به گزارش دپارتمان اخبار ورزشی پایگاه خبری آبان نیوز ،
Dاز دروگر نترسید یا حداقل، نه تا زمانی که هنوز این نمایش را داریم. شاید تنها ناامیدی در تماشای ارلینگ هالند در این فصل، تنها ناراحتی جزئی در این فیلم دیدنیتر، این باشد که او برای تماشای یکباره در صورت تقاضا در دسترس نیست.
هر بار که هالند از زمین خارج میشود، واقعا ناراحتکننده است که یک بار دیگر متوجه میشوید که یک علامت پیمایش در گوشه دید شما ظاهر نمیشود و میگوید: «قسمت بعدی 10 ثانیه دیگر»، با دکمهای که میتوانید در 10 ثانیه بیصبرانه روی آن کلیک کنید، کاملاً ناراحتکننده است. بیش از حد طولانی احساس می شود در حال حاضر باید منتظر ضربه بعدی بود، ساعت 3 بعدازظهر روز شنبه، زمانی که منچسترسیتی با ساوتهمپتون بازی میکند، و زمانی که او میتواند یک بار دیگر تجارت تمیز، شفاف و زیبای ارلینگ هالند را از سر بگیرد.
پس از آن نمایش زنگ زده در جامعه سپر، تعدادی ناظر دانا، شامل این صفحه، وجود داشتند، که هشدار دادند که این کار زمان بر است، و این یک مورد برای یافتن راهی برای جا افتادن است. و ما 100% درست میگفتیم. زمان می برد. یک بازی طول کشید که هنوز از نظر فنی زمان است. در واقع آن بعد از ظهر به هیچ چیز محو شده است. چیزی که در عوض داریم چیزی کاملاً جدید است، نوعی فوتبال با حرکت دائمی، ماده ای بدون لبه یا کشش، یک تسمه نقاله بی پایان از محصول همگن با مشخصات بالا. اساساً من فقط اعداد بیشتر و ریاضیات هالند بیشتری می خواهم. همه این چیزها را دوست دارند. هر هشت پاس یک گل هر 47 دقیقه یک گل یک فصل لیگ 79 گل با نرخ فعلی! اگرچه من نگران هستم که آنفیلد آخر هفته آینده ممکن است کمی میانگین او را کاهش دهد. آیا سیتی باید به او استراحت دهد؟
فراتر از اعداد، روشی است که هالند به شما احساس می کند که بسیار چشمگیر است. ما قبلا بازیکنان درخشانی را دیده بودیم. تفاوت در اینجا حس اتفاق عجیبی است. به هر حال هالند آن بیرون چه شکلی است؟ مانند کوچکترین غول جهان که کاملاً شکل گرفته است. مانند خدای جنگجوی قدرتمند دلفین ها. مانند احساس پریدن با دو پا به داخل یک قلعه شنی برنده جایزه، وارد دستگاه پیوند ژن و سپس تبدیل شدن به یک فوتبالیست.
با این حال، عمدتاً این حس “دیگری” وجود دارد. طوماری مبنی بر اینکه هالند باید از لیگ برتر حذف شود زیرا او در واقع یک ربات است که قبلاً 1.8 میلیون امضا کرده است. به نظر می رسد پیشنهاد این است که ما می خواهیم کمی خیلی سریع برش دهیم و او را در حال لحیم کاری روی بازوی خود یا نوشیدن یک بطری فلزی بگیریم. اما آیا او یک ربات است؟ چون من هیولا، بیگانه، سایبورگ هم می شنوم. من صدای موجودی از جنگل ها را می شنوم. من گل یتی پرخاشگرانه نوردیک را می شنوم.
واضح است که این واقعاً در مورد ترس از تغییر است، ترس از تغییر پارادایم. همه ورزش ها به سمت کمال گرایش دارند. به زودی کسی قرار است صد توپ از 17 توپ را در کریکت به ثمر برساند و کریکت تقریباً تمام خواهد شد. فوتبال در حال حاضر در برابر این فرآیند مقاومت کرده است زیرا دارای متغیرهای انسانی زیادی است. آنچه را که دوست دارید در آن انتخاب کنید، این چیز رام یا قابل پیش بینی نخواهد شد.
یا خواهد شد؟ مقابل کپنهاگ در روز چهارشنبه هالند تقریباً یک بازی عالی 45 دقیقه ای را ارائه داد. او 11 لمس داشت. چهار مورد از آنها شلیک شد (همه به هدف). سه پاس تکمیل شد. یکی تکل بود، یکی خطا، یکی “لمس ناامن”.
این 10 تا، به علاوه یک لمس شبح شد. وسوسه انگیز است که بر روی آن لمس گمشده، هالند خام و غیرمجاز، که در آن سوی خطوط وجود دارد، فکر کنیم، ببینیم امید انسانی در اینجا، جان کانر در حال تکان دادن در آوار.
اما چقدر قبل از اینکه بازی بی نقص اتفاق بیفتد؟ و بعد دوباره اتفاق می افتد؟ این قطعیت های قدیمی را در کجا باقی می گذارد؟ آیا آلن شیرر هنوز خوب است؟ آیا چیزی که چیز من بود هنوز واقعی است؟ این وسوسه انگیز است که بپرسیم آیا پپ گواردیولا هم می تواند این احساس را داشته باشد، در حالی که در خط تماسش کمی عجیب به نظر می رسد، می رقصد و با جمعیت صحبت می کند، مردی که ناگهان خود را پشت فرمان یک ماشین خودران می بیند.
بعد از آن همه درگیری شیدایی، شکلهای تاکتیکی جدید، معلوم شد که راهش این است: یک مشت گل کوبنده در جلو و گواردیولا از دستان و مغز تیمش به سطح مدیریتی تبدیل شده است. شناور شدن در نزدیکی تالارهای خودخروجی در صورتی که کسی به کیف نیاز داشته باشد. شاید بتواند سیتی را به فینال لیگ قهرمانان اروپا برساند سپس هالند را رها کند و سه 9 کاذب بازی کند تا دوباره چیزی احساس کند. آیا این همان چیزی است که ترس در مورد آن است؟
البته هیچکدام از اینها منصفانه، دقیق، یا به ویژه جدی نیستند. هالند در واقع Skynet نیست. او به سادگی یک بازیکن جوان باهوش و هم سطح است، همانطور که دیگران در گذشته بوده اند. او در دستان یک مربی درخشان است، با داشتن منابع بیشتر، پشتیبان بیشتر، داده ها و رژیم غذایی بهتر، مربیگری فشرده تر از هر مربی دیگری در تاریخ. جای تعجب نیست که آنچه پدیدار می شود چیزی عالی و همچنین نابود کننده است.
این پیچیده تر از پیچ و مهره کردن ساده بر روی یک تیغه گل دسی عالی است. هالند باعث شده دیگر بخشهای این تیم بهتر کار کنند، کوین دی بروین را با یک کمک موز در اختیارش قرار داده است. او همچنین بازی خودش را بهبود بخشیده است و نه فقط در پاس دادن و حرکت. حتی با وجود منابع سیتی، دستیابی به این موفقیت یک شاهکار جدی مربیگری و اصلاح است.
و با این حال چیزی در این ترس وجود دارد، چیزی کلی تر. اگر این تیم سیتی کیفیت عجیبی دارد، در این واقعیت نهفته است که آنها بیش از هر تیم دیگری شبیه هستند (پاری سن ژرمن هنوز شبیه تیمی است که توسط یک بچه بزرگ پنج ساله جمع شده است) مفهوم ابرباشگاه. و فراتر از توپ میلیاردی، ورزش به عنوان مکانی که در آن شکست، خطر رقابت واقعی ورزشی، با طرح تجاری یا روابط عمومی ناسازگار است.
این پارادوکس کلوپ پروژه دولت-ملت است. در اینجا تیمی به قدری خوب کنار هم قرار گرفته اند، آنقدر عاری از اضطراب تجاری، که ظرفیت این را دارند که این ورزش را از بین ببرند و آن را در جیب خود بگذارند. چیزی که با این همه زیبایی واقعی است که باید به آن توجه کرد. فوتبال نخبگان در تلاش برای تبدیل شدن به این چیز از محدودیتها دور شده است. خب، اینجاست. فقط بنشینید و به شمارش اهداف ادامه دهید.
این خبر از خبرگزاری های بین المللی معتبر گردآوری شده است و سایت اخبار امروز آبان نیوز صرفا نمایش دهنده است. آبان نیوز در راستای موازین و قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند لذا چنانچه این خبر را شایسته ویرایش و یا حذف میدانید، در صفحه تماس با ما گزارش کنید.