به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
من در اواخر دهه 1990 به طور تصادفی وارد دنیای کارآفرینی و اینترنت شد. ما کسبوکارهایی را ایجاد کردیم که به دادهها متکی بودند و اصول بازاریابی را که توسط جان وانامیکر معروف شده بود، زیر پا گذاشتیم، زیرا او گفت: «نیمی از پولی که برای تبلیغات خرج میکنم هدر میرود. مشکل این است که نمی دانم کدام نیمه.» در آن قلمرو دیجیتال جدید، ما هزینههای بازاریابی خود را در زمان واقعی، به پنی اندازهگیری کردیم و توانستیم بازده آن هزینه را بلافاصله محاسبه کنیم. این ذهنیت دقیق، همراه با فرهنگ های واقعا شایسته سالارانه، محیط های کاری را ایجاد کرد که چشم انداز کسب و کار را غیرقابل تشخیص تغییر داده است. فرهنگ پیشگام در مکان هایی مانند lastminute.com و match.com اکنون رایج است اما 20 سال پیش منحصر به فرد بود.
زمانی که 18 ماه پیش به مالکیت فوتبال رسیدیم، علاقه مند بودم بدانم چگونه تمرکز مشابه بر اهمیت نسبی فرهنگ و علم داده می تواند شهر گریمزبی را بهبود بخشد. پس از مطالعه پیرامون این موضوع، به نظر من کتابهای تثلیث مقدس در مورد داده و فوتبال عبارتند از: بازی اعداد، نوشته کریس اندرسون و دیوید سالی. Soccernomics، توسط Simon Kuper و Stefan Szymanski. و فوتبال هکرها، توسط کریستوف بیرمن. Moneyball نوشته مایکل لوئیس داستان استراتژی دادهای را روایت میکند که به اوکلند اتلتیک در سال 2002 از طریق جذب بازیکنان «کمارزششده» به موفقیت کمک کرد. اگرچه من امیدوار بودم که این برای فوتبال صادق باشد، اندرسون و سالی به این نتیجه رسیدند که شباهت بین بیسبال و فوتبال ضعیف است. در فوتبال متغیرها خیلی زیاد است. آنها می نویسند: «ما ده ها هزار بازی لیگ و جام ملت های اروپا را در طول صد سال بررسی کرده ایم… و به این نتیجه رسیده ایم که فوتبال اساساً یک بازی 50/50 است. نیمی از آن شانس و نیمی از آن مهارت است.»
اگرچه در 20 سال گذشته پیشرفت های زیادی در استفاده از تجزیه و تحلیل در فوتبال صورت گرفته است، اما این تصور مبالغه آمیز وجود دارد که چگونه داده ها می توانند راه کوتاهی برای موفقیت باشند. دیدگاه تقلیلدهنده و مبتنی بر دادهها، فرهنگ نقش و بازی شانس را دست کم میگیرد. در جمعآوری دادهها در مورد بازیکنان و بازیها، بینشی ریاضی از عملکرد به دست میآوریم، اما اطلاعات کمی در مورد تعامل پیچیده بین شخصیتها و شخصیتها، یا ماهیت متحرک پیوند بین یک باشگاه، بازیکنان و هواداران به ما میگوید. اندرسون و سالی وقتی می گویند: “یک تیم فوتبال به همان اندازه که یک پدیده آماری بود یک پدیده جامعه شناختی بود.”
کتاب بیرمن با برجسته کردن ناقص بودن درک ما، نمونههایی از علوم رفتاری ارائه میکند که بازتاب کار دانیل کانمن است. مفیدترین بینش او یادآوری این نکته بود که سوگیری های شناختی در فوتبال برای هواداران و مالکان وجود دارد: «به عنوان یک بازی کم امتیاز، در طبیعت فوتبال این است که رویدادهای منحصر به فردی را ایجاد کند که در حافظه ثبت شود. از نظر مردم، این بازی لحظات تعیین کننده است.» به همین دلیل است که ما به گلزنان نسبت به مدافعان بیش از حد ارزش قائل می شویم، حتی اگر یک گل متوقف شده به وضوح به اندازه گلزنی مهم باشد. ما تمایل داریم که این لحظات منحصر به فرد را به اکتشافی برون یابی کنیم و اغلب نتیجه گیری های اشتباهی می گیریم.
این جایی است که داده ها می توانند بسیار مفید باشند زیرا به ما کمک می کنند تا تفکر خود را کاهش دهیم و امیدواریم نتیجه گیری بهتری داشته باشیم. “سوگیری نتیجه” مثال خوبی است زیرا همانطور که بیرمن می نویسد: “اگر نتیجه مثبت باشد، ما فرض می کنیم که برنامه یا تصمیمات قبل از بازی درست بوده است. با این حال، اگر نتیجه منفی باشد، به سرعت باور می کنیم که تاکتیک او باید بد بوده باشد. این برای ما در اولین فصل ما با گریمزبی زنده شد، زمانی که یک برد در 11 بازی داشتیم. متناقض به نظر می رسد، اما تفاوت بسیار کمی بین آن اجراها و شکل برنده ارتقاء ما در اواخر فصل وجود داشت، به جز نتایج آشکار. داده ها با دیدگاه ذهنی ما مطابقت داشت: ما بد بازی نمی کردیم. ما فقط به زمان و کمی شانس نیاز داشتیم تا پیشرفت کنیم. و ما انجام دادیم.
بینشی که من از Soccernomics بسیار مفید یافتم این است که چگونه هزینه های نسبی، در طولانی مدت، بهترین شاخص موفقیت است. بخش مهم اما اغلب فراموش شده این بینش این است که دادههای نمونه به دهههای گذشته نگاه میکنند و اگر به کمپینهای یکبار فکر کنیم، استنتاج خراب میشود. در این کتاب آمده است: “در یک فصل، همبستگی بین حقوق و موقعیت لیگ ضعیف تر از دراز مدت است.” “به این دلیل است که در چنین دوره کوتاهی، شانس نقش مهمی در عملکرد بازی می کند.” برای هر فصل، «هزینه دستمزد باشگاهها تنها حدود 70 درصد از تغییرات در موقعیت لیگ را توضیح میدهد». در هر روز، هر تیمی شانس برنده شدن دارد. نگاهی به گریمسبی مقابل ورکسام تحت حمایت هالیوود در فصل گذشته در پلی آف یا لیورپول بیندازید که قهرمان لیگ را شکست داد و سپس در هفته های متوالی در این ماه مقابل تیم انتهای جدول شکست خورد.
ما معتقدیم که حداقل سطحی از قابلیت دادهها وجود دارد که یک سازمان به آن نیاز دارد و در حال سرمایهگذاری در سه زمینه هستیم زیرا به دنبال حفظ جایگاه خود در EFL هستیم. ما یک مربی عملکرد داریم که از تجزیه و تحلیل برای افزایش تناسب اندام و ریکاوری استفاده می کند. ما یک تحلیلگر بازی داریم که به عملکرد ما و حریفانمان نگاه می کند تا استراتژی را تدوین کند و عملکرد ما را در مقابل نتایج ما ارزیابی کند. این به ما این امکان را می دهد که به طور استراتژیک در مورد مخالفت خود فکر کنیم و به طور عینی تر در مورد اینکه چقدر نتایج ما منعکس کننده تلاش ما هستند فکر کنیم. در نهایت، ما یک رئیس استخدام را استخدام کردهایم که سابقهای در علم داده و تجزیه و تحلیل دارد تا راه کارآمدتری برای محدود کردن قیف بازیکنانی که تیم مدیریت ما باید به آنها نگاه کند، ایجاد کنیم. معیارهای عینی در ارزیابی جایی که میتوانیم از نظر فیزیکی پیشرفت کنیم، اما قضاوت در مورد شخصیت به همان اندازه مهم است و به تیم مدیریت واگذار میشود، بسیار مهم است.
من در مورد فوتبال به همان نتیجه ای رسیده ام که در مورد تجارت و زندگی به آن رسیده ام. همانطور که اندرسون و سالی بیان می کنند: “هیچ دستور العمل محرمانه ای برای موفقیت در اعداد و ارقام قفل شده وجود ندارد. هیچ فرمول برنده ای وجود ندارد. هیچ پاسخ درستی برای فوتبال وجود ندارد. اما راهی برای اطمینان از پرسیدن سؤالات درست وجود دارد.» شما به داده ها و اطلاعاتی نیاز دارید تا به شما کمک کند سوالات درست بپرسید، اما در نهایت تلاش سخت، با هم بودن و شانس بخشی از پاسخ خواهد بود.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.