق شدیم.»
“هنوز نمی توانم جلوی اشک هایم را بگیرم”
پس از رسیدن به مرز رومانی-اوکراین، یک درک دردناک برای این گروه پدیدار شد: در حالی که آنها به امنیت رسیده بودند، برخی از عزیزانشان باید در اوکراین بمانند.
ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین به افراد 18 تا 60 ساله گفته است که باید بمانند و بجنگند.
آلینا یکی از کسانی بود که مجبور شد شوهرش را ترک کند. شریک زندگی او که یک کارگر ساختمانی است، هنوز در خارکف است.
او به یورونیوز گفت: «من می توانم هر چند روز یک بار با شوهرم صحبت کنم. او آرام است، اما اضطراب 24 ساعته است.
با این حال مسلماً دلخراش ترین داستان مربوط به ایلیا 17 ساله است. یکی از برادرزاده های سوتلانا، او اخیراً در دانشگاه خارکف تحصیل در رشته کامپیوتر را آغاز کرده بود.
پس از تهاجم، او متوجه شده بود که در خانه عمویش بدون دسترسی به اینترنت و برق زندگی می کند و متوجه شد که باید در اسرع وقت آنجا را ترک کند.
مادر ایلیا او را تا مرز همراهی کرد. اما او که نمی خواست شوهرش را تنها بگذارد، به عقب بازگشت و پسرش را به زندگی جدید رها کرد.
“من مجبور شدم اوراقی را امضا کنم که بگویم میخواهم باشم [Illia’s] آلبرتو در حالی که خفه شده بود گفت. وقتی به آن فکر می کنم هنوز نمی توانم جلوی اشک هایم را بگیرم.
اما زمان خداحافظی فرا رسیده بود. گروه باقیمانده از مرز رومانی عبور کردند تا آلبرتو و هم تیمی های الکس از آنها استقبال کنند. آنها دو شب را در آنجا گذراندند و سرانجام به اتریش بازگشتند.
“او یک قهرمان است”
آلبرتو که در شهر توسکانی فلورانس به دنیا آمد و بزرگ شد، قبلاً در ترکیبی از محیطهای پرخطر و کم خطر در کشورهای سراسر جهان کار کرده بود: اول، در زادگاهش، به عنوان یکی از اعضای پلیس که در حال پرواز بود، با جرایم سازمانیافته و قاچاق انسان مقابله میکرد. جوخه، و بعداً در مأموریت حافظ صلح سازمان ملل متحد در کوزوو، در کشورهایی مانند کامبوج و روسیه برای سازمان بین المللی مهاجرت، و در نهایت در پایتخت اتریش به عنوان افسر OSCE.
آلبرتو در ابتدا بر این باور بود که سابقه او در اجرای قانون و تئاترهای پس از درگیری او را برای مقابله با موقعیت های خطرناک مجهز می کند.
با این حال، همانطور که حتی خودش اعتراف می کند، اندکی می توانست او را برای چالش نجات بستگان از اوکراین جنگ زده آماده کند.
آلبرتو و همسرش سوتلانا، سالم و سالم و با استقرار در زندگی در وین، از خانه 90 متری خود برای میزبانی چیزی شبیه به یک مرکز پناهجویان، ملاقات با خانواده، استفاده کرده اند.
این زوج اکنون شبانه روز در میان تشک ها و چمدان های پراکنده در اطراف آپارتمانشان مشغول هستند.
تلاشهای آلبرتو پس از ترک اوکراین متوقف شد – او اکنون به بستگان نجاتیافتهاش در همه کارها کمک میکند، بهویژه تشریفات اداری مربوط به زندگی در اتریش.
سوتلانا، بومی خارکف، با غرور و افتخاری که شوهرش در آن شریک نیست، گفت: “از نظر من، او یک قهرمان است.”
آلینا پسر عموی سوتلانا به نشانه موافقت سر تکان می دهد.
آلبرتو گفت: “لطفا، لطفا، من یک قهرمان نیستم.” “من فقط فردی هستم که از تماشای اخبار در تلویزیون و احساس ناتوانی خسته شده ام.”
در حالی که آلبرتو در برابر قرار گرفتن بر روی یک پایه مقاومت می کند، شباهت هایی با فیلم ببر و برف ساخته روبرتو بنینی در سال 2005 وجود دارد که داستان تخیلی یک استاد شعر مطلقه را روایت می کند که در اوج جنگ به عراق می رود تا همسر خود را نجات دهد.
او اصرار کرد: «اینجا هیچ قهرمانی وجود ندارد. “فقط افرادی هستند که برای نجات هر کسی که می توانند تلاش می کنند.”
در میان کسانی که آلبرتو نجات داد، ایلیا، 17 ساله، به ویژه مایل است قدردانی خود را ابراز کند.
من واقعاً اینجا در وین را دوست دارم. دانشگاه های زیادی وجود دارد، من شروع به یادگیری زبان آلمانی کرده ام. سه سال پیش آمدم بمانم [with Alberto and Svetlana] برای تولدم و فراموش نشدنی بود.»
خلق و خوی شاد و جاه طلبی ایلیا – با بلوغ بسیار فراتر از بلوغ همسن و سال او – در تضاد کامل با سختی هایی است که با آن روبرو شده است. در حالی که تلفنی است، نمی تواند با اشتیاق در مورد پروژه ها و اهداف مختلفی که در ذهن دارد صحبت کند. اما زخم های پشت سر گذاشتن پدر و مادرش در نهایت آشکار می شود.
او اعتراف کرد: «بدترین بخش جنگ، بمباران نیست. «سختترین بخش جدایی از خانواده، از عزیزانتان است. دلم را غمگین می کند. این به شما می آموزد که برای هر فردی در زندگی خود ارزش قائل شوید.»
داستانهایی مانند داستان ایلیا یادآور هزینههای انسانی غیرقابل تصور جنگهایی است که قربانیان آن به شیوههای بسیار بیشتر از آنچه به نظر میرسد زخمی شدهاند.
و برای آلبرتو، این مهم ترین قسمتی است که در این جنگ گم شده است.
درگیری بین سربازان است. اما در اینجا شما افراد مسن، افراد بیمار را می بینید که خودشان رها شده اند تا بمیرند. این یک نسل کشی است.»
در آخرین درخواست، آلبرتو توصیه کرد: “از هر کسی که می تواند می خواهم: لطفا به این مردم کمک کنید.”
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار روز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.