به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
دبلیوبنیتو کربن با ورود به یک کافه کوچک در برموندزی، جنوب لندن، شبیه مردی است که هرگز در زندگی خود اشتباه نکرده است. فقط نوع خاصی از افراد می توانند نواری را که کت و شلوار دوخته شده او را تزئین می کند، بکشند. اما هرگونه توهم شکوه و عظمت به سرعت کنار زده می شود: کربن از همان اولین دست دادن خلع سلاح است، گرم است – اصرار دارد که او را «بنی» صدا کنم – و خوشحالم که وقتی صحبت از اشتباهات به میان می آید، چند اشتباه مرتکب شده است.
شاید برای بازیکنی که 18 باشگاه در طول چهار دهه دوران حرفهای خود داشته باشد، تعجب آور نباشد، از جمله دوران حضور در تورینو، ناپولی، اینترناسیونال، شفیلد ونزدی، استون ویلا، دربی کانتی، میدلزبرو، برادفورد، پارما و حتی سیدنی اف سی. شایان ذکر است، چهارشنبه تنها باشگاهی است که او بیش از دو فصل در آن بازی کرده است و جایی است که او را در انگلیس با علاقه بیشتر به یاد می آورند. و با این حال کربن پذیرفت که امضای قرارداد با جغدها یکی از بزرگترین اشتباهات او بود.
او می گوید: «روی هاجسون سرمربی من در اینترناسیونال بود. او در هر بازی با من بازی میکرد، اما من خوشحال نبودم زیرا در پست اشتباهی، در جناحین، قرار داشتم. به همین دلیل تصمیم گرفتم اینتر را ترک کنم. اشتباه بزرگی بود.
من با شماره 10 روی پشتم، برای تیم خانواده ام، یکی از بهترین تیم های اروپا، شاید در جهان، بازی کردم. 24 ساله بودم با قراردادی چهار ساله. شش ماه بعد، هاجسون رفت و [Luigi] سیمونی آمد و رونالدو [Nazário] رسید. باید منتظر میشدم! وقتی رفتم شانس رفتن به تیم ملی را از دست دادم. قبل از من روبرتو باجو و جانفرانکو زولا بودند. بعد از من فرانچسکو توتی و الساندرو دل پیرو بودند. بنابراین اگر فرصتی میخواستم باید برای یک تیم بزرگ به بازی ادامه میدادم.”
آینده نگری می تواند بی رحمانه و همچنین روشنگر باشد و مطمئناً حتی وفادارترین حامی چهارشنبه نیز می تواند غم و اندوه کربن را درک کند. اما ورود به شفیلد او را در مسیر تبدیل شدن به یکی از بزرگترین قهرمانان فرقه دهه در انگلستان قرار داد.
کربن می گوید: “میلان و شفیلد بسیار متفاوت هستند.” «شش ماه اول، همه روزها یکسان بود. من می خواهم از شما تشکر کنم [Wednesday teammates] رجی بلینکر و اورلاندو تراستفول برای کمک به من. آنها زبان را به من یاد دادند، به من آسانسور دادند، مرا برای شام بیرون آوردند. دس واکر با من به عنوان کاپیتان عالی بود. ایتالیایی صحبت می کرد. هرگز فراموش نمی کنم که آنها برای من چه کردند.
وقتی پائولو دی کانیو آمد، من هم همین کار را برای او انجام دادم. او گفت که در یک هتل اقامت دارد و من گفتم: نه! شما تنها هستید؟ تو بیا و در خانه من بخواب. ما مثل برادر بودیم.»
در کنار دی کانیو، کربن به یکی از خلاقترین و سرگرمکنندهترین مهاجمان لیگ تبدیل شد، با رقبای کافی برای گلزنی در فصل تا لیست کامل مسابقه روز را پر کند. تصمیم او برای ترک چهارشنبه 1999 غافلگیرکننده بود.
کربن می گوید: «دیوید پلیت مانند پدرم بود و با من مانند یک پسر رفتار می کرد. اما چیزی بین من و دنی ویلسون، سرمربی جدید شکسته شد. دعوامون شد من هرگز نمی خواستم شفیلد را ترک کنم. حتی اکنون، یک نسل بعد، هرگز انتظار ندارید که طرفداران شما را بشناسند. اما من برای یک بازی خیریه برگشتم، بیش از 20 سال پس از رفتنم، و جمعیت دیوانه من شدند. دنی ویلسون آنجا بود. بلندش کردم و گفتم میخوام ببخشم. من واقعا جوان بودم. سرم فرق داشت این اشتباه من بود، قطعا.»
انتقال به ویلا محقق شد. کربن نقش اصلی را در رساندن آنها به فینال جام حذفی در سال 2000 ایفا کرد و در پیروزی 3-2 مقابل لیدز در دور پنجم و برنده در مرحله یک چهارم هت تریک کرد (از جمله یک ضربه 40 یاردی ظالمانه). فینال مقابل اورتون
کربن لبخند می زند: “خانواده ام را برای فینال آوردم.” همه آنها با شنیدن صدای هوادارانی که در ومبلی در زمان گرم کردن نام من را می خواندند، اشک می ریختند [to the tune of Dean Martin’s Volare]” کربن بی شرمانه در گوشه کافه می خواند: “وقتی توپ به پشت تور می رسد، بنیتو هنوز کارش را تمام نکرده است.” سپس فکر می کند: “متاسفانه ما بازی را باختیم.” هموطنش روبرتو دی متئو تک گل این بازی را برای چلسی به ثمر رساند.
خروج او از ویلا بعد از یک سال نیز سخت بود اما لزوما تقصیر کربن نبود. من در سال آخر قراردادم بودم. ویا به من پیشنهاد قرارداد چهار ساله داد، اما ایجنت من با جیووانی تراپاتونی در فیورنتینا ملاقات کرد که روی کاستا را داشت. [Gabriel] باتیستوتا، [Francesco] تولدو. یک تیم بزرگ.”
اما پس از آن، با فروش باتیستوتا به رم، فیورنتینا نظر خود را تغییر داد و کربن را در آستانه فصل بدون باشگاه گذاشت. با کمال تعجب، برادفورد بهترین پیشنهاد را داد، زیرا در روز آخر از سقوط جان سالم به در برد: ضربه سر پر شور دیوید وترال به لیورپول که آنها را در لیگ برتر نگه داشت.
کربن می گوید: «برادفورد من را خیلی می خواست. رئیس حتی به میلان پرواز کرد تا مرا وادار به امضای قرارداد کند. این برای من مهم بود که احساس نیاز کنم. من رسیدم و پیش فصل را شروع کردیم. همه ما شش، هفت ساعت سوار اتوبوس شدیم و وقتی ایستادیم هیچ زمین فوتبالی ندیدم. من گیج شدم. ‘ما اینجا چه کار می کنیم؟’ من پرسیدم. اردوگاه نظامی بود و ما 15-20 روز آنجا ماندیم. مثل بازداشت بود!
ما مجبور بودیم مانند ارتش، اتاقهایمان را بدون عیب و نقص با بازرسیهای روزانه آماده کنیم و بیرون از در مورد توجه قرار بگیریم. سپس به اطراف راهپیمایی می کردیم، با بمب بازی می کردیم، در آب می خزیم. بالاخره به اندازه کافی سیر شدم و پرسیدم: توپ کجاست؟! لطفا، آن را به من بدهید. جیم جفریز [Bradford’s then manager] آیا می خواهید در پیش فصل یک تجربه جدید را امتحان کنید؟ به نظر من دلیل سقوط ما همین بود. در نوامبر همان فصل، ما در مشکل بودیم. شانسی نبود [of us staying up]. فوتبال نیست!»
بردفورد در فصل 01-2000 در رده آخر قرار گرفت و با وجود تیمی که فصل را با استن کالیمور، دین وینداس و دن پترسکو در میان ردههای خود آغاز کرده بود، پنج بازی را برد. در قراردادم یک بند آزادسازی از سقوط داشتم و به صورت قرضی به دربی و میدلزبورو رفتم. اما وقتی به برادفورد برگشتم هنوز دو سال از قراردادم باقی مانده بود. رئیس با من تماس گرفت و توضیح داد که اگر به دستمزد من ادامه دهند، باشگاه زیر بار خواهد رفت. با نماینده ام تماس گرفتم و باشگاه را ترک کردم. می خواستم باشگاه را نجات دهم. باشگاه 2.4 میلیون پوند به من بدهکار بود اما من پول را گذاشتم و خانه ای را که باشگاه برایم خریده بود ترک کردم.
اگر کربن اشتباه می کرد، کمک به برادفورد بی سر و صدا در تاریک ترین ساعت خود مطمئناً یکی از بزرگترین دستاوردهای او است. افراد زیادی در فوتبال نمی توانند از این مبلغ و همچنین شغل و خانه خود به خاطر یک باشگاه ضعیف صرف نظر کنند، اما اگر ریشه های کربن و اصول او را بدانید درک این تصمیم آسان تر است.
بعضی ها مرا احمق خطاب می کنند اما ما اول مرد هستیم و بعد بازیکن. من نمی خواهم دیگران به خاطر تقصیر من زندگی خود را خراب کنند. برای چی؟ من از جاده می آیم من ثروتمند شدم، اما هرگز تغییر نکردم. هیچ کس غیر از این نمی تواند بگوید. در چهار سالگی پدرم را از دست دادم. مادرم شش پسر را به تنهایی بزرگ کرد و روغن زیتون می فروخت. بعد از 12 ساعت کار، او برای کار دوم کار می کرد و بعد به خانه می آمد و برای ما غذا می پخت. ما به عنوان بازیکن خیلی خوش شانس بودیم که بهترین شغل دنیا را داشتیم. اما شغل نمی تواند شخصیت شما را تغییر دهد. من همیشه انسان هستم.»
استحکامی وجود دارد که واقعاً فقط با دقت مشاهده می شود. شاید این چیزی است که کربن همیشه با خود حمل کرده است. در بسیاری از عکسهای قدیمی، قفلهای بلند و سبک بازی بیحس و حواس او را از آثار خونین روی پاهایش که توسط حریفانش به جا مانده است، منحرف میکند. اکنون، در 51 سالگی، فک او زیر آن ریش کاملاً آراسته فشرده شده است.
به نظر می رسد این انعطاف پذیری برای مدیریت بسیار مناسب است. او امسال قبل از اینکه مارک هیوز این پست را تصاحب کند، با شغل خالی در بردفورد مرتبط بود و پس از مربیگری در سری B و تیم ملی آذربایجان، این ایتالیایی احساس می کند که آماده است در انگلیس سرمربی شود. کربن اصرار دارد: «این رویای من است. “علاقه من باورنکردنی است. مطمئن باشید وقتی شروع کنم، هرگز متوقف نخواهم شد.»
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.