به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
دبلیووقتی جیمز مککویلان در حال یادگیری استفاده از ویلچر خود بود، در یک مرکز خرید شروع به کار کرد، «جایی که همه چیز صاف است». سپس، او میگوید: «شما روی پیادهروهایی با چند ناودان که کمی مشکل هستند، میروید و بعد با دوستانتان یا میخانه بیرون میروید».
این جوان 29 ساله که اکنون 29 سال دارد، سالها را صرف یادگیری مجدد تدارکات زندگی کرد – و در 11 ماه اول پس از تصادف در یک زمین پایی که او را چهار پلژیک کرد، از صفر شروع کرد.
او میگوید: «این خیلی مهم نبود که دوباره از بازوهایتان استفاده کنید. “این بیشتر فقط درک این بود که بدن شما چه کاری می تواند انجام دهد – چگونه آب بنوشید، بینی خود را بخراشید، این جور چیزها.” پس از آن یک صندلی دستی به او معرفی شد و تمرین خم شدن برای برداشتن اشیاء از روی زمین یا میز را انجام داد.
هشت سال بعد، مککویلان نه تنها این مهارتها را تا حدی که میتواند به طور نسبتاً مستقل زندگی و کار کند، بهبود بخشیده است، بلکه مهارتهای جدیدی را نیز استنشاق کرده است – آنقدر سریع که او اکنون در اروپا بهعنوان نماینده استرالیا در راگبی با ویلچر، تنها 11 ماه پس از شروع کار، استنشاق کرده است. ورزش. در ماه آگوست، ویکتوریا اولین بازی بینالمللی خود را در دانمارک انجام داد و این هفته با استیلرز به آنجا بازگشته تا در مسابقات قهرمانی جهان که از روز سهشنبه آغاز شده است شرکت کند.
برای اینکه سرعت ظهور مککویلان را در چارچوبی قرار دهیم، او در تلویزیون تماشا میکرد که کریس باند و رایلی بت تیم را در پارالمپیک توکیو رهبری میکردند، و حتی هرگز به بازی راگبی با ویلچر در سطح محلی فکر نکرده بود. او میگوید: «معلوم شد که اکنون با آنها در تیم هستم و در تورنمنت بزرگ بعدی بعد از توکیو بازی میکنم. “چقدر غیرعادی.”
مک کویلان همیشه اسپرت بود. بزرگ شدن در یک مزرعه لبنی در نزدیکی شهر ویکتوریا ایچوکا، زمستان ها به کریکت پایی و تابستانی به کریکت اختصاص داشت. بقیه سال زمان مشخصی داشت و منتظر شروع فصل بعدی بود. او میگوید: «بهویژه در هیچیک از اینها برجسته نبود»، اما دوست داشت بخشی از یک تیم باشد.
در مدرسه او همان بچه ای بود که معلمان می گفتند حواس دوستانش را بیش از حد در کلاس پرت می کرد. آدم رذل اما مردمی. در اواخر سال دوازدهم، او در یک مهمانی با دختری به نام کاترین آشنا شد. او میگوید: «او چشمانم را بسته بود و نمیتوانست مقاومت کند. “نه، احتمالا برعکس بود.”
به طور تصادفی، هر دو برای تحصیل در رشته فیزیوتراپی در دانشگاه آلبری-ودونگا درخواست داده بودند. هنگامی که آنها پذیرفته شدند، آنها با هم نقل مکان کردند و مک کویلان شروع به بازی کردن با ببرهای آلبری کرد.
مک کویلان همه چیز تصادف خود را به یاد می آورد، به جز تصادف واقعی. او می داند که در یک چهارم ابتدایی اولین بازی آلبری در فصل 2014 بازی کرده است – یک مسابقه بزرگ فینال در برابر رقبای محلی یاراوونگا. او به یاد می آورد که در اواسط ترم دوم، سرش را روی پا گذاشته بود تا توپ را بگیرد و سپس مستقیماً به پای بازیکن حریف دوید. او به یاد نمی آورد که در اثر ضربه، گردنش به سمت جلو خم شده باشد، به اندازه ای که مهره های C5 خود را شکست.
حدود 30 ثانیه بعد جوان 20 ساله به خود آمد. او میگوید: «من کاملاً هوشیار بودم، نه ضربه مغزی یا چیزی شبیه به آن». “من همین سوزش وحشتناک را در قسمت پایین بدنم داشتم – واقعاً در تمام بدنم.”
از نظر داخلی، مک کویلان قبلاً در حال تشخیص خود بود. او از کار در دوره فیزیو متوجه شد که فلج نشانه خوبی نیست. او میگوید: «در کلاس آنقدر توجه نکرده بودم، اما فکر میکردم خیلی خوب به نظر نمیرسد. صدایی در ذهنم شنیده میشد که میگفت: «ای، امیدوارم به ملبورن بیاییم و آنها آن را درست کنند، و تا چند هفته دیگر به انجام کارهای عادی برگردیم». اما فکر می کنم در اعماق وجودم ایده بسیار خوبی داشتم.»
همینطور کاترین – همسر کنونی او – که به عنوان یکی از مربیان مسابقه در کنار زمین بود. او یکی از اولین افرادی بود که به شریک زندگی خود رسید. این باید برای او هم ناراحت کننده بوده باشد؟ او می گوید: «آره، فکر می کنم همین طور است. سپس بازنویسی می کند. “این قطعا برای او ناراحت کننده بود – او در کنار من نشسته است و به من نگاه می کند که دارم می روم، “بله، ناراحت کننده بود”. مامان و بابا و برادر کوچکترم و یکی از همسران واقعا خوبم آنجا بودند، بنابراین این کار مشکل بود.»
او در بیمارستان آلبری پنج روز را در مراقبتهای ویژه گذراند، قبل از اینکه در کمای القا شده قرار گیرد و با هواپیما به بیمارستان آستین ملبورن منتقل شود. او در آنجا یک ماه و به دنبال آن 11 ماه دیگر را در مرکز توانبخشی رویال تالبوت گذراند تا به بدن جدیدم عادت کند و یاد بگیرد چگونه زندگی کنم. این جایی بود که او برای اولین بار متوجه شد که برخی از بازیکنان راگبی با ویلچر هر چهارشنبه شب در حال انجام یک “بازی پرحاشیه” هستند.
چند عمل جراحی انتقال عصب سه گانه نیز وجود داشت که زندگی را تغییر داد. «آنها اعصابی را گرفتند که به عضلاتی که کار میکردند، اما خیلی کار نمیکردند، و آنها را به اعصابی متصل کردند که به عضلات بزرگتر میرفت که کار بیشتری انجام میدادند.
«قبلا، احتمالاً عملکرد کافی برای انجام کارهای اساسی داشتم، اما اکنون میتوانم کارهایی را انجام دهم که فردی با سطح عملکرد من – یک C5 چهار پلژی – معمولاً نمیتواند به راحتی انجام دهد.
خیلی هیجان انگیز به نظر نمی رسد، اما از نقطه نظر استقلال واقعا مفید است اگر بتوانید بشقاب غذا را بردارید و آن را روی میز ببرید، یا با کسی دست بدهید، یا تلفنم را به راحتی از روی زمین بردارید. به جای اینکه چند دقیقه با آن کلنجار بروید. این قطعاً باعث میشود که بفهمم چقدر خوش شانس هستم.»
مک کویلان نسبت به بیشتر زندگی جدیدش احساس مثبتی دارد. پدر و مادر و برادر او مانند کاترین که در ماه مه با او ازدواج کرد، پشتیبان همیشگی بوده اند. و او بخشی از یک محل کار فراگیر و انعطاف پذیر در بانک ANZ است. همه اینها در حالی که به تیم ملی راه پیدا کرده بود. با این حال، او خود را تحقیر می کند. او می گوید: «من اساساً مثل دیلن آلکوت مرد فقیر هستم.
مادرش که یک معلم بازنشسته است و پدرش کشاورز است، به دانمارک سفر کرده اند تا رقابت پسرشان در مسابقات قهرمانی جهان را تماشا کنند. استرالیا قبلاً با نتیجه 57-36 برزیل را سبک کرده است و از تیم کانادا 55-53 به برتری رسیده است.
مک کویلان هنوز در حال یادگیری طناب زدن است، زیرا اولین بازی رسمی خود را کمتر از یک سال پیش انجام داد و در یک مسابقه محلی شرکت کرد، جایی که چند بازیکن استیلرز او را دیدند و برای تمرین به آنها دعوت شدند. ناتوانی او در کلاس 0.5 قرار می گیرد – پایین ترین سطح توانایی عملکردی – به این معنی که نقش اصلی او مسدود کردن و سد کردن راه مخالفان برای آزاد کردن هم تیمی های با عملکرد بالاتر است.
او میگوید: «برخی کراس اوورها با پا وجود دارند، از نظر موقعیتگیری در زمین و مسدود کردن افراد دیگر. “گاهی من در جایی که قرار است باشم نیستم، فقط به این دلیل که تازه کار هستم و هنوز در حال یادگیری هستم. آنها واقعاً در آموزش به من خوب بوده اند که کجا باید بروم. سناریوهای مختلفی در راگبی وجود دارد که برای من غریبه هستند، بنابراین کمی طول می کشد تا بتوانم از آنها عبور کنم.
من واقعاً خوش شانس هستم که از حمایت بسیاری برخوردار شدم که از همراهی با من خوشحال بودند و به من کمک کردند تا دوباره چیزهایی را تجربه کنم و یاد بگیرم. من موفق شده ام به نقطه ای برسم که واقعاً از وضعیت موجود احساس خوشحالی کنم.»
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.