به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
آدر ابتدا، احتمالاً مقداری شیب سطحی است. شاید راهی که یک پارکینگ عصرگاهی، سبزها و قهوهایهایی را که در کنار آن قرار دارد، روشن میکند. شاید نحوه پرتاب نورافکن ها از کلاه اصابت کننده، که هر بار که پارچ برای پرتاب آماده می شود، سکون شبح گونه ای را بیان می کند. شاید این اولین منظره توقف کوتاهی باشد که توپ را به سمت آنها دریل میکند، پرش در حین انتقال آن از دست به دست پرتابی و – کشش زمان به اراده آنها در همان گام الاستیک – بیرون انداختن یک دونده در پایه اول.
راستش را بخواهید، این می تواند هر یک از مهارت های حرکتی باشد که در وجود یک بازیکن غرق شده است – اجرای نافکر و شیرین ناشی از تکرار یک عمر، پنهان کردن هرگونه رقابت واقعی و در عوض ارائه نوعی باله آلفا از تمام روش های حرکت دلپذیر یک بدن. شاید فقط لباس ها این کار را برای شما انجام می دهند. یک نقشه راه رفتن و تنفس از تاریخ ضمنی آمریکا. یا صدا – مکالمه جمعی در پس روشی که به آرامی دلپذیر یک توپ در یک دستکش فرود می آید. این می تواند به اندازه میزان نفس گیر جویدن و تف کردن به چشم بی اهمیت باشد.
ممکن است چیزی درونی برای یک ثانیه در درون شما همسو شود. احتمالاً این یک شادی ساده و احمقانه است. این به طور بالقوه شبیه زمانی خواهد بود که شما برای اولین بار آهنگی را شنیدید که به طرز عجیبی برای خود آشنا بودید، گویی برای این نوشته شده بود که برای شما توضیح دهد که چه احساسی نسبت به خودتان دارید. بیسبال شما را دقیقاً در همان نقطه شیرین ملاقات می کند – بین دانستن و ندانستن – با این وعده که ممکن است عمیق شود.
وقتی این کار را می کند، هر کاری که انجام می دهید، فکر نکنید که اولین نفر هستید. «سرگرمی ملی» آمریکایی تمایلی به این نوع زیبایی بیهوده و صمیمی دارد. این ترفندی است که باعث می شود احساس کنید تنها با شما صحبت کرده است. این اغواگری است که در آن این بازی عجیب و غریب – عمیق و سپس بی معنی، پر پیچ و خم و سپس سریع، ساده اما پیچیده، باستانی اما مدرن، شوخی اما روشنفکرانه – سالهاست که مردم را به هم ریخته است. می ترسم پیشاپیش اخطار کنم که وقتی متوجه می شوید که در واقع همه درد و شکست است، بازی به بازی خودشان را روی هم قرار می دهند تا زمانی که از گذشته قابل تشخیص نیستند، خلأ بی نهایتی که زمان غیرقابل جبرانی را در آن ریخته اید. هر تعطیلات تلویزیونی که با همان تبلیغی که اکنون در خواب از شما بازدید میکند، رزرو میشود، – البته – خیلی دیر خواهد بود. شما و آن اکنون برای همیشه، چه خوب و چه بد، به هم گره خورده اید. آشنا بنظر رسیدن؟
کریکت و بیسبال از یک اصل و نسب تکامل یافته اند. همانطور که مستند کن برنز می گوید، زمانی که یک گروه درون شهری در سال 1845 “باشگاه بیسبال نیکربوکر نیویورک” را تشکیل دادند، از بازی آنها شگفت زده شدند زیرا “از بازی کریکت و راندر کاملا متمایز بود”. مستند به ما می گوید که آنها به ویژه از این موضوع خوشحال شدند. شاید بهتر باشد که تیم Knickerbockers نزدیک به 200 سال بعد، گهگاه این عقیده عمومی طرفداران کریکت را بشنوند که بیسبال محبوب آنها، که هنوز با چیزی که آنها ابداع کردهاند، قابل تشخیص است، “گردنده ستایش شده” است. که می شد نیش زد.
به یاد ندارم که آیا در سال 2016 چنین نظری درباره بیسبال داشتم یا نه، وقتی که در آن زمان یک نوازنده تور و شیفته کریکت، توجه من را به تمام روش های زیبایی شناختی ذکر شده در بالا جلب کرد یا خیر. اگر در چهارمین آلبوم خود در سرتاسر قاره در حال نواختن در سالن های باشگاهی هستید، مانند ما، شکستن آمریکا به احتمال زیاد شما را شکست خواهد داد. درایوها طاقت فرسا و طولانی هستند. خواب کم و تازگی کمتری وجود دارد که بتوان با آن همه چیز را برطرف کرد. اغلب زمانی که در شهرهای ماهوارهای در ایالتهای کمربند کتاب مقدس حضور پیدا میکنید، زمینه کمی برای شما وجود دارد که با موسیقی مستقل انگلیسی اذیت نمیشوید. من به دلیلی نیاز داشتم تا روزهای منظرهای نگرانکننده بدون کریکت را تار کنم.
و بیسبال بود. مانند بازی با خفاش و توپ ما، این بازی نیز با گذشت زمان میآید تا تمام احساساتی را که دوست دارید به آن پرتاب کنید، در خود نگه میدارد. بر خلاف ما، برای یافتن آن نیازی به جستجو نخواهید داشت. یک فصل معمولی لیگ اصلی بیسبال کمی بیش از 160 بازی است که تقریباً بدون وقفه، یکی پس از دیگری، روز از نو و شب به شب انجام می شود. آن زمان – مثل الان – آنجا در هتلها، در تلویزیونهای کوچک پشت تاکسیهای زرد، در فرودگاهها، آنجا پشت سر و صدا در میلهها، چند روح تنها که به مجموعه خیره شده بودند، بقیه روی آن صحبت میکردند.
انتخاب کنید که به رانش خاص آن متعهد شوید و هر روز توسط همان پرسنل – مهاجمان، پارچها، بیرونبازها، تماسگیرندگان، مجریان – همراهی خواهید کرد. با سپری شدن فصل، پیتزا به آرامی جای خود را به خستگی می دهد، حلقه های کوچکی در زیر چشم ظاهر می شوند که فصل اولیه در خاطره محو می شود.
شروع کردم به درک این که این فقط از نظر زیبایی شناسی نیست – روشی که ممکن است در یک رانندگی مستقیم بابار اعظم، برای مثال، اغوای سطحی خودمان خرخر کنیم – که بازی ها نقاط مشترکی دارند. آنها حس مشابهی از خودشان دارند. مقاومت سرسختانه در برابر دنیایی مختصر که تهدید به ترک آن می کند، تمایل به پیچیده کردن بیش از حد همه چیز، تک تک اقدامات مستند و شماره گذاری شده، تطبیق انواع مختلف بدن برای دستکاری بازی بر اساس اراده فردی خود. در طرح اساسی هر دو نیز، ضربهزن/ضربهزن اساساً تلاش میکند تا بخواند که توپزن/بولر چه توپی را پرتاب/بولینگ میکند. کسانی که از یکدیگر بی خبرند، ابزارهای مشابهی برای فریب دادن حریف خود در دست دارند. به عنوان مثال، یک توپ سریع چهار درز بسیار نزدیک به یک توپ درزدار است. منحنی تغییر شکل می تواند شبیه به شکستگی پا باشد. یک توپ سریع با انگشت تقسیم شده بی شباهت به کاتر نیست.
شش سال از آن زمان می گذرد. زندگی بی اندازه تغییر کرده است. اما بیسبال، بر خلاف شانس های دشوار، در وسایل جانبی من زنده مانده است، و آن را از کریکت دور نگه می دارد که گویی یک خیانت پنهانی است، تا آخر شب های بی خواب. امسال که دیگر یک نوازنده تور نیستم، تنها به دلایل بیسبال چند بار به آمریکا بازگشته ام. مهمتر از همه، دیدن فیلادلفیا فیلیز میزبان هیوستون آستروس در سری جهانی.
پارکهای توپ عادت دارند شهر و لحظهای را که در آن هستند توضیح دهند. در فیلادلفیا، وقتی الماس به میدان مرکزی باز میشود، دیوار خانه به طور غیرمعمولی در خط چشم ضربهدهنده آن سوی پارچ کم عمق است، طبقات صندلیها پاکسازی شد تا پسزمینه مسیر بازگشت به شهر آشکار شود. از آنجایی که سهشنبه شب در پارک سیتیزنز بانک میآید، این سریال با نتیجه 1-1 برابری میکند، چراغهای نئونی ترافیک دائماً در حال حرکت کند شده و تقریباً در روز کریسمس پراکنده شده است. هیچ چیز دیگری واقعاً در هیچ کجا اتفاق نمی افتد.
بیس بال در اینجا بسیار مهم است، پیراهن یا کلاه فیلیز تنها رشتههای رایج در یک شهر است که هر پنج دقیقه با قدم زدن در آن تغییر میکند و شور و شوق مسابقات جهانی برای یک روز بیشتر با وحشت در شهر میچرخد. بازکن برنامه ریزی شده دیروز بارید (بله، بیسبال هم این کار را می کند). دیشب فضای خالی بدون بازی در بارهای اطراف منطقه ورزشی ایجاد کرد، و تنها House of Pain و Pitbull، چراغهای نئون و الکل را برای شرکت کمی گیجکننده باقی گذاشت، زیرا مردم ناامید شده بودند. امشب، با بازی افتتاحیه خانگی – اولین سری مسابقات جهانی آنها پس از باخت در سال 2009 – تنها چند دقیقه دیگر، در حالی که تیمها صف آرایی میکنند، یک انتظار واقعی و گزگز وجود دارد.
توجه محض لحظهای – همه قبول میکنند که این چیزی از اهمیت واقعی و نسلی است – بهگونهای است که، همان طور که قدم زدن در کلیسای جامع میتواند به یک ملحد مکثی لحظهای برای تفکر بدهد، تقریباً آنها را میبخشید که این را «جهان» میخوانند. ” سلسله. هر چیز دیگری، انصافاً، به نظر میرسد که به عنوان یک کم کاری غیر ضروری به نظر میرسد. وقتی قبل از بازی صف میکشند، همه تشویق میشوند – متخصص تغذیه فیلیز، مربی شرایط جسمانی فیلیز، مربی سلامت روان فیلیز. آتش بازی وجود دارد و خدا به آمریکا برکت دهد. Phanatic – پرنده سبز و پشمالوی بزرگ طلسم – با یک دوچرخه چهارچرخ در سراسر میدان بمباران می کند. سری جهانی، اساسا، صد را شبیه کروکت می کند.
حریفان Phillies، هیوستون آستروس مورد علاقه، علوفه آدم بد رویا را می سازند. عنوان قهرمانی آنها در سری جهانی 2017 در خاطره تیم هایی که در سرتاسر آمریکا از آنها بازدید می کنند، پررنگ باقی می ماند و هر جا که می روند با “cheeeeaaattteerrrss” استقبال می شود، مانند کشتی گیران پاشنه دار. امشب هم برای فیلمنامه مرد خوب/مرد بد گفته می شود. برایس هارپر یک توپ منحنی را از اولین زمین خود می خواند و در بالای زمین سمت راست حرکت می کند تا فیلی ها را برتری دهد. توجه متمرکز جای خود را به سطح تب هند و پاکستان می دهد، 43035 نفر که در هر زمین جیغ می زنند. الک بوهم یک تخت را به دیوار سمت چپ کم ارتفاع می کشد. براندون مارش از سمت راست او را تعقیب می کند. در برابر دریای سرنوشت، مناسبت برگشت ناپذیر است. فیلیز 7-0 پیروز شد. در راهپیمایی چند دوره پایانی، آن پنجره جادویی کوچک تسکینی که ورزش ارائه می دهد – بسیار گهگاه – باز می شود. غریبهها دیگر غریبه نیستند، همدیگر را بالا میبرند، به هوا میخندند، شادی سادهای را که ممکن بود با دیدن بازی برای اولین بار ثبت شده باشد، به درونشان راه میدهند، حالا یک شادی جنونآمیز در میان آنها جاری است.
آنها نمیدانند که فیلیز تا عصر شنبه با نتیجه 4-2 سری جهانی را از دست خواهد داد. من بازی نهایی و کشنده را در جنوب لندن تماشا میکنم، در طول شب در مقابل صفحه نمایش جمع شدهام، همان کاری که ممکن است در آخرین فاجعه خاکستر انگلستان انجام دادهاید، به گروهی که اخیراً برای سرگرمی دور هم جمع شدهاند نگاه میکنید، در حالی که در مالیخولیا تلخ و شیرین محو میشوند. . رنگهای روی صفحه آنقدر با رنگهای خاکستری عصر لندن متفاوت است، که نمیدانم که آیا کل آن را کاملاً تصور کردهام. همیشه سال آینده برای فهمیدن وجود دارد، من خودم را دلداری می دهم.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.